- آوادا کداورا!
نور سبز تهدید آمیز مثل نیزهای مرگبار از انتهای چوبدستی جادوگر خارج شد و مستقیم به سمت حریفش که غافلگیر شده بود، رفت.
جادوگر غافلگیر شده نتونست کار زیادی کنه. فقط ایستاد و با چشمای چپ شده به طلسم سبز رنگ که جلو میومد، نگاه کرد. بعدم چشمشو بست و کل زندگیش رو با خودش مرور کرد، به جز اونجاهایی که سر کلاس سوتی دادهبود، یا حتی چندباری که رختخوابش رو خیس کرده بود و مامانش با ترکه زدهبودش که دیگه توی تختش نوشیدنی کرهای نخوره.
- یهخورده از پاپکورنات بده!
- نه. خودت چرا نیاوردی؟
- چون تا الان سر کار بودم؟
الستور بعد از گذاشتن مشتی پاپکورن توی دهانش و لیسیدن انگشتاش، به مرگ که شنل سیاهش خاکی و خونی شدهبود، نگاه کرد و تصمیم گرفت مرگ لیاقت یک مقداری پاپکورن رو داره و دوستیشون خیلی باارزشتر از یک بسته پاپکورنه.
نور سبز طلسم نابخشوده همچنان صفیرکشان به سمت قربانیش میرفت.
مرگ با تاسف سرشو تکون داد.
- پسره خیلی جوونه... صرفا تو زمان و مکان اشتباه، گیر جادوگر اشتباه افتاده.
- زمان و مکان اشتباه؟ جادوگر اشتباه؟ خیلی سرگرم کنندهست که!
گودریک گریفیندور کبیر که از مرگ برگشته و دیوونه شده داره یه جادوگر 17 ساله رو صرفاً چون تونسته شمشیرش رو از کلاه گروهبندی بیرون بکشه، به قتل میرسونه! من دارم لذت میبرم.
- مرتیکه سادیسمی...
- من و سادیسم؟ تو داری جون طرفو میگیری! که البته میتونی نگیری. صرفا انتخابته. شغلته بههرحال و ازش لذت میبری.
مرگ به داسش تکیه داد و به فکر فرو رفت.
الستور هم به عصاش تکیه داد و با چشمای سرخش با بدجنسی به دو جادوگر و طلسم مرگبار و خود مرگ که دچار دوگانگی اخلاقی شدهبود، نگاه کرد.
- کافیه. نمیذارم بمیره.
- و با اون یکی میخوای چیکار کنی؟
مرگ از الستور فاصله گرفت، بین جادوگر جوان و وحشتزده و حریف قدرتمند و باستانیش ایستاد، و بعد صورتش رو به طلسم سبزرنگ نزدیک کرد، نفس عمیقی کشید، و طلسم رو عین عطر کشید توی بینیش.
- اوممم...
- نه. نوپ. نه. نمیخوام هیچ تعریفی ازش بشنوم.
- تو گودریک رو ببر خانه سالمندان، منم برم یکم خاکستر از کورههای آدم سوزی نازیها بیارم بذارم جاش.
- میخوای صحنه آخر فیلم هفت هری پاتر پارت دو رو بازسازی کنی مگه؟
- دقیقا!
و مرگ و الستور از هم جدا شدن. هر دوشون میدونستن چیکار کنن. البته که الستور زیاد با مرگ بحث نکرده بود. بههرحال، طرفش مرگ بود و قطعا اگر میخواست، میتونست لولهش کنه. و بنابراین الستور زیاد باهاش مخالفت نمیکرد. خطرناک بود بههرحال. حتی در این مورد هم با اینکه الستور موفق نشده بود کسی رو با آواداکداورا بکشه، از نتایج کارش راضی بود. گودریک ممکن بود در آینده به درد بخور باشه!