تصویر شماره دو
از نیمه شب گذشته بود
بلک از اتاق هیپو گریفش خارج شد و به سمت اتاق خوابش می رفت
از کنار یک قالیچه که به دیوار وصل شده بود گذشت و زیر لب گفت:
«از همه تون متنفرم»
همین که به اتاق رسید صدای خنده جن خانگی اش را شنید
بالاخره بعد از چند دقیقه به خواب رفت
اما از حرکت پلک هایش معلوم بود که دارد کابوس می بیند :
«و حالا صبر کنید تا جوان ترین قهرمان را معرفی کنم هری پاتر»
بلک که از خشم می لرزید به جایگاه داوران نگاه کرد
مالفوی با خنده هری را به فرد بغل دستیش نشان می داد
بلک به راحتی میتوانست ولدمورت را تشخیص دهد
«و حالا قهرمان کوچک از شعله های اتش جا خالی می ده اما نمی تونه جاروش رو کنترل کنه و زمین می خوره وای پسر کوچولو بیچاره رو نگاه کنید و حالا اژدها به سمت اون میره ولی هری جاخالی میده ولی اژدها تونست زخمیش کنه بهتره ده امتیاز به اژدها بدیم»
بلک در حالی که به اطراف نگاه می کرد تا هری را نجات بده مودی را دید
سریع پیش مودی رفت و سعی کرد تا با اون حرف بزنه اما مودی گفت:«می دونی بلک من و لرد سیاه خیلی شبیه به هم هستیم هر دو از پدرانمان متنفر بودیم و هر دو لذت کشتن اون ها رو تجربه کردیم بلک»
و به بلک نگاه کرد و گفت :«با پسر خوندت خداحافظی کن و بهتره به اسمون نگاه نکنی»
ولی بلک بدون نگاه کردن به اسمون هم می دونست چه اتفاقی افتاده علامت شوم در اسمون می درخشید
«پاشو بلک یه اتفاقی افتاده»
بلک گفت«چی شده لوپین»
ریموس لوپین گفت:«گوش کن ولی دامبلدور گفته که هری و دوستاش دارن می رن وزارت خونه »
بلک پرسید:«اما برای چی ؟»
ریموس :« خواب دیده که ولدمورت داره تو رو شکنجه می ده تا یه چیزی رو بهش بدی
باید سریع حاظر شی اعضای محفل راه افتادن ما هم باید بریم»
بلک:«سریع حاضر می شم»
«پایان»
درود بر تو فرزندم.
بدک نبود... گرچه خیلی جای کار داشت.
برای مثال اول از همه بریم سراغ دیالوگ نویسی هات:
نقل قول:«پاشو بلک یه اتفاقی افتاده»
بلک گفت«چی شده لوپین»
ریموس لوپین گفت:«گوش کن ولی دامبلدور گفته که هری و دوستاش دارن می رن وزارت خونه »
بلک پرسید:«اما برای چی ؟»
- پاشو بلک یه اتفاقی افتاده!
بلک گفت:
- چی شده لوپین؟
ریموس لوپین گفت:
- گوش کن ولی دامبلدور گفته که هری و دوستاش دارن می رن وزارت خونه!
بلک پرسید:
- اما برای چی؟
متوجه شدی؟ علائم نگارشی هم فراموش نشه.
به امید رفع مشکلاتت در ایفای نقش، تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی