هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: امتحان ماگل شناسی
پیام زده شده در: ۶:۱۶ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸

كينگزلی  شكلبوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۲ شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۹:۳۱ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۱
از ن، لايه ای كه زمين را فرا گرفته!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 842
آفلاین
-زيــــــــنگ! زيـــــــنگ!

كينگزلی در حالی مشغول ميل كردن يك ساندويچ بود، در يك سری عمليات انتحاری، دمپايی آبی رنگش رو در مياره و به سمت آيفون پرت ميكنه، نتيجه ی اين عمليات مافوق انتحاری هم باز شدنِ دره.

-سلام قربان، نامه آوردم.

كينگزلی كه از حركت انتحاری قبلی لذت برده بود، برای اينكه بازم لذت ببره، اون يكی دمپاييش رو درآورد و به طرف صدا پرت كرد...

دنـــــــگ!(افكت برخورد دمپايی با مركز بينی شخص مجهول!)

كينگزلی سرش رو بر مبگردونه و تازه يادش ميفته كه در رو قبلا" باز كرده بود و انجام عمليات انتحاری دوم كاملا" بی فايده بود. كينگزلی به سمت مرد ميره كه به طرز شگفت آوری قد كوتاه و چاق بود، نامه رو بر ميداره و بازش ميكنه...

كريستوفر و مری عزيز، پيوندتان را صميمانه تبريك ميگوييم. اميدواريم كه هميشه، زندگی پر از رفاه، شادی‌ و خوشبختی داشته باشيد.

از شما، يكی از اقوام دورِ اين دو پرنده ی خوشبخت دعوت مينماييم تا در عروسی اين دو شركت كنيد...


-عجب دوره زمونيه شده ها، مشنگ ها اينقدر عقب مونده شدن تازگيا؟ فرقِ پرنده رو با آدم نميفهمن؟

كينگزلی نامه رو روی ميز زيبا و طلا كاری شده ی وسط اتاق پذيرايی ميذاره و به سمت دستشويی ميره...

-اهه، اين پستچيه كه جلوی دستشويی افتاده، حالا چه طوری برم دستشويی؟

كينگزلی به پستچی نگاه ميكنه كه به خاطر عمليات انتحاری دوم، در وضعيت بی هوشی به سر ميبره. به اين نتيجه ميرسه كه از روی پستچی رده بشه و به دستشويی بره.

كينگزلی خيلی آروم، از روی مرد گذشت، كه با اين كه بيهوش بود، صورتش به شكل عجيبی قرمز شده بود. كينگزلی در دستشويی رو باز ميكنه و به داخلش ميره...

ويرايش نويسنده: متاسفانه از ادامه ی شرحِ ماجرا معذوريم.

ساعاتی بعد:

كينگزلی كه از وجود پستچی تو خونه اش ناراضيه، اون رو كشان كشان به سمت پنجره ميبره و در عمليات انتحاری سومش در اون روز، اون رو از پنجره به بيرون پرت ميكنه...

شارامپ!(افكت منهدم شدن پستچی)

-زيـــــــــنگ! زيــــــــــــنگ!

كينگلی به سمت پاش ميره تا در رو باز كنه، اما در كمال نا اميدی دمپاييش چند متر اون ور تر افتاده بود، در نتيجه كينگزلی ساعتی كه نامزدش بهش داده بود رو به سمت آيفون خونه ش پرت ميكنه:
-گور بابای نامزد!

در كمال تعجب كينگزلی، پروفسور سينسيترا، نامزد كينگزلی وارد اتاق ميشه و در همون لحظه اول شروع به داد و فرياد ميكنه:
-ساعتی كه من بهت داده بودم چرا بايد زير آيفون افتاده باشه؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ چرا بايد دو تا دمپاييت روی زمين افتاده باشن؟ چرا خونه بايد اينقدر بی نظم باشه؟

چشم سينسيترا به پاكت نامه ی روی ميز ميفته و كينگزلی رو، كه رنگ پوستش از قهوه ای به قرمز مايل به بنفش در حال تغيير بود راحت ميذاره. پاكت نامه رو باز ميكنه...

