واقعا اره چند روزی خواب میدیدم منو دوست پاتریم رفتیم هاگوارتز و داریم با اسنیپ و دراکو کل کل میکنیمو و ولدمورتو شکست میدیم
آی خدا این خوشی های تو خواب رو ازمون نگیر یَک حس خوبی داره

چوب دستی -شنل نامرئی-زمان برگردون-نقشه غارتگران -کتاب شاهزاده دورگه رو هم میخوام همراه با یک جارو ی پرنده
همینجوری دوست دارم داشته باشم حس قدرت با اینا دارم

والا همه جا که میگن عشق ما هم میگیم عشق
ولی خدایی همه جا شانس می اورد عجب شانس خوبی هم داشت
و اینکه تونست جان پیچ ها رو نابود کنه ولدمورت نا توان تر شد

اول لالایی براش می خونم تا خوابش برد انواع ورد های کشنده رو روش اجرا می کنم اگه با لالایی نخوابید قرص خواب اور بهش میدم

به نظر من ولدمورت دیگه مرده شاید اگر یه نواده ی دیگه ای داشته باشه سالازار که اونم پلیدی رو انتخاب کنه و از مشنگ ها بدش بیاد و بخواد دنیا رو داشته باشه
اینجوری میشه گفت : باز یه ولدمورت دیگه

اول مدرسه های ماگل هارو به فنا میدادم بعد میرفتم هاگوارتز به خوشی زندگی میکردم

استوپیفای- سکتو سمپرا -اسپکتو پاترونوم-له جی لی منس-اکسپلیارموس
بیش تر از یه ورد شد

ریونکلاو و بعدشم گریفیندور
خب راستش من خیلی دوست داشتم برم گریفیندور ولی کلاه منو برد به ریونکلاو گفت تو از فرزندان روونایی منم قبول کردم چون اولا من ادم درس خونیم و در بعضی مواقع سعی میکنم صلح ایجاد کنم و بعد گریفیندور اول به خاطر اینکه برای خانوادم و دوستام هر کاری میکنم حتی از جونمم میگذرم و خیلی ادمی هستم اگه مشکلی پیش اومد حتما حلش کنم حتی اگر هم خطرناک باشه و خیلی ادم گرمی هستم و سریع دوست پیدا میکنم و تا اخرش باهاش هستم حتی اگر ماگل زاد باشه و نترسمو شجاع

به جمع های خانوادگیو شوخی های خواهرمو خانوادم و شیرینی های برادر کوچیکمو و دورهمی های دوستانه ی با دوستام

خب راستش من رفتم تو یه سایت چندتا سوال و جواب ازم کر و در اخر گفت اسب بالدار
خیلی قشنگه مگه نه منکه خیلی دوسش دارم