هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۸:۳۰ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
#1
جیمز پاتر

گروه: گریفندور

جیمز پاتر پدر هری پاتر، همسر لیلی اوانز و یکی از شخصیت های در سایه کتاب هست چون معمولا هر وقت در کتاب از او نام برده شده به صورت فلش بک و برگشت به خاطرات سوروس اسنیپ، سیریوس بلک و... بوده است. هری پاتر از لحاظ ظاهری به او شباهت زیاد دارد به خصوص حالت موها و عینک زدنش.

جیمز پاتر وقتی لرد ولدمورت به خانه اش حمله کرد مقابل او ایستاد تا از همسر و فرزندش دفاع کند ولی کشته شد.

سوروس اسنیپ بیشتر از همه از او متنفر است زیرا عشق اول و آخرش یعنی لیلی اوانز را از او ربود و در دوران مدرسه نیز بسیار او را آزار میداد.

تایید شد! بعدا معرفی شخصیت رو کاملتر کن.


ویرایش شده توسط پروفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۲۷ ۱۰:۲۵:۵۵


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ چهارشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۲
#2
بازنویسی:

ریموس، جیمز، پیتر و سیریوس طبق معمول همیشه از راه مخفی وارد راهروی منتهی به هاگزمید شدند، یک گوشه دنج و خلوت پیدا کردند و مشغول کار روی نقشه شان شدند.

نقشه ای که هر کدام اسمی برایش در نظر گرفته بودند. سیریوس عقیده داشت که اسمش را نقشه گنج بگذارند، جیمز میگفت که اسمش را شاه کلید بگذارند، ریموس میگفت که اسمش را مشکل گشا بگذارند و بالاخره پیتر پیشنهاد داد که اسمش را نقشه غارتگر بگذارند.

ابتدا همه به پیشنهاد پیتر خندیدند ولی کمی بعد در کمال تعجب متوجه شدند چه اسم با مثمایی پیشنهاد داده و متفق القول به این نتیجه رسیدند که همین نام رو روی نقشه بگذارند.

این جمع چهار نفره در واقع شرورترین دانش آموزان مدرسه بودند که همیشه حقه ای در آستین داشتند و ماجرایی در مدرسه جادوگری هاگوارتز درست میکردند.

آن ها هنوز کم سن و سال بودند و از ماجراهای آینده زندگیشان خبر نداشتند... هر کدام ماجرایی داشتند و زندگی ای...

تأیید شد.
چند تا نکته:
1) مسما اینجوری نوشته می شه .
2) توی این جمله : «متفق القول به این نتیجه رسیدند که همین نام رو روی نقشه بگذارند.» «را» باید جایگزین «رو» بشه چون لحن توصیف کتابیه.
3) من پایانت رو زیاد نپسندیدم. نه به خاطر مبهم بودنش! اتفاقاً مبهم بودن پایان خوب بود ولی می تونستی از کلمات و توصیفات بهتری استفاده کنی. با خوندن پست های ایفای نقش و راهنمایی گرفتن از جادوکارهای ویزنگاموت مطمئنم خیلی زود پیشرفت می کنی.
موفق باشی.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۲۵ ۲:۴۳:۳۱


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
#3
تاریکی شب هاگوارتز را به خواب برده بود. کنار شومینه گرم، روی کاناپه قرمز رنگ نرم، در حالی که فنجانی قهوه در دست گفته بود غرق در افکار پیچیده اش شده بود. کل زندگی اش جلوی چشمانش رژه میرفت. بی تردید زندگی وحشتناکی تجربه کرده بود! سراسر پیاده روی در جهنم... ولی ناخوداگاه خنده روی لبانش بود! خنده ای متعجبانه! اینکه هنوز زنده بود برای خودش هم عجیب بود... چوبدستی در لا به لای انگشتانش بازی میکرد.

تأیید شد.
به نظرم توی این جمله:«بی تردید زندگی وحشتناکی تجربه کرده بود!»بهتر بود «زندگی وحشتناک» رو به عنوان مفعول در نظر می گرفتی و بعدش یه «را» می آوردی.
یعنی به این شکل:«بی تردید زندگی وحشتناکی را تجربه کرده بود!»
و توی این جمله:«ولی ناخوداگاه خنده روی لبانش بود!» هم به عقیده ی من استفاده از فعل «بود» مناسب نیست و باید فغلت با بقیه افعال هماهنگی داشته باشه. مثلاً می تونستی به جاش از «پدیدار شد» یا «آمد» استفاده کنی. اینجوری:
«ولی ناخوداگاه خنده روی لبهایش پدیدار شد!»
یا
«ولی ناخوداگاه خنده بر لبانش آمد!»
همین نکات ساده می تونن یه پست رو از خوب به خیلی خوب و عالی تبدیل کنن.
راستی استفاده از «...» آخر همه ی جمله ها مناسب نیست. می تونستی آخر بعضی جملات از ویرگول با نقطه ویرگول استفاده کنی.
موفق باشی.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۲۵ ۳:۱۷:۰۲


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
#4
ریموس و جیمز و پیتر و سیریوس طبق معمول همیشه از راه مخفی وارد راهروی منتهی به هاگزمید شدن و یه گوشه دنج و خلوت پیدا کردن و مشغول کار روی نقشه شون شدند.

نقشه ای که هر کدام اسمی برایش در نظر گرفته بودند. سیریوس میگفت اسمشو بذارن نقشه گنج، جیمز میگفت اسمشو بذارن شاه کلید، ریموس گفت که اسمشو بذارن مشکل گشا و بالاخره پیتر پیشنهاد داد که اسمشو بذارن نقشه غارتگر.

ابتدا همه به پیشنهاد پیتر خندیدند ولی کمی بعد در کمال تعجب متوجه شدند چه اسم با مثمایی پیشنهاد داده و متفق القول به این نتیجه رسیدن که همین نام رو روی نقشه بگذارند.

این جمع چهار نفره در واقع شرورترین دانش آموزان مدرسه بودند که همیشه حقه ای در آستین داشتند و اجرایی در مدرسه جادوگری هاگوارتز درست میکردند.

آن ها هنوز کم سن و سال بودند و از ماجراهای آینده زندگیشان خبر نداشتند... هر کدام ماجرایی داشتند و زندگی ای...

................

من اول اینجا پست فرستادم لطفا تاکید کنید تا من توی بازی با کلمات هم پست بفرستم.

معلومه برای نوشتن پست دقت زیادی نکردی. نصف توصیفات و افعال رو با لحن محاوره نوشتی و نصف دیگه رو با لحن کتابی. باید توی پست تکلیف رو مشخص کنی که لحن قراره چجوری باشه؟ نمی شه یکی در میون از «شدند» و «شدن» به عنوان فعل سوم شخص جمع غایب استفاده کرد.
توی این جمله: «همیشه حقه ای در آستین داشتند و اجرایی در مدرسه جادوگری هاگوارتز درست میکردند.» من چند دقیقه فکر کردم تا فهمیدم باید «اِجرایی» رو «ماجرایی» بخونم!
لطفاً یه بار دیگه با دقت بیشتر پست رو باز نویسی کن.
موفق باشی.
تأیید نشد.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۷/۲۳ ۲۲:۲۲:۰۹






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.