هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱
#1
تیکت برای تغییر گروه فرستادم.کار دیگه ای باید بکنم؟


باید برم کلاه گروه بندی؟


ویرایش شده توسط لیلی. لونا. در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸ ۲۱:۰۷:۴۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱
#2
نام و نام خانوادگی:
ویکتوریا ویزلی

جنسیت:
مونث

گروه :
اسلایترین

نژاد :
نیمه انسان[نیمه پری]

پاترونوس:
خرگوش

خانواده:
بیل ویزلی (پدر)، فلور دلاکور (مادر)، لویی ویزلی(برادر کوچک) ، دومینیک ویزلی(خواهر کوچک) و هزاران ویزلی دیگه

ویژگی های ظاهری
ویکتوریا مو های زرد (بلوند) تقریبا بلندی داره،تقریبا میشه گفت آدمه،چون نیمه پریه. قد تقریبا بلندی داره.

ویژگی های فردی:
بخاطر اینکه روز تولدش رو پیروزی هاگوارتر بود،اسمش رو ویکتوریا، که به فرانسوی به معنی پیروزییه، گذاشتن. همیشه دلش میخواد برنده باشه و از همه جلو باشه.خودش رو از همه نظر، خاص و برتر می‌دونه. دوست داره همیشه سربه سر بقیه بزاره.

به خاطر تعداد زیاد بچه ویزلی ها، عذاب زیادی برای خوردن ندارن، اما چون نوه اوله، مالی و آرتور همیشه براش پارتی دارن. برای همین غذای بقیه رو میدن این بخوره. خیلی مغروره.

تفریحات:
نگاه کردن به آینه، تعریف از خود،کتک زدن کسی که چپ بهش نگاه کنه یا ازش جلو بزنه، خرید کردن.

خوش برگشتی.
متاسفانه شخصیتی که انتخاب کردی جزو اعضای گروه اسلیترینه و نمیتونم تاییدش کنم.
چون تو سابقا عضو گروه گریفیندور بودی باید یا از لیست شخصیت هایی که توی سری هری پاتر گریفیندوری بودن یا از لیست پایین تر که بدون گروه هستن شخصیت انتخاب کنی.
در این صورت شخصیتت تایید میشه.

راه دیگه هم اینه که بخوای گروهت رو عوض کنی و با این شخصیت به گروه اسلیترین بری.

تایید نشد


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۸ ۲۰:۵۱:۰۴


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱:۵۵ شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۰
#3
سلام!

1. مزایا و معایب این طلسم رو نام ببرید؛هر چه قدر خلاقانه تر بهتر.(چهار نمره)

مزایا:

۱-عقدم خالی میشه
۲-سر و صدا زیاده!
۳-هیچ خونی ریخته نمیشه!
۴-اون قدر داد میزنه که گلوش پاره میشه
۵-برای قلدری خوبه

معایب:

۱-زمان زیاد
۲-بابام ناراحت میشه
۳-اونی که طلسم رو زده از سر و صدا میمیره
۴-اگه طلسم نخوره طرف ضایع میشه
۵-خیلی ممکنه که نخوره
۶-خیلی تمرکز میخواد
۷-بدون ضد طلسم
۸-زمانش اون قدر زیاده که من عذاب وجدان میگیرم

یه خاطره کوتاه از اینکه خودتون از طلسم استفاده کردین رو شرح بدین.تاکیید می کنم که شرح بدین!(چهار نمره)

یه روز دیدم که داداشم آلبوس به این صورت خواب بود،منم اومدم طلسم رو روش امتحان کردم.
آلبوس به محض این که طلسم بهش خورد شروع به داد و فریاد کرد.
سریع همه خانواده و همسایه ها با خبر شدن.
به محض اینکه سر و صدا شروع شد،من سریع فرار کردم.به همین خاطر کسی به من مشکوک نشد.
دقیق ۳۸ ساعت صدای جیغ و داد از خونمون میومد.
مامان و بابا و جیمز خیلی ناراحت بودن.
منم ناراحت بودم ولی یه جورایی دلم خنک می‌شد
از صدای آلبوس بدتر اعتراض همسایه‌ها بود.
توی زمان خوابیدن غیر ممکن بود.

2. چه بر سر جادو آموز پررو اومد؟ سی هشت ساعت عذاب جادو آموز رو به صورت گزارش، شرح بدین. تاکید می کنم به صورت گزارش نه رول!(دو نمره)

هم اتاقی ها ۳۸ ساعت صدای زجر اور رو تحمل کردن.
خود اون نفر کلی زجر کشید.
اون قدر صدای جیغ داد زیاد بود که به اتاق منم رسید !
اون جادو آموز روزی صد بار میگفت وای به ریش مرلین!
هکتور بهش معجون ضد طلسم داد و نمی‌دونیم چرا از دهنش کف اومد!





ویرایش شده توسط لیلی لونا پاتر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۹ ۲:۲۱:۰۵


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۸ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰
#4
سلام.ببخشید من میخوام عضو محفل بشم.پستام کمه آره ولی قراره بیشتر بزنم.ممنون.