-ايول كينگز، به عروسی ماگلی دعوت شديم خيلی باحاله. چرا نگفته بودی فاميل ماگل هم دارين؟ چرا؟ چرا؟

-كجاش باحاله؟ ما به اين عروسی نمی ريم! همين كه گفتم. در ضمن اون فاميل ماگل هم رابطش با من خيلی دوره!

پس از شنيده شدن فحش های ركيك، بعد از پرتاب شدن اشيای خانه، پس از صداهای آه و ناله ی متوالی، دو نفر به اين نتيجه ميرسن كه به عروسی برن. ( )

روز عروسی:

-حالا، بيـــــا، دست دست، جيغ، بوق، مباركه، جيغ، دست!

كينگزلی در حالی يك لباس ماگلی رو پوشيده بود، توی سالن عروسی، بغل نامزدش، سينسيترا نشسته بود...

-عروس خانم عزيز، خانم مری واتسون، آيا وصلت خود را با آقای كريستوفر رابينسون قبول ميكنيد؟

-عروس خانم رفته گل بچينه.

كينگزلی به شكل عجيبی به مادرِ عروس نگاه ميكنه.

-مری گرامی، من كارام زياده، سريع بگو بريم ديگه...

-عروس رفته گلاب بياره.

كينگزلی اين بار به شكل عجيبی مادر داماد رو نگاه ميكنه...

-عروس خانم، چی شد بالاخره؟

-با اجازه بزرگترا، بله!

-دست، جيـــــــــغ! مباركه، دست، دست، دست...

كينگزلی با تعجب فراوان به ملت ماگل نگاه ميكنه كه عين كولی ها ريخته بودن وسط سالن و ميرقصيدن.

-ديدی سينسيترا؟ ديدی نبايد ميومديم؟ ما كه اصلا" از شئونات اينا سر در نمياريم.

كينگزلی جوابی رو نميشنوه و سرش رو برميگردونه. سينسيترا سر جايش ننشسته بود. كينگزلی اطراف رو نگاه ميكنه و ميبنه كه سينسيترا در حال رقصيدن با يه جوون جيگر و مو بلوند و ايناس...

-وای چقدر جيگری جوون، خيی باحالی، با من ازدواج ميكنی؟

جوون لبخندی ميزنه و ميگه:
-باشه، تو هم زن ميشی؟

در همين حين، كينگزلی زير لب ميگه:
-جوون بوقی، با نامزد من ميرقصی ديگه!

كينگزلی به سمت جوون جيگر ميره و محكم بر سرش ميكوبونه...

-پسر من رو ميزنی مرتيكه؟ بگير كه اومد!

كينگزلی به چماقی نگاه ميكنه كه هر لحظه به صورتش نزديك تر ميشه...

وونـــــــــگ!(افكت برخورد چماق با صورت كينگزلی!)

همان لحظه، خانه ريدل ها:

-سرورم، به ما خبر دادن كه يكی از اعضای محفل، كينگزلی شكلبوت، در يه عروسيه ماگليه، بهترين فرصته تا كارش رو بسازيم.

ولدمورت با چشمان سرخ رنگش به بلاتريكس نگاه ميكنه...

-آره.

دقايقی بعد:

-من لرد ولدمورت هستم، بزرگترين جادوگر دنيا!

ملت ماگل:

-آواداكداورا!

طلسم به يكی از ماگل ها ميخوره و ملت رو سرش خراب ميشن...

-جيـــــــغ! خاك بر سرمون شد، بيچاره شديم...

-من نميذارم تو همينجوری ملت جادوگر رو بكشی.

كينگزلی ميپره وسط و چوبدستيش رو به سمت ولدمورت ميگيره. ولدی خنده ی تحقير آميزی ميكنه و ميگه:
-يعنی ميخوای با قويترين جادوگر دنيا بجنگی؟ واقعا" كه!

