مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
دوشیزه دلاکور!
تا جایی که میدانیم همسر شما از جانوران وحشی دنیای جادوگری محسوب میشوند.آیا پس از رسیدن به وزارت قصد دارید جک و جانوارن را بر ما مسلط کنید؟
آیا شما برای این شغل بیش از حد ظریف و شکننده نیستین؟میتونین با توطئه های سیاسی، دوستی های خاله خرسه و خنجرهای از پشت و خائنان دوست نما مبارزه کنین؟
صادقانه جواب بدین!آیا پستهای خاصی برای فک و فامیل خودتون در نظر گرفتین؟
خانم دلاکور، جدی ترین و مهم ترین برنامه تان برای رسیدن به وزارت و مهم تر از آن اگر وزیر شوید، چیست؟
شعاری که به آن پایبندید و دوست دارید طرفدارانتان در امضایشان بگذارند چیست؟
حاضرید که به فکر های همه احترام بگذاری و برای فکری که نظرش را دارید رای گیری یا نظر سنجی کنید؟
حاضرید آیا؟
و مهم تر از همه، آواتارتان را عوض میکنید؟
در مورد عوض کردن ناظران، گذاشتن ناظران جدید و تنوع در سایت و خیلی کار های دیگر که برای کاربران سایت تازگی ایجاد کند، فکری دارید؟
و برای این که مهمان ها از سایت خوششان بیاید و ساعات بیشتری را در آن بگذرانند، نظری دارید؟
و در مورد اضافه کردن امکانات دیگر چه برنامه ای دارید؟
البته اگر برنامه دارید.
اینم از لیست سوالات یک ریونی....
فلور!!
پلیز یه کم از برنامههات واسمون توضیح میدی؟ چه کارهایی میخوای واسه بهتر شدن و جذاب شدن ایفا انجام بدی؟ به فکر تغییرات اساسی هم هستی؟ در مورد روند ایفا و انجمنها و وظایف ناظرا منظورمه.
چه قدر تلاش میکنی که آدرس سایت به ساحرگان او آر جی تغییر پیدا کنه؟!
فلور دلاکور در دفتر ستاد نشسته بود و مشغول آرایش کردن بود و با دقت و وسواس خاصی مشغول کشیدن خط چشم بود و معاونش به طور همزمان مشغول پدیکور او بود که صدای تق تق در شنیده شد.
فلور با ناز و کرشمه ی خاصی گفت: بـفــرمــایـیــد!
صدایی از پشت در گفت: این جوری که نمیشه خواهر اول یه لچکی چیزی بندازید رو سرتون ما با زبون روزه چشمون به نامحرم نیوفته
فلور با تعجب پرسید: شما از کجا دیدی که من لچک سرمه یا نه آقای محترم؟!
در باز شد و لودو گفت: حالا که اصرار میکنید همینجوری میام تو و سپس لودو وارد شد و پشت سرش گراوپ آمد و به سمت میز فلور دوید ...
اوهـــــوی غول بیابونی نفهم چی کار میکنی؟ خجالت بکش! تو مرام ما نیست رو زن جماعت دست بلند کنیم، پس آسلام چی میشه؟ بیا برو بیرون تا بعدا به حسابت برسم فقط یادت نره از لای در فیلم بگیری خوب حاج خانم دلاکور، من اومدم خدمت شما که عرض کنم مگه ما جادوگرا مردیم؟ مگه ما سیب زمینی هستیم که یه دختر بیاد کاندید بشه؟ بهتر نبود شما تو اندرونی مشغول همین قرطی بازیا میشدنی و به بچه داری و این صحبتا میرسیدید و امور سیاسی رو به ما مرد ها میسپردید؟ البته نه این که فکر کنید من با حقوق بانوان و برابری زن و مرد مخالفم ها، نه! زن ها هم هم اندازه مرد ها حق حضور در اجتماع رو دارن اما تا جایی که آسلام در خطر نیوفته شما هم که ماشالا برو رویی داری و قشنگ تر از پری تشریف دارین ... اینه که خوب نیس تو انظار باشید و تنها تو کوچه برید چون بچه های کوچه دزدن خدای نکرده خانم وزیر رو میدزدن