هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۳
#1
سلام کلاه جون من کیانا هستم .
من یکم شوخ هستم. آدم کنجکاوی ام.
دوست دارم کاری رو بکنم که دیگران از انجام دادن اون عاجز باشند .
من اگه کسی ناراحتم کنه خیلی عصبانی میشم .
یه کوچولو هم مهربون و دلسوزم .
خیلی از کار های هیجانی خوشم میاد .
من آدم شجاعی هستم .
درسم یه کوچولو بده نه که فکر کنی افتضاحه زیاد خوب نیست !!
من اگه بخوام کاری رو که به صلاح خودم و یا دوستانم باشه رو حتی اگه خیلی مشکل باشه انجام میدم !
کلاه عزیز ممنون میشم که من رو به گروه گریفندور بفرستی !


همیشه خوشحال باش خوشحالی دوامش بیشتر از ناراحتیه


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳
#2
هری : هاگرید اینجا دیگه کجاست ؟ چقدر شلوغه !! مثل این میمونه که اینجا همه چیز رو حراج کرده باشن
هاگرید : نگران نباش اینجا همیشه همه چیز حراجه ، عادت میکنی بعد یه مدت
هری : خب اول باید کجا بریم ؟ من که آه در بساط ندارم توچی ؟
هاگرید : تو آه در بساط نداری ؟ برو بینیم بابا ، الان که رسیدیم بانک نشونت میدم کی آه در بساط نداره ، آها بانک جادوگران اونجاست بزن بریم
هری : باشه بریم ببینیم
هاگرید : رسیدیم
هری :میگم اینا چی هستن ؟ جن هستن یاکه از سرزمین هفت پریون زشت اومدن
هاگرید : نه بابا ، اینا شیاطین هستند که با ذات بدجنس و پلیدشون آزارشون به یه مورچه هم نمیرسه !!!
هری : اینا چرا یه جورین ؟
هاگرید : چه میدونم برو ازخودشون بپرس
هری : نه نمیخواد ، خیلی هم خوشکل هستن
هاگرید : سلام آقا ، آقای هری پاتر میخواستند کمی پول از حسابشون بردارند
آقا : آقای هری پاتر لطفا کاتتون رو بدید
هری : ببخشید منظورتون کارت عابر بانک هست ؟
آقا : بله .
هاگرید : بله که دارند ، بفرمایید خدمت شما.
بانکدارباحالتی عصبی گفت :
ببخشید آقا شما چند وقته که به بانک ویا حسابتون سر نزدید نمیدونید باید به عابر بانک سمت مراجعه کنید .
هاگرید با حالتی شوخ گفت :
ببخشید استاد ما خیلی وقته نیومدیم بانک میشه بیشتر توضیح بدید؟
بانکدار بالحنی جدی گفت :
این حرفت رو جدی نمیگیرم ولی باشه توضیح میدم ، اول کارت رو وارد میکنید و بعد رمزتون رو میزنید و بعد روی دکمه ی مبلغ پولی روکه میخواهید فشار بدید ، هنوز توضیح میخواید ؟
هاگرید بالحنی عجیب وخیلی آرام گفت :
نه استاد ، درس رو یاد گرفتیم.
بانکدار باحالتی عصبی گفت :
چیزی فرمودید ؟
هاگرید :
نه ولی میخواستم راجب موضوعی با شما صحبت کنم .
بانکدار:
کدوم موضوع ؟
هاگرید با لحنی جدی ولی آرام گفت :
آقای بانکدار لطفا گوشتون رو بیارید .
بانکدار با حالتی شوخ گفت :
ماشاالله قد یه غول قد کشیدید اونوقت من گوشم رو بیارم؟.
هاگرید با حالتی معمولیو خیلی آرام در گوش بانکدار گفت :
من یک کیسه ی کوچیک اندازه ی چشم شما رو تواین بانک گذاشته بودم ، چطوری میتونم اون رو از بانک بردارم ؟
بانکدار :
عابر بانک سمت راست مال وسایل و اشیاء هست ، میخواید اون هم براتون توضیح بدم ؟
هاگرید :
نه اون رو دیگه بلدم .
بانکدار بالحنی بسیار جدی گفت :
خب پس هرچه زودتر چیزایی که میخواید رو بردارید و برید !!!
هاگرید خیلی آرام گفت :
ماکه از خدامونه .
حالا بالحنی بلند گفت : خب آقای بانکدار بعدا میبینمتون ، خداحافظ .
هری بالحنی سرد و خسته کننده گفت :
میشه بریم؟ من اینجا مثل درخت بید وایسادم و خشکم زده .
هاگرید :
باشه پول وهمه چیز رو گرفتم بریم .
هری باحالتی متعجب و دست پاچه: هاگرید چرا اینجا ایستادیم ؟
هاگرید تو باید یه حیوان خونگی داشته باشی وگرنه دق میکنی .
هری بالحنی خوشحال گفت : من جغد میخوام ، حالا سفید قشنگ تره یا خاکستری ؟
هاگرید : چه میدونم ، سفید بگیر دلت وا شه .
هاگرید : تو برو چوب دستی بگیر منم چول اینو حساب میکنم
هری با حالتی عجیب و غریب گفت : باشه
هری : سلام ، کسی اینجا نیست ؟
آقا: سلام آقای پاتر .
هری بالحنی عجیب گفت : ببخشید شما منو از کجا میشناسید ؟
آقا با لحنی باحال گفت : حالا بماند !!
هری : من چوب دستی میخواستم .
آقا : بیا اینو بگیر و تکون بده .
هری با حالتی هیجان زده گفت : بی بی دی ببیدی بوم .
هری با حالتی هیجانی و شکه گفت : وای نه ببخشید ، بفرمایید چوب دستی .
آقا با حالتی مهربان ولی لحنی عصبی گفت : اشکال نداره ولی باید بعد همش رو جمع کنی .
آقا با حالتی مهربان گفت : بیا این یکی رو امتحان کن
هری با حالتی کم امید گفت : باشه ، بی بی دی ببیدی بوم !!!!
هری با حالتی ناراحت گفت : ببخشید نمیخواستم گلدون رو بشکنم.
آقا بالحنی یه کم ناراحت گفت : حالا بعدا باید پولش رو بدید .
آقا : حالا ناراحت نشو بیا این یکی روامتحان کن !
هری : باشه آقا ، آقا چرا این رنگش تیره هست ؟
آقا با حالتی قافلگیر کننده گفت : من چه میدونم برو ازچوبش بپرس .
هری با حالتی بسیار مظلومانه گفت : ببخشید ، حالا چوب دستی رو میدید من امتحان کنم ؟ شاید این مال من بشه !!
آقا گفت : بیا بگیر پسر جون ،امیدوارم این دیگه خودش باشه
هری : ممنونم ، بیبیدی ببیدی بوم !!!!! ، ایول این دیگه خودشه !!! ممنونم ، خیلی ممنونم
آقا باحالتی عجیب غریب گفت : خیلی عجیبه .
هری با حالتی کنجکاو گفت : چی عجیبه ؟ این چوب دستی عجیبه ؟ من عجیبم ؟
آقا گفت : چقدر حرف میزنی !!! هیچی عجیب نیست ، حالا دیگه باید پول همه چی رو بدی ، به قول معروف : حساب حسابه ، کا کا برادر .
هاگرید : سلام هری !! مشکلی پیش اومده ؟
هری : نه فقط این آقا ...
هاگرید: فقط این آقا چی ؟
آقا با حالتی ترسیده گفت : آقا هیچی ، فدای سرت هری جان ، همه چی باخودم .
هری : ولی پول با جمع کردن چ...
آقا : خودم میخرم ، خودم جمع میکنم ، فکر میکنم دیرتون باید شده باشه مگه ؟ بفرمایید برید که دیرتون شد ، بفرمایید
هاگرید : خداحافظ آقا
هری : خداحافظ
آقا با لحنی عصبی و خیلی آرووم گفت : برین که بر نرگردین !!
هاگرید : ببخشید ، شما چیزی فرمودید ؟
آقا : نه اصلا ، من چند وقتیه خود درگیری دارم !!!
هاگرید : پس خدافظ .

خب خب!
چیکار کنیم با این رول؟
خیلی چیزای خوب داری و چیزای بد هم کم نداری. ولی مسلماً نقاط قوتت می چربه.
قشنگ معلومه که وقت گذاشتی و اینو نوشتی و یه جورایی به دل من نِشست.

یکی از مشکلاتت این بود که کلاً هیچ فضا سازی نداشتی.
واقعاً بعضی جاها خیلی حس میشد این نبود فضاسازی و توصیف شرایط و مکان و حالات و رفتار های آدم ها.
اینا رو خیلی راحت می تونستی توصیف کنی و رول ـت رو از حالت تمام دیالوگی در بیاری.

توصیف های حالت هایی که قبل از دیالوگ هات انجام میدادی خوب بود. بیشترش کن.

تأیید شد ولی به شرطی که توی ایفا خیلی بهتر از این رول بزنی و فضاسازی هم یادت نره.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۵ ۱۰:۳۲:۵۵
دلیل ویرایش: تأیید

همیشه خوشحال باش خوشحالی دوامش بیشتر از ناراحتیه






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.