-قويترين جادوگر دنيا تو نيستی، آلبوس دامبلدوره!

پاق!

عله پاتر وسط مراسمِ عروسی ظاهر ميشه و به كينگزلی زل ميزنه:
-بوقی، تو چرا ديالوگ من رو گفتی؟

-آواداكداورا!

طلسم سبز رنگ ولدمورت به سمت عله ميرفت، عله چوبدستيش رو بالا ميگيره و فرياد ميزنه:
-اكسپليارموس!

طلسم ولدی به سمت خودش برميگرده. ناگهان صداي عجيبی به گوش ميرسه:
-عله جونم هستی تو تك، ولدی چی شد؟ رفت به درك!

نوزده سال بعد:

جينی به زخم عله نگاه ميكنه و ميگه:
-مشكلی نداره.

عله دستش رو روی زخم صاعقه ماندش ميذاره و سرش رو به نشانه نفی تكون ميده...

نوزده سال بود جای زخمش كوچكترين دردی نكرده بود. همه چيز عالی بود.

پی نوشت:



Re: امتحان ماگل شناسی
پیام زده شده در: ۰:۲۱ یکشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۸

ترورس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۱ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۵:۱۸ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹
از این سبیل ها خوف نمی کنی یابو !
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 209
آفلاین
ترورس هفت ساعت بود كه دم در كنار ماشين منتظر نامزدش بود ولي خبري از او نبود ، ترورس براي اينكه خيلي وقتش هدر نرود به شمردن گربه هاي محل مشغول شده بود و اكنون دو هزار ششصدو نودو هشتوميش رو داشت ميشمورد !

- خب بريم!
- چه عجب خيلي زود اومدي ، ديگه مي خواستم بيام بالا يه چرتي بزنم !

هردو كفتر عاشق سوار ژيان قرمزشون ميشن و به سمت عروسي حركت ميكنن ... .

عروسي

ترورس در كنار نامزدش به ارامي وارد مجلس شد و پس از احوال پرسي هاي كثير روي به همسرش كرد و گفت :

- خانوم بچه پيش من باشه يا شما!؟
- وا ، ما كه بچه نداريم!
- ، چه جالب راس ميگي ها !
- خب ديگه بريم يه ميز رو پيدا كنيم روش بشينيم!
- باشه ، اون ميز خوبه بريم.
- نهههههه ، ميوه هاش كه كمه ، شيريني هم نداره روش بريم رو اون يكي!
- ميريم اونجايي كه من گفتم!
- بريم !

هردو كفتر عاشق به سمت ميز حركت ميككند و روي اون ميشينن ، به غير از اونا يك مرد ديگه هم كنار ميز نشسته بود ، ترورس كه تازه يادش افتاد برق داخل ماشين رو خاموش نكرده سريع به سمت ماشين رفت و برق رو خواموش كرد تا برق ژيان عزيزش هدر نره بعد با ارامش برگشت به سمت ميز ولي در ميانه راه ديد پسر داره با نامزدش صحبت ميكنه ، به شكل چخي نزديك ميز شد و به صحبت ها گوش كرد.

- ببينيد از اون موقع كه ديدمتون قلبم پاپيون شد و تالاپ تلوپ زد بعد فهميدم عاشق شدم بعد با خودم گفتم اگه به شما نگم افسردگي ميگيرم ، ميفتم گوشه خونه وديگه براي مملكتم هيچ فايده اي نخواهم داشت بعدشم ديگه مملكتم سرخورده ميشه و از ديگر كشور ا عقب ميفته و حتي بدتر جهان شيشمي ميشه و امريكايي هاي ظالم و ملعنم ميان با بمب شيميايي به ما حمله ميكنن بعد روسيه از ما دفعا ميكنه بعد از اون جنگ جهاني سوم ميشه و منم كه خيلي ادم به فكريم اومدم كه با يه پيش گيري ساده مملكتمو از شر اين امريكايي هاي دزد نجات بدم پس در نتيجه من به شما علاقه مندم!

ترورس :

ترورس بهس مت مرد رفت يقشو گرفت و پرش كرد رو ميز بقلي ؛ ملت همه ساكت شدند و با بهت به صحنه نگاه كردند ؛ ترورس يه چرخ رو هوا زد و يه ديس كامل ميوه رو تو دهن مرد فروكرد بعد دور خيز متناسبي كرد و با جف رف تو فك مرد .

ملت همه پريدن و وارد دعوا شدن ولي از جايي كه خود ترورسم نفهميد ملتم شروع كردن به زدن هم ديگه !

ترورس خون جلو چشاشو گرفته بود يك چرخي زد و دوسيب رو توي دماغ هاي مرد فرو كرد سپس كمرش رو گفت و يه دوخم روش اجرا كرد براي اين كه كار نصفه نمونه بردش رو پل و يه اسپك زد تو دهنش !

مرد گويا ديگه اسم خودش و ننش رو هم از ياد برده بود چه برسه به عشقو عاشقي ولي با اين حال ترورس داشت خرخره مرد را ميجويد ، بعضي از افراد به سمت ترورس اومدن تا بگيرنش ولي نا اميد برگشتن .

ترورس گردنش رو چرخي داد بعد تفي روي مف دستاش انداخت سپس مرد را فيتيله پيچ كرد و در همان لحظه شونه هاي مردو به زمين كوبوند و خوشحال از روي مرد بلند شد ، جفتكي زد سپس انگشتش را به سمت مرد گرفت و گفت :

- گيم اور بِبيي!

سپس از ميان كف و دست و جيغ جميعت رد شد و رفت به سمت نامزدش سپس دستش را دور وي حلقه كرد صورتش را جلو برد ...!

بچه : اِ بابا چرا كانال رو عوض كردي ، تازه داش هندي ميشد!
بابا : بده بچه اين صحنه اينا كثافتن !
مامان : بچه روتو اونور كن ، اها افرين حالا باباش بزن ما ببينيم صحنه به كجا كشيد!


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


امتحان ماگل شناسی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


وسط يك عروسي ماگلي هستيد. ماگلي به نامزدتان اظهار عشق ميكند؛ دعواي سختي صورت گرفته و كتك كاري بالا مي گيرد.

حال سوال امتحان شما به عنوان يك جادوگر يا ساحره، نوشتن رولي مربوط به اين قضاياست؛ كه هم عروسي ، هم اظهار عشق و هم دعوا و كتك كاري را در آن بايد نشان دهيد. مي توانيد از سوژه هايي كه در تكاليفتان ارائه كرديد، استفاده كنيد.


* دانش آموزان پاسخ امتحان را در همین تاپیک ارسال کنند .
* امتحانات تا بیست شهریور ادامه خواهند داشت .


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۸

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


با تشکر از تدریس پرفسور عمه مارج و شرکت دانش آموزان عزیز در این کلاس ... بعد از پایانِ امتحانات، امتحانات با اینجا ادغام میشود ! کلاس قفل شد !

پایان ترم هشتم تابستانی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸

عمــــه مارج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲:۲۲ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵
از زیر شنل لردسیاه
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 141
آفلاین
امتيازات جلسه ي آخر ماگل شناسي


گريفيندور: 29.7 ≈ 30

آماتا: 30

من فكر ميكردم رماتيسم مغزي فقط سر كلاسهاي لارتن صورت ميگيره كه اينجا هم مشاهده شد!! بسيار عالي بود، مخصوصا دعواي نوع سوم، رول و نظرسنجي!!

جيمز سيريوس پاتر: 29

تو به چه حقي از سنت بروتوس اومدي توي كلاسهاي عمه؟! تو الان بايد درحال كتك خوردن باشي؛ فقط بعدا برام پخ بزن و درمورد اين بادكنكي كه ميگي شفاف سازي كن، از فاميلهاي عينكيه؟! با كمال ميل يه امتياز ازت كم كردم، به خاطر اينكه زياد توضيح نداده بودي كه چجوري كتك ميزنن عمه رو...

جسيكا پاتر: 30

دعواي لاولي، ايول!!



راونكلاو: 9.3 ≈ 9

ترورس: 28

همه چيز خيلي خوب بود ترورس؛ ايول دعواهاي اجباري ولي جلسه ي قبل يكي از هم گروهي ها، يه ريزه بيناموسي داشت و يك امتياز كم كردم. بعلت بيناموسي پستت دو امتياز كم شد تا ديگه شلوار عمه رو از پاش درنياري!! ريپر هم برات واق ميكنه!!



هافلپاف: 29

مري فريز باود: 30

عالي بود مري؛ وقتي پست تدريس رو ميزدم همش منتظر رول تو بودم!! ولي وجدانا اين پرسي راست ميگه، اصلا تو بيا به فرزند خواهرِ پتونيا فحش بيناموسي بده به جاي اون فريز، عمه بيشتر خوشحال ميشه؛ بابا حداقل يه كالاي كاربردي تر از فريزر!! ماشين لباسشويي اي، اتويي، چيزي آخه!!
درضمن عمه نميخواد با صفا باشه؛ اوني كه منبع صفاست ابركسسه!! اوني كه سوتي ميده مگيه!! اوني كه خز شده عينكيه!! من فقط اشتباهي بودم

لودو بگمن: 28

عمه من كه نميتونم به ميل و سليقه ي خودم انتخاب كنم و جواب بدم، اگه اينطوره كه هر كسي براي هر قسمت سوال در چند محدوده ي متفاوت جواب ميده و ميگه عمه تو هر كدوم رو بيشتر امتياز مياره انتخاب كن و اينا!! براي سوال يك همون چارتاي اول رو امتياز دادم. بعدشم كه ظاهرا شما بلاكي، حالا تصميم راجع به پذيرش امتياز شما با مديريت معظم حجت المرلين پرسي ويزليه(اينجا ريپر دست از ليسيدن استخونش ميكشه و چشماش رويايي ميشه!!)
يكي اينكه رولت ده خط نبود و همينطور بايد ميگفتي عمه مارج چجوري كتك خورد!! باعث شد دو امتياز كم كنم

گلگومات: 29

حيف شد، سوژه ي خوبي براي دعواي رولت پيدا كرده بودي، ولي مثلا نگفتي چطور كتك خورد و اينا؛ يك امتياز كم ميشه.



اسلايترين: 10

رابستن لسترنج: 30

به به!! شاگرد مورد علاقه ي عمه!! اتفاقا خيلي هم رولي بود، حداقل از سيگارهاي پروفسور حسيني رولي تر بود آفرين!!





و اينگونه بود كه عمه مارج با كوله باري از ساندويچ بلغاري و گاليونهاي چنج شده به ليره ي استرلينگ، بار سفر بست و همراه با ريپر و سوار بر ماشين پژوي كلنل سفرهاي زيارتي خود را آغاز كردند و كلاس را به توجيهات عاليه ي پرسي واگذار كردند!! ( عمه مارج: )


موندنی شو!


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸

سهراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۴ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۲۶ شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹
از خونمون
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 58
آفلاین
1. چهار نوع دعوا را نام ببريد و هر كدام را يك خط توضيح دهيد ... 8 امتياز

1)دعوا خانوادگی

این دعوا برای پدر مادر هاست که با هم بحس می دهند و در آخر به شکستن شیشه و پاره شدن بالش و ... می انجامد

2) دعوای شهرستانی

این دعوا با وسیله های خطرناکی مثل گرز و پتک و ... انجام می شود.این وسایل را به مغز طرف می کوبند و مغز طرف روی زمین می پاشد

3) دعوای بچه گانه

در این دعوا بچه ها به صورت گروهی و کوماندویی همدیگر را در حد مرگ می زنند به صورتی که طرف مقابل را غافلگیر می کنند

4) دعوای خیابونی

در این دعوا ولگرد های خیابانی در حد مرگ همدیگر را میزنند و این دعوا کشته های زیادی داده است

2. آبرفورث و دراكو و مورگانا در آخر كلاس چه كار ميكردند و به چه دليلي؟! ... 10 امتياز

به همدیگر مسابقه ی چک گذاشته بودند که هر کی دیر تر از بقبه کم آورد برنده ی بازی است و در آخر مورگانا برنده شد.این که دلیل نداره یه بازیه

3. طي يك رول كوتاه و ده خطي، كتك خوردن عمه مارج توسط دانش آموزان را توصيف كنيد؛ علت كتك خوردن و شيوه ي كتك خوردن در رول بايد مشخص بوده و امتياز خودش را خواهد داشت ... 10 امتياز


- خوب از الان امتحان شروع می شه

این صدای عمه مارج بود که در کلاس داشت امتحان می گرفت.

جیمز:خوانوم اجازه

عمه:اجازه هست جیمز بگو ببینم چی کار داری؟

جیمز:خانوم چرا امتحان رو ساعت 10 شب انداختید؟بابام همیشه می گه که باید ساعت نه بخوابی

عمه:دوست دارم حرفیه؟

10 مین بعد

عمه مارج روی صندلی اش نشسته بود و داشت ورقه هایش را تصحیح می کرد

- نمره هارو می خونم:گلگو 10

- جیمز 11

- دیدالوس 9

-ترورس 20

بعد جیمز را پای تخته آورد تا ورقه اش را به او بدهد. وقتی جیمز پای تخته آمد و امضای عمه مارج را دید که نوشته بود:

از عینکی متنفرم

جیمز به ورقه خیره شد و بعد رو به بچه های کلاس کرد و گفت حمله

بعد تمام بچه ها ریختند سر عمه مارج و عمه مارج رو تا حد مرگ زدند

4. نظرتون راجع به به عمه مارج چيه؟! ... 2 امتياز

من زیاد تو کلاس های عمه مارج شرکت نکردم ولی فکر کنم به بقیه ی اعضایی که در کلاس های عمه مارج بودند خوش گذشت.

با عرض خسته نباشی خدمت عمه مارج که یه ترم همه ی مارو تحمل کرد

اینم جایزش




Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۴۲ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸

جسیکا پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۵ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۱۶ جمعه ۴ اسفند ۱۳۹۶
از تالار قحط النساء گریف!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
ياهو



1. چهار نوع دعوا را نام ببريد و هر كدام را يك خط توضيح دهيد ... 8 امتياز


دعواهاي مجازي
در اين گونه از برخوردها كه غالبا" در دنياي مجازي و صد البته چت انجام ميگريد، فرد شماره ي يك به فردِ شماره ي ميگويد " بالاي چشمت ابروست" و فردِ شماره ي دو ، فرد شماره ي يك را در فن هاي هك و بوت مورد عنايت قرار ميدهد!

دعواهاي لاولي
دختر: هوووم! عزيزم، چند تا دوسم داري؟!
پسر: يكي !
دختر: چي ؟! يكي؟! مگه من چي كم گذاشتم!؟ هان ؟هان؟
در اينجا دختر گوشي پسر رو چك ميكنه و بعد از ضايع شدن اون رو ميكوبه به زمين و ميره !
پسر: بـــوقي تو چه ميدوني يكي چندتاس!!!

دعواي گرگاني
يكي از خزترين دعواهاي دنياس! به اين صورت كه دو طرف چوب و چماق را از ماشينشان بيرون ميآورند و از ديگران ميخواهند جلوي آنها را بگيرند! ... اين دعوا صرفا" به فحش هاي بيناموسي ختم ميشود و در شهر ما بسيار رايج است!

دعوا سر اتوبوس سوار شدن
در اين مورد برخي از افراد حتي حاضر به از دست دادن جان و يا مجروح شدن نيز هستند! ... شلوغي و ازدحام و احيانا" وجود برخي افراد بي ناموس در اين اتوبوس گاهي جريان را از بحث هاي لفظي به فيزيكي ميكشاند كه بسيار زشت و ايناست!


2. آبرفورث و دراكو و مورگانا در آخر كلاس چه كار ميكردند و به چه دليلي؟! ... 10 امتياز

اين سه تن به دليلِ وحدت در افكارِ فكري و گرايش به دموكراسي جاددوگريسم !!! ... در خفا مشغول ترتيب دادنِ نقشه اي مبني بر برانگيختن عمه مارچ و خاتمه دادن انحصارِ ساندويچ هاي بلغاري بودند، و صداي فرياد مري ناشي از آتشِ خشمِ آنها بود! ... از سوي ديگر آن دانش آموزِ خاطي آنها را به مبارزه تشديد ميكرد!


3. طي يك رول كوتاه و ده خطي، كتك خوردن عمه مارج توسط دانش آموزان را توصيف كنيد؛ علت كتك خوردن و شيوه ي كتك خوردن در رول بايد مشخص بوده و امتياز خودش را خواهد داشت ... 10 امتياز

نقل قول:
اون عينكي باباي جيمزه و جيمز به خاطر اينكه باباش سالها سربار پتونيا و دورسلي بوده بايد تقاص بده!!

صداي عمه مارچ در گوشِ جيمز تكرار ميشد... اكنون زمانِ زيادي از تنبيه اش گذشته بود، نگاهي به چهره ي خشمگين بچه ها كرد! ... بلاخره كلاس تمام شد و عمه كه به دليل كوبيده شدن ساندويچ ها صورتش آغشته به سس شده بود، سريعا" متفرق شد.
جيمز دوان دوان به سمتِ مورگانا و آبر و دراكو ميره و بعد از چند دقيقه!!!
- بزن تو چشش !!!
جيــــــــــغ !!!
- حالا ديگه تبينه دسته جمعي ميكني ؟!؟!
- ريــــــــــــــــــــــــــپر !!!

عمه توسط افراد فوق الذكر و تعداد ديگري از بچه ها در حال توجيه شدن بود! ... صداي فريادهاي عمه و پارس هاي ريپر كه توسط نجيني به ديوار كوبيده ميشد همچنان ادامه داشت! ... بلاخره فرمانِ ايست توسط مورگانا داده شد و همگي از كلاس خارج شدند.
بچه ها : مرگ بر ديكتاتور !!!

صحنه عوض ميشه و دوربين چهره ي عمه رو با موهاي آشفته و صورتي ورم كرده و سسي نشون ميده كه داره خودش رو روي زمين ميكشه تا به ريپر برسه !!!
عمه و ريپر : !

4. نظرتون راجع به به عمه مارج چيه؟! ... 2 امتياز

نظر مساعدي داريم عمه جان! ... هرچند كه با شما آشنايي نداريم ... راستي ما پاتر هستيم اما عينكي نيستيم، حكمش چي ميشه ؟! ... ... عمه ي باحالي هستين عمه! نوشته هاتون بامزه س ! ... اميدوارم هميشه موفق باشين !






Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۵:۱۱ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۸

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
1. چهار نوع دعوا را نام ببريد و هر كدام را يك خط توضيح دهيد ... 8 امتیاز

عمه من هفت تا تا توضیح میدم هر کدوما رو که دوست داشتی انتخاب کن نمره بده

1. دعوای لوسکی: دعوایی که به خاطر لوس بودن یکی از طرفین انجام میشود که آن شخص معمولا دختر است. مانند:
- بیشین بینیم باو!
- چی؟ با من بودی؟ تو به من توهین کردی؟ تو به من فحش دادی؟ تو به من گفتی *توسط ناظر سوراخ شد* ؟ من دیگه این وضعو تحمل ندارم! تو خائنی! تو به من خیانت کردی! طلاقّ

2. دعوای کشککی: این دعوا