هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: نظر خود را درباره انكه ايا جادو وجود دارد يا نه بنويسيد.لطفا
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲
#1
نمیشه گفت وجود داره یا نداره، چون به نظر من جادو همون علمه؛ فقط ما هنوز نتونستیم کشفش کنیم. در نتیجه درکش نمی کنیم و به نظرمون فقط یه چیزیه توی تخیل آدم. به نظر من اسم دیگه ی جادو " علم ناشناخته " است.



پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
#2

به کدام یک از خصوصیات خودتون افتخار می کنید:

اصالتتان

در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:

ابرچوبدستی

از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمی دارید:

شمشیر جواهر نشان

هنگام عبور از پلی با دوستان صمیمیتان غولی اجازه ی عبور نمی دهد آنگاه شما چه می کنید:

عبور از پل دیگر که پس عبور شما می شکند.

از جادو برای چه استفاده می کنید:

به دست آوردن قدرت

در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:

خواری

از چهار جام کدام را می نوشید:

جام پر از مایع خونی رنگ

کدام مورد را دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:

دیوانه ساز

به کدام جادو علاقه خاصی دارید:

جادوی سیاه

از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:

شکستن چوبدستیتان




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
#3
نام شخصیت:

مالسیبر

گروه هاگوارتز:

اسلاترین

خصوصیات ظاهری و اخلاقی:

قد بلند- موهای کوتاه سیاه- چشمان آبی- سرد و عبوس- همیشه خونسرد است
و در هیچ شرایطی کنترل خود را از دست نمی دهد و عصبانی نمی شود.

چوب دستی:

۲۷ سانتی متر- چوب سرو- مغز ریسه ی قلب اژدها

جارو:

آذرخش

توضیح کوتاه:

۲۴ ساله است. هنگامی که از هاگوارتز فارق تحصیل شد به مرگخواران برای خدمت به
ولدمورت پیوست. جانور نمای ثبت نشده است که می تواند به کلاغ تبدیل شود.
جاسوس مخصوص ولدمورت است. و وظیفه دارد که از وفاداری دیگر مرگخواران
مطمئن شود.


ــــــــــ
به ایفای نقش خوش آمدید !
تایید شد !



ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۵ ۱۶:۰۴:۲۷


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
#4
_بیا تو!
هری وارد اتاق شد. بوی اود در هوا پیچیده بود.
_با من کار داشتین، قربان؟
_آره، این هفته رفتار خوبی ازت دیدم. می خوام موبایلتوکه توقیف کرده بود بهت پس بدم. اینجا منتظرم بمون.
و از اتاق خارج شد. هری نگاهی به اطراف انداخت. نامه ای روی میز بود. نتوانست جلوی خود را بگیرد. به سمت
میز رفت. در زیر کاغذ نوشته بود :« از طرف لی لی » در همان لحظه صدای قدم هایی آمد و او مجبور به عقب نشینی
شد. اسنیپ وارد اتاق شد و موبایلش را به او پس داد.
_ حواست به کارات باشه هری. وگرنه دوباره توقیفش میکنم.
_بله، قربان.
_ در ظمن بهتره سیم کارت رو عوض کنی. سیمکارتای جاروی اول هیچجا آنتن نمیده. مال هاگسل بهتره. میتونی بری.
هری عقب عقب به سمت در رفت و دید که اسنیپ نامه را درون آتش انداخت.


_______
بازم عمیق تر بخونید توضیحات قبلی من رو. با این وجود کمی بهتر بود. در حداقل حالت قابل قبوله.

تایید شد !



ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۵ ۱۳:۴۴:۵۲


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۲
#5
_این حرفا باید بین خودمون بمونه.
اسنیپ در حالی که کاغذ را مچاله می کرد این حرف را زد.
_فهمیدی پاتر؟
_ولی قربان پس نامه چی؟
_نامه ای در کار نیست...
و نامه را ر آتش انداخت.
_هیچ نامه ای درکار نبوده، منظورمو میفهمی پاتر؟
بوی اود در هوا پیچیده بود وباعث ایجاد فضای بدی شده بود. معلوم
بود که هری موضوع را درک نمی کرد. موضوعی به این مهمی نباید مخفی
می ماند. او پس از کمی تأمل گفت:
_بله، قربان
_خوبه... این نامه هیچ وقت در داستان نمیاد؛ بهتره حواست باشه وسط
داستان سوتی ندی.
_بله، قربان.
_میتونی بری.
نامه کاملا سوخته بود. هری به سمت در رفت. در فکر نامه بود. نامه ای
سرنوشت ساز که هرگز در هیچ یک از کتاب ها نیامد؛ ولی اگر می آمد
ممکن بود کتاب به مسیر دیگری برود.این رازی بود که اسنیپ و هری به گور
می بردند


ـــــــــــــ
ببینید، رول شما حالت رول نبود خیلی. یعنی فکر می کنم آشنا نیستید به طریقه رول نوشتن شاید. به پست های نفرات قبلی در پایین و ویرایش های سبز رنگ زیر اونها توجه کنید.
متوجه میشید که داستان دقیقاً از چه قراره. شما از کتاب و تغییر سرنوشت کتابها نوشتید که بخشی از افکار هری بود در داخل رول شما. خب این نمیخوره با ایفای نقش. بله. در حالت طنز گاهی این کارو میکنن، همونطور که ممکنه در چند پست پایین تر نمونه اش رو ببینید.

ما در اینجا با توجه به عکس داده شده، نمایشنامه یا همون رولی رو می نویسیم که سوژه اش رو خودمون پرورش بدیم. سوژه شما مبهم و مرموز اصلا، ایرادی نیست، اما هیچ چیزی در سوژه خلق شده شما وجود نداره که قابل توجه باشه. چیزی که خواننده رول شمارو جذب کنه.

فرضاً در ایفای نقش همگی رول های ادامه دار می نویسیم، اگه چنین رولی بزنید مثلا، نفر بعدی ممکنه ترغیب نشه که ادامه بده و سوژه ای که مثلا به شکل گروهی پرورش داده شده، نصفه کاره ول میشه. خوب نیست این شکلی. اصلا منظور من این نیست که در انحصار سبک جدی و وحشت و طنز و غیره باشیم. دست نویسنده رول باید باز باز باشه. اما چیزی که بهش تاکید دارم پرورش خلاقانه سوژه و رعایت حداقل های نگارشی هستش.
از نظر نگارشی مشکلی ندیدم من. اما از نظر محتوایی و سوژه، رول پخته ای ندیدم ازتون.

جای یه کمی کار بیشتر داره. به نظرم یه سوژه بهتر پرورش بدین و بنویسید بهتره خیلی.
برای نمونه و مثال، پست های پایینی از نفرات قبلی که تایید شدن رو بخونید حتما. همینطور ویرایش های سبز رنگ انتهای اونهارو. مطمئنم دفعه بعدی رول خوبی ازتون می بینم. تلاش کنید یه بار دیگه بنویسید، یه چیز متفاوت بنویسید.

فعلا تایید نشد !




ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۵ ۱۱:۲۳:۳۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.