هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۲۹ دوشنبه ۲ مهر ۱۳۹۷
#1
سلام. من معرفی شخصیتمو قبلاً نوشته بودم ولی چون گروه ریونکلاو ظرفیتش پر شده بود، تأیید نشد. الان که ریونکلاو ظرفیت داده، میشه تأییدش کنین؟

انجام شد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۳ ۱۲:۰۹:۴۳


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷
#2
نام: سادی بالداک
جنسیت: مونث!
سن: اوایل هیجده سالگی
گروه: ریونکلاو
پاترونوس: کلاغ
چوبدستی: چوب بائوباب، موی دمیگویز، 9.5 اینچ
جارو: برخلاف اعتماد نداشتن به جادو، عاشق پرواز با جارو هست و قطعا آخرین مدل جاروها رو داره!


خصوصیات ظاهری:
یه دختر خیلی معمولی و دور از توجه با چشمای قهوه‌ای مایل به مشکی که اگه خیلی دقیق بهشون نگاه کنی، می‌تونی برق لذت یادگیری و شوق زندگی رو توشون ببینی. قد متوسط و به گفته‌ی بقیه - خودش خیلی موافق نیست. - خیلی لاغر. موهای کوتاهی داره که می‌تونه رنگشون رو عوض کنه. همین دیگه. با یه دختر خیلی معمولی طرفین.
ولی خب یه چیز خاصی که درموردش وجود داره، تتوی You can! روی مچ چپشه.

خصوصیات اخلاقی:
اصولا آدم ساکتیه، ولی خب در عین حال شیطون هم هست.
آدم مهربونیه و دوست داره به همه کمک کنه. حیوونا رو دوست داره ولی به‌خاطر شرایط خانوادش، هیچوقت نتونسته یکی واسه‌ی خودش داشته باشه. شاید توی هاگوارتز بتونه بهش برسه. :)

جادو رو باور داره، ولی بهش اعتماد نداره. می‌دونین؟ از چیزی که نتونه ساز و کارش رو بفهمه، خوشش نمیاد. به چیزی که نشه با قیزیک و ریاضی توضیحش داد، اعتماد نداره. حالا شاید توی هاگوارتز تونست واسشون دلیل علمی پیدا کنه.
قبل از اینکه بیاد هاگوارتز، دلش می‌خواست فضانورد بشه. عاشق فیزیک و نجوم و آسمون و اینطورچیزاست. اگه وقتی داره به آسمون نگاه می‌کنه به چشماش نگاه کنین، می‌تونین برق لذت و شگفتی رو توشون ببینین.

یه روبیک داره که سعی کنین در اون مورد سر به سرش نذارین، چون واقعا! خطرناک میشه!

پی نوشت: این آخریا جزو خصوصیات اخلاقی حساب می‌شدن دیگه؟ :دی

سلام، خو‌ش اومدین.

تایید شد.


ویرایش شده توسط سادی در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۱۲ ۲۰:۵۳:۴۷
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۱۳ ۲۰:۵۲:۴۵
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۷/۳ ۱۲:۰۶:۵۷

All I want to do is be more like me and be less like you.


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۶ جمعه ۲ شهریور ۱۳۹۷
#3
اوکی. بیا روراست باشیم. نمی‌دونم چطوری باید باهات حرف بزنم و راستشو بخوای حوصله‌ی چندانی هم ندارم. پس بیا درمورد انتخاب‌هام صحبت کنیم.

از یه خانواده‌ی اصیل اومدم و طبق چیزی که از بچه‌ها شنیدم ـ خودم چیز زیادی از گروه‌ها نمی‌دونم. دلمم نمی‌خواد بدونم حقیقتا. ـ با‌ید توی اسلیترین بیوفتم. ولی از رنگ سبز خوشم نمیاد و آبی، که همون ریونکلاو میشه، باید انتخاب مناسب‌تری باشه واسم. حالا هرچی خودت می‌دونی. چون همه می‌گن که خیلی خرمند(!) و از اینایی. ببینم چیکار می‌کنی!


All I want to do is be more like me and be less like you.


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱:۲۸ جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷
#4
با سری فروافتاده و قیافه‌ای که خسته‌کننده بودن این مراسم را به خوبی نشان می‌داد، به همراه بقیه‌ی بچه‌ها وارد سرسرای اصلی شد. همهمه‌هایی که در اطرافش به گوش می‌رسید، حاکی از آن بود که همه‌ی بچه‌ها از سقف سرسرا که آسمان شب را به نمایش گذاشته بود، به وجد آمده بودند. او علاقه‌ی زیادی به جادو نداشت و به علت اینکه از خانواده‌ای اصیل بود و پدر و مادرش او را مجبور به آمدن به هاگوارتز کرده بودند، اینجا بود.
او حتی از گروه‌های موجود در هاگوارتز هم اطلاع چندانی نداشت. زمزمه‌های کنارش را می‌شنید که بچه‌ها با هیجان می‌گفتند:
ـ کاش بیوفتیم توی گریفیندور. آخه هری پاتر هم توی همین گروه بوده!
ـ آره! هرمیون هم اینجا بوده. من که اصلا دلم نمی‌خواد توی اسلیترین بیوفتم.

در دل خنده‌ای کرد. آنها فقط می‌خواستند جایی باشند که هری قبلا بوده. به گمان اینکه اگر در گروهی باشند که زمانی او هم آنجا بوده، می‌توانند جایگاه او را هم بدست آورند! یا نه... به آن نزدیک شوند!
او فقط می‌خواست بهترین باشد. حالا در هر گروهی که می‌افتاد، مهم نبود. می‌خواست مهارت‌های جادویی کسب کند تا بتواند آنها را در زمینه‌های علمی به کار گیرد. عمده‌ترین دلیل ورودش به هاگوارتز هم همین بود!
پروفسور مک‌گونگال جلو آمد و بچه‌ها به اجبار ساکت شدند. کلاه گروه‌بندی شروع به خواندن شعری کرد که به نظرش خسته‌کننده می‌آمد. بعد از تمام شدن شعر و تشویق بچه‌ها، پروفسور مک‌گونگال شروع به خواندن اسامی بچه‌ها کرد. همه به‌ترتیب جلو می‌رفتند و کلاه گروه‌بندی را روی سرشان می‌گذاشتند و خوشحال یا بعضا ناراحت، به سمت میز گروه جدید خود می‌رفتند.

حوصله‌اش سر رفته بود. با وسیله‌ای که در دست داشت بازی می‌کرد و سعی می‌کرد چندان بی‌حوصله به نظر نرسد.
بعد از چند نفر دیگر، بالاخره نوبت او شد!
به آرامی از پله‌ها بالا رفت. می‌توانست نگاه‌های همه را روی خود احساس می‌کند. نسبت به هم سن و سالانش قد کوچک‌تر و همینطور هیکل ریزنقش‌تری داشت؛ ولی می‌دانست که به او خیره نشده‌اند. به چیزی که در دستانش بود و به‌صورت نوسانی بالا و پایین می‌رفت خیره شده بودند. یویو!
روی صندلی نشست و کلاه را روی سرش قرار داد. تقریبا تا روی چشمانش پایین آمده بود و به سختی می‌توانست اطراف را ببیند. ناگهان کلاه گفت:
ـ تو مثل بقیه، دلت نمی‌خواد توی یه گروه خاصی بیوفتی و اسمشو توی سرت تکرار کنی؟!
ـ نه! فرقی نداره واسم! توی هر گروهی که بیوفتم، کار خودمو می‌کنم. من همیشه بهترینم!


تصویر شماره‌ی پنج.

درود فرزندم.

توصیفات قشنگی داشتی و خیلی خیلی خوب درمورد احساسات کاراکترت نوشتی. به اندازه کافی هم دیالوگ داشتی که سرگرم کننده باشه.

نکته ای ندارم بگم چون اینترها و نکات ظاهری هم رعایت شده.

آیا از عضوهای قدیمی سایتی؟ اگه هستی یا به من یا به مدیران اطلاع بده که بدون گروهبندی وارد ایفای نقش بشی.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۶ ۳:۳۸:۰۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.