گروه بندی
اسم پسر، پیتر رونالد است. او کوچک ترین فرزند خانواده است، بعد از دو خواهر به نام های جینا و الیزابت (که هر دو گریفیندور هستند.) مادرشان ریونکلا و پدرشان گریفیندور است. پیتر متولد 18 مارس است و 11 سال دارد. او هرگز دانش آموز خوبی در مدرسه نبوده و کلاه گروه بندی این را می دانست:
"...تو پسر جوانی با آینده ای روشن هستی، و کاملا به خانواده و دوستانت وفاداری. هوش تو، همه ی این صفات را کنار هم نگه می دارد... ریونکلا!"
پیتر می لرزید و با هر کلمه ای که از درز روی کلاه بیرون می آمد، نگرانی اش بیش تر می شد. وقتی نام خانه اش را شنید، کاملا متعجب شد؛ او تنها فرزند ریونکلای خانواده اشان بود. به خواهرانش نگاه کرد که اصلا خوشحال نبودند. سپس به میز ریونکلا نگاه کرد و آینده اش را دید. بچه های آن خانه از همین حالا برایش دست می زدند و به گرمی از او استقبال می کردند. او برای فصل بعدی زندگی اش آماده بود.
درود بر تو فرزندم.
این متنی که نوشتی بیشتر از اینکه یه نمایشنامه باشه، یه گزارش خلاصه شده هست انگار.
نمایشنامه باید شامل توصیفات و دیالوگ باشه. طوری که خواننده بتونه خودشو جای شخصیت های داخلش بذاره و فضاشو درک کنه.
برو و با حوصله، یک نمایشنامه بهتر بنویس.
فعلا تایید نشد!
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۱۰ ۱۱:۳۴:۲۲