خب من یه نظریه جالب دارم از این قرار : (لطفاً تا آخرش رو بخوانید مخ ریختم یه عالمه)
ما می دونیم که دامبلدور اکثر اوقات برای یافتن بقیه جاودانه سازها بیرون میرفت اگه فرض کنیم که دامبلدور قبل از این که با هری به غار بره بار دیگری هم به این غار رفته و با احتساب اینکه مرگ دامبلدور یه نقشه بوده و باز فرض کنیم دامبلدور کاملا می خواسته که هری از این نقشه مطلع نشه چرا؟ خوب به نظر من چون ما در دو صحنه دیدیم که لرد سیاه حقیقت رو از مغز هری بیرون کشید اولین بار در جلوی اون آینه جادویی و برای محل سنگ کیمیا و دومین بار در وزارت خونه و برای یافتن حقیقت در مورد پیشگویی ، خب پس دامبلدور مجبور بود حقیقت مرگش رو از هری مخفی کنه اما چون قبلا اون معجون رو دیده بودو می دونست امکان مرگش هست با خودش گفت که من باید راز جاودانه ساز ها رو به هری بگم حتی اگه لرد سیاه بفهمه چون آگاهی هری بسیار مهم بود شاید بمیره و هری نفهمه و لرد هم نمی تونست بیشتر از این جاودانه ساز بسازه (چون جادویه قویی لازم هست که بتونه روح رو تقسیم کنه و غیر از لرد کسی نتونسته بیشتر از دو جاودانه ساز بسازه و باید گفت لرد این طلسم رو خودش کشف کرده تا بتونه فنا ناپذیر بشه ولی بیشتر از هفت تا نمی تونه بسازه)اما اگه لرد از طریق هری می فهمید چند تا از جاودانه سازهاش از بین رفتن تنها کاری که میتونست بکنه این بود که حفاظت از بقیه را بیشتر کنه!
خب داستان رو از اینجا ادامه می دیم که اسنیپ به جای اواکدورا یه ورد غیر کلامی رو به طرف دامبلدور می فرسته و دامبلدور طبق برنامه قبلی به پایین می افته در حال افتادن حالا به هر طریقی (اپارات ، ققنوس و....) نجات پیدا می کنه و به جایی می ره که بتونه فکری برای اون معجون سمی بکنه که حتما قبلا فکرهایی کرده بوده .
خب حالا جسد کجا بوده پرفسور؟
شما ها فکر می کنید برای یک جادوگر در سطح دامبلدور تغییر شکل هر چیزی به یک جسد تر و تمیز چند سوت کار داره ؟ ( بعد نیست یه تاپیک باز کنیم در مورد اینکه چند سوت کار داشته؟)
خب پس از این همه فرض می رسیم به اصل مطلب خب طبق نظر من R.A.B همون دامبلدوره که اون یاداشت رو برای هری نوشت به چند دلیل :
1- خیال هری رو بابت اینکه جاودانه ساز واقعی چی شد، کجا رفت مطمئن کنه و بتونه خودش به راحتی اونرو نابود کنه
2- یه اسم به اون بشناسونه که در مواقع ضروری با اون تماس بگیره و راهنمایش کنه بدون اینکه هری بفهمه که اون دامبلدور هست.
3- چون احتمال می داد لرد از متن نامه با خبر بشه اون رو به شکلی نوشت که لرد رو گیج کنه
خب در آخر با این که این متن از لحاظ منطق داستان قابل پذیرش هست اما به نظر من این سبک داستان با سبک داستان نویسی رولینگ متفاوت هست نظر شما چیه؟!!
اگه ایراد منطقی پیدا کردید طالب شنیدنیم
----------------------------------------------------------------------------------
اگه نظریه ای که قبلا نوشتم قبول ندارید به این یکی توجه کنید:
r.a.bیه جن خانگی داشته که معجون رو داده اون بخوره و مشکل زیادی هم براش پیش نیومده همه که مثل هرماینی نیستند عاشقان ت.ه.و.ع به این مطلب توجه کنند/

نقل قول:
پیتر عزیز آخه یه ضرب المثل هست که میگه خرم یه بار خرما می خوره.ولدمورت برای تالار یه جاودانه ساز اختصاص داد اونم کتاب بود که در سال دوم مطرح شد دلیلی نداره که بخواهد یکی دیگه اونجا بگذاره اونم جایی که به نظر ولدمورت جز خودش کسی نمی تونسته به اونجا بره چون فکر نمی کرد مار زبان دیگری که محل اتاق رو بدونه وجود داشته باشه و ما می دانیم ولدمورت از جاودانه ساز ها برای تسخیر روح بقیه استفاده می کنه پس بدنبال جاودانه ساز دیگری در هاگوارتز نباشید به نظر من کتاب هم زیادی بود ولی این اشتباه لرد نبود بلکه اشتباه مالفوی بود.

به طور حتم در هاگوارتز نیست چرا؟
چون تا همین چند ماه پیش هاگوارتز صاحب داشت و صاحبش هم کسی نبود که ولدمورت بتونه براحتی و بدور از چشمش یک جاودانه ساز رو اونجا مخفی کنه ثانیا ولدمورت با هوشی که داره هیچ گاه خطر نمی کرد و یکی از جاودانه ساز هاش رو زیر گوش دامبلدور نمی گذاشت تا بتونه پیداش کنه جاودانه ساز که نقل و نبات نیس که هر روز چند تاش رو بشه درست کرد طرف باید بخشی از روح،خاطرات و افکارش رو در اون بگذاره افکار تجدید ناپذیر!!
در مورد محل جاودانه سازهای بعدی کمک دو نفر موثر واقعه می شه یک سوروس اسنیپ دو شخصیت آخر کتاب 6که در مورد ناپدیدی ولدمورت اطلاعات با ارزشی دارند و کمک شایانی به هری می کنند بیخود دنبال اونها در خانه سیریوس نگردید چون بی فایدس

من همیشه در این بحث پایه بودم و هستم
بزرگترین اشتباه رولینگ اینکه منطقی نیست ولی این ضعف محسوب نمی شه چون رولینگ زنه و اکثر زنها(اکثرشون) غیر منطقی هستند البته این طبق تجربیات خودم هست (حالا از فردا هرچی انجمن دفاع از زنان هست به من فحش می ده)
برای اینکه ثابت کنم مثال می زنم
مثلا در کتاب 4 چه لزومی داشت که مودی تقلبی هری رو با اون همه زحمت از مراحل مسابقه بگذرونه کافی بود اونه در فرصت مغتنم به دفترش می خوند و یک دور بر دستش می داد و سلام
مثال دیگه در مورد زمان برگردانه که من خودم رو خفه کردم و یه 20خط روی طومار پوستی نوشتم که هری نمی تونسته خودشو نجات بده ولی خدا رو شکر هیچ کس زحمت خوندنش رو به خودش نداد و بعد معلوم نشد اصلا این پست بعد از اپدیت سایت کجا رفت خدا بیامرزدش نیم ساعت مخ ریختم تا نوشتمش به هر حال همین دو تا مثال برای اثبات بی منطقی در کتاب 3و4کافی هست چون تو مثال اول که کل کتاب 4می ره گل قناری در مثال2هم که که باید برای پاتر گریه می کردیم چون بنا به اصول فیزیک ماگولی این دنیا رو گذاشته و رفته بود اما در مورد کتاب شش یک چیز واقعا برای من گنگ شد اونم رفتار اسنیپ هست شخصیتی که من عاشقشم این اسنیپ نبود که حرکت می کرد بلکه شبح بیچارگی رولینگ بود که می رفت در مورد اون شخصیت آخر کتاب هم که رولینگ کم آورده و چون کسی رو نداره که جایگزین دامبلدور کنه اون شخصیت رو که تا حالا هویت نداشته رو ساخت انتظار میره که اون شخصیت مثل دامبلدور رفتار کنه و یه جوری در کتاب هفت خودش رو به هری نشون بده تا با هم کار عزیز دل من ولدمورت را بسازن همینطور شاهد برخورد های بیشتری بین رون و هرماینی خواهیم بود (رون دیگه راهشم یاد گرفته :bigkiss

سلام
ببینید من می خواهم یک مطلب علمی را با یک داستان خیالی پیوند بزنم!
تا زمانی می توان یک واقعه رو تغییر داد که اون واقعه اتفاق نیفتاده باشه یعنی اگه یک میلیونم ثانیه بعد از اتفاق باشه شما اگه به اندازه دامبلدور در جادوگری قدرت داشته باشید و تمام زمان برگردان های دنیا در اختیارتون باشه نمی توانید اون اتفاق رو عوض کنید چرا؟
چون در صورت انجام این کار (تغییر در زمان) زمان اول بهم می خوره و در این صورت امکان داره دلیل استفاده شما از زمان برگردان در آینده از بین بره ((یعنی شما اصلا به قبل بر نمی گردید)) در اون صورت از نظر علمی در بعد چهارم جهان یعنی زمان تضاد ایجاد می شه و زمان میشکنه بنابراین جهان از بین میره . اگه چیزی نفهمیدی مشکلی وجود نداره چون که اونهایی که این نظرات رو دادن خودشونم نفهمیدن چی گفتن اما اگه با این مسئله حال می کنی پیشنهاد می کنم کتاب فیزیک مدرن فصل های مربوط به نور و زمان رو بخونی
خب حالا برای اینکه ثابت کنم رولینگ با من موافقه مثال میزنم :
اگه یادتون باشه در کتاب 3 بعد از این که هرمیون صورت مالفوی پسر را با مشت نوازش داد هری ، رون و هرمیون به کلاس ورد های جادویی رفتند ولی هرمیون یادش رفت به سر کلاس بیاد ((توجه شما رو به این نکته جلب می کنم که هرمیون همیشه قبل از رفتن به کلاس (قبل از اتفاق) از زمان برگردان استفاده می کرد. بعد از کلاس وقتی از اون پرسیدن که چرا سر کلاس نیومدی گفت چون یادم رفت
توجه!!!((اگه کسی با نظرات بدون عیب و نقص من مخالف هست به این سئوال جواب بده))
چرا هرمیون با داشتن زمان برگردان برنگشت و در کلاس شرکت نکرد ؟ توجه کنید که اون هم اجازه داشت هم زمان برگردان
البته با توجه به نظر من جوابش اینه که چون اون واقعه اتفاق افتاده

نقل قول:

عزیز دل اصلا لازم نبود که هری برگرده می شد یه تیم زبده از کارگاه ها به اون زمان برگردن که هم لرد رو بگیرن هم بلا رو اما اگه مطلب قبلی من رو بخونی می فهمی که امکان این کار اصلا نیست اگه این جور بود وزارت می تونست لرد رو وقتی بچه بود اصلا به هاگوارت راه نده که اصلا کل داستان نابود می شد.

جواب واقعا خیلی ساده و آسونه :
اگر یک حادثه اتفاق بیفته هیچکس جز خدا نمی تونه اونو عوض کنه یعنی اینکه وقتی هری در کتاب 3 از زمان برگردان استفاده کرد حتی در زمانی که برای اولین بار اتفاقات در حال رخداد بود به شکل نهاییش بود منظور اینکه باب بیک (کج منقار)اصلا نمرده بود یا سیریوس و هری توسط مرگ خوارها بوسیده نشدند.

پس وقتی که سیریوس مرد (اتفاق افتاد)هیچکس نمیتونست اونو عوض کنه در غیر اینصورت تضاد ایجاد می شه وکل زمان میشکنه و جهان از بین میره.

1- در مورد خشک شدن عرق باید بگم من اصلا عرق نمی کنم که بخواد خشک بشه
2- در مورد رولینگ و اشتباهاتش حاضرم با هر کسی بحث کنم و دلایلی بیارم که نتونی زیر سوالشون ببری جناب کیالین
3-اما توصیه می کنم فصل آن سوی آتش (واقع در کتاب 5)را بخوانی مخصوصا اون قسمتش رو که هری رون و هرماینی رو داخل کلاسی برد و به آنها گفت:
((ولدمورت سیریوس رو گرفته))
عزیزان توجه داشته باشید که هرمیون حتی به ذهنش خطور میکنه که ساعت 5 هست و الان وزارت خونه پر آدمایی که سایه ولدمورت رو با طلسم اوکادورا میزنن پس ولدمورت نمی تونه اون ساعت اونجا باشه و خیلی مسائل دیگه که بیان می کنه اما یاد اسنیپ نمی افته عجیبه نه بعد می گن نوشته های رولینگ رو زیر سوال نمیشه برد .!!!
4- من در مورد اشتباهات رولینگ حتی یک انجمن تشکیل دادم اما دوستان لطف کردن 1 ساعت بعد حذفش کردن ((البته یک پیام معذرت خواهی مسخره هم روش بود))

با سلام خدمت دوستان عزیز
به نظر بنده اینکه هری در آن موقع دچار فشار عصبی و... بوده درست و قابل پذیرش هست اما یک از علمای هری پاتر دوست این سایت به من بگه آیا هرماینی یادش نبود که اسنیپی هست آیا رون یادش نبود ! اگه این دونفر رو حذف کنید حالا به هر دلیلی شرمنده جینی رو نمی تونید حذف کنید پس نتیجه می گیرم مقصر اصلی رولینگ هست رولینگ کتاب 4و5 رو خیلی بد نوشته و خیلی راحت می شه اساس داستان رو زیر سوال برد رولینگ می خواسته در کتاب 5 هر جور شده بازگشت ولدمورت برای وزارت خونه اثبات بشه و برای این کار تمام قصه رو زیر سوال برده کم کم دارم از رولینگ نا امید میشم میدونید من اول کتاب 2 رو خوندم بعد شروع به خواندن بقیه کتاب ها کردم واقعا کتاب 2 بهترین کتاب از سری کتاب های هری پاتر بود