هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
#1
نام:بروتوس

نام خانوادگی:مالفوی

شغل:سردبیر نشریه ضد مشنگ جادوگران در جنگ، کارگاه ارشد وزارت جادو،عضو برگزیده جناح مرگخواران

سن:27سال

گروه: اسلیترین

نژاد:اصیل زادگان

چوبدست: چوب بلوط با هسته ی ریسه ی قلب اژدها

علاقه مندی ها: جادوی سیاه، لرد وحشت، مجمع مرگخوران،خانواده،شهرت

توصیفاتی از ظاهر: با موهای و ابروانی روشن،توجه همه رو به خود جلب می کند.لب های تیره ی باریک، یا دماغِ عقابی. قد بلندی دارد و بر ابروی راستش، یک بریدگی دیده می شود.پای هردو چشم سبز تیره اش، گود و تیره است.
از وسایلی که همواره با خود حمل میکند، میتوان به ساعت نقره با نشان اسلیترین، دفترچه ی یادداشت و پر کلاغ،چوبدست اش،دو انگشتر سیاه و سبز در انگشت اشاره هردو دست و چهار شیشه خون اشاره کرد.
نوع پوشش بسیار آراسته است.کت و جلیقه ی سیاه رنگ که بر روی آنها، پالتوی چرم سیاه سوار می شود.ترکیب فوق العاده ای با موهای بلند و روشنش می شود.
همانند همه ی اسلیترینی ها بسیار مغرور است. خودخواه و خود رای.از معدود افرادی تبعیت می کند ولی تا حد مرگ به آنها وفا دار است.

توانمندی ها: استعداد فوق العاده در مهار طلسم ها و بکار گیری جادوی سیاه، نویسندگی،سخنرانی،نجوم و گیاه شناسی،معجون سازی

محتصری از زندگینامه:او با شگفتی به دنیا آمد. از همان اوایل، پدرش به استعداد خارق العاده ی فرزندش پی برد؛ بنابراین قبل از اعزامش به هاگوارتز، به تعلیم او پرداخت.
مالفوی جوان، در مدرسه، به مراتب بهتر از اغلب دانش آموزان و چندی از اساتید بود. در سال سوم، توسط وزارت جادوگری، بخاطر استعداد بینظیرش، زیر نظر گرفته شد و سال بعد برایش دعوت نامه ارسال گشت.از این حیث، یکی از جوانترین ها در وزارت بود.بعد از مدت کوتاهی به مقام کارگاه، و پس از آن به مقام کارگاه ارشد برگزیده شد و رکورد سنی این سمت را شکست.
نظر به مهارت بی همتایش در مهار جادو، و بکارگیری جادوی سیاه؛ توسط مجمع مرگخواران، برای عضویت در مجمع برگزیده شد.
عشق و علاقه ی وافرش به سالازار اسلیترین و تعالیم او، باعث شد تا نشریه ی ضد مشنگِ جادوگران در جنگ را تاسیس کند که تا به امروز، پر فروشترین نشریه ی دنیای جادو است.
افتخارات بسیارش در زمان تحصیل در مدرسه، و رکورد شکنی هایش در امتیاز گیری برای اسلیترین، باعث شد تا در حیاط مدرسه، یادبودی از او ساخته شود.
همه ی اینها، احتمال حظور او در هاگوارتز را به عنوان یکی از اساتید، تقویت می کند. امید وارم او را در رده ی اساتید ببینم!!



تایید شد.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۳۱ ۲۰:۵۱:۱۲

زندگی،انعکاس تصویر مرگ است


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
#2
یه اسلیترینی، اسلیترینی به دنیا میاد.
خانواده ی ما نسل اندر نسل، ردا های سیاه و سبز پوشیدن و با خون فاسد ها در نزاع بودن؛ امیدوارم رنگ دیگه ای رو برای لباس من در نظر نگیری!
غرور و نظم، مدرسه رو سرپا نگه می داره، که البته، اولی مهمتره!
ازت در خواست می کنم، اون چیزی که می خوام رو تایید کنی: اسلیترین!


زندگی،انعکاس تصویر مرگ است


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶
#3
تصویر شماره ی 7

پروفسور اسنیپ با چشمانی که بیشتر از قبل بر افروخته به نظر می آمد، به هری نزدیک شد. او فهمیده بود. هری برای درستی این عقیده اش، حاظر بود دست راستش را بدهد، یا توپ کوییدجش را! البته در نظر هری، از ارزشی برابر بر خوردار بودند!
در کسری از ثانیه، اسنیپ سرش را در چند سانتی متری کله ی این گریفندوریِ هراسان قرار داد.

با همان خونسردی و در عین حال، عصابانیت نهفته اش گفت:
چی باعث شد که همچین کاری بکنی آقای پاتر؟!

بله؛ اسنیپ فهمیده است.از همان یک ساعت پیش که به او اطلاع دادند،پروفسور اسنیپ برای ملاقتی در محل اقامتش او را احضار کرده، حدسش را زده بود.
نمی شود کاری کرد! زمان بهانه تراشی نیست.
برای آنکه لکنت نداشته باشد، چشم از دو جام آتشِ استاد معجون سازی گرفت و در عوض، به دو خط باریکِ گوشتی زیر دماغ، نگاه کرد.

هری:فقط یه کنجکاوی ساده بود! برامون اتفاقی نمی افتاد.
اسنیپ:آه،جدا؟ و چی باعث شد که فکر کنید،تو جنگل جاتون امنه؟!
هری:ما ... ما دیگه سال اولی نیستیم.چیز هایی که یاد گرفتیم ، به مراتب ما رو قوی تر کرده، هرچی که تو جنگل باشه...
-به مراتب از طلسم های ابتدایی، قویتره! تو درک نمی کنی، مثل پدرت! چیز هایی هست که نباید باهاشون مقابله کرد چون توان مقابله نداری!

هری تا بحال اسنیپ را اینقدر عصبانی ندیده بود ولی چیزی که او را بشدت متعجب کرده بود،عصبانیت بیش از اندازه ی اسنیپ نبود. در عمق چشمانش، هاله ای از نگرانی را تشخیص داد!
صدای در، رشته ی افکارش را پاره کرد.

اسنیپ:بیا تو!

سال اولیِ لاغر اندام وارد شد. با آن جثه ی کوچکش، در بین انبوه پارچه های سبز و سیاه، غرق شده بود.صورتش کوچک بود و تقریبا همه ی اجزای آن در وسط قرار داشت.نفس نفس میزد. معلوم بود تمام راه را دویده است.بریده بریده گفت:

پروفسور...پروفسور دامبلدور...خواستن که...شما رو ببینن.
اسنیپ:خب ،آقای پاتر! گمان می کنم کسر امتیاز ومحرومیت موقت از گردش های اطراف مدرسه،تنبیه مناسبی براتون باشه.

هری بدون کمترین حرفی یا اعتراضی، دفتر اسنیپ را ترک کرد. او هنوز هیپنوتیزم آن چیزی بود که در چشمان استاد معجون سازی دیده بود.

درود فرزندم

خوب بود. توصیفاتت با این که خوب بودن اما جا داشت که بیشتر باشن.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۳۰ ۱۳:۰۵:۰۲

زندگی،انعکاس تصویر مرگ است






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.