پاسخ به: تدریس خصوصی بازیگری
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
#5
سوژه:فرض کن یکاری کردی و الان تو اتاق بازجویی هستی و دارن ازت بازجویی میکنن!




-
خب‍....
هنوز حرف از دهن بازجو در نیومده بود که لیلی زد زیر گریه.
-کار اونا بود! اونا از مظلومیت من استفاده کردند! به من گفتن اگه این کارو بکنی میزاریم عضو محفل بشی! اونا از کوچولو بودن من سواستفاده کردن. آها گفتم کوچولو یاد یه کارتونی که دیدم افتادم اون جا یه پنج تا اس‍...
-وااای بسه دیگه! موضوع رو چپش نکن! فقط قشنگ بگو که چیکار کردی که این مشنگ ها تا صبح داشتن میرقصیدن!
- من فقط کاری رو که اونا گفتن انجام دادم! اونا گفتن که من داداشم رو سوپرایز کنم! منم حدس زدم بهتره با چوبدستی جرمی مشنگا رو جادو کنم! عه، گفتم؟ اونا گفتن که با چوب دستی بابام جادو کنم! آها گفتم سوپرایز یاده یه کارتونی افتام اون جا همه رو....

‌ ‌ ‌ ٢ ساعت بعد


-خب تموم شد.

واای سرم منفجر شد! مثل آدم بگو که کی به تو گفت از جادو استفاده کنی؟!؟!
-کی گفت، آره... همم...

لیلی وقتی که داشت به این فکر می‌کرد که به گردن کی بندازه یهو یه فکری به ذهنش رسید...
-هه! شما فکر کردین من اسم کسی که بهم گفت که جادو کنم رو لو میدم؟ هه هه من بهتون نمیگم که کار آلبوسه!. ها؟ لو دادم؟
-آلبوس، آره؟.خب تو آزادی که بری.

لیلی وقتی که تو دلش خوش‌حال بود و می‌خندید که کار رو گردن آلبوس انداخته گفت:
-وااای من چیکار کردم! من لو دادم...؟
لیلی داشت تو ذهنش فکر می‌کرد که با این کارش چه بلایی قراره سره آلبوس بیاد. در حال این که نمیدونسته آلبوس اشتباهی رو تو خطر انداخته


ویرایش شده توسط لیلی لونا پاتر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۱ ۱۷:۲۸:۲۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
#6
سلام.لطفا دسترسی گریفندورم رو برگردونید


سلام. انجام شد!
خوش برگشتید.


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۱ ۰:۵۶:۱۴


پاسخ به: اتاق ضروریات (محل جلسات الف دال)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۹
#7
سلام بابا .
اگه میشه منم عضو کنین.
و راهنمایی کنین.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۵ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹
#8
سلام اگه میشه اینو نقد کنین.


سلام.

نقد شما رو با اسب ماده فرستادیم. تحویل بگیرینش. ولی سوارش نشین. جفتک می ندازه.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۲۹ ۰:۱۱:۵۲


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲:۴۰ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹
#9
سلام.ام..چیزه.آموس به من گفته بابام اینجاست...اگه میشه به منم یه اتاق بدید لطفاً..


علیک سلام باباجان، خیلی خوش اومدی، منتهی قبلش باید اینجا یه سری به بابات می زدی در ابتدا.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۹/۱۰/۲۷ ۱۰:۴۸:۰۱


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۲:۳۵ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹
#10
وقتی که ایوا و افلیا از اداره خارج شدن و درحال دویدن به سمت مرگ-پلیس-خواران بودن، با هر قدم که افلیا برمیداشت یه ساختمون پشت سرش می افتاد...

-افلیا!!!
-بوووم..کار من نبود... خودش یهو اینطور شد!
-بس کن منم دیگه شکمم پر شد از بس این گندکاری های تورو خوردم!

بوووم


-ببخشید!خودش یهو ای‍..
-حالا اینو ولش کن! چرا می‌خواستیم بگیم دنبال کیف پیرزن نگردیم؟.
-یادت رفت!
-از بس که من این گندکاری های تورو خوردم که این هم دیگه یادم رفت!


فلش بک-دفتر پلیس

-مادرجون لطفاً دیگه به این چیز ها دست نزنید! اینا وسایل ماموران دولتن.
-مادرجون من کودک درونم بیش فعاله!باید آرومش کنم.بچه میخواد با اینا بازی کنه.شما می‌خواین حق بازی رو از یه بچه بگیرین؟
-مادرجون این چیه رو دستتون؟خب بدین با همینی که رو دستته بازی کنه!
-این؟این که کیف منه!
-شما کیفتون روی دستتون بوده بعد اینقدر وقت ما رو گرفتین؟؟
-این پیرزن رو ول کن افلیا بیا تا بریم بگیم نمی‌خواد دنبال کیف پیرزن بگردیم!.

پایان فلش بک


مرگ-پلیس-خواران دیگه تقریبا تو دید بودن.تقریبا رسیده بودن...







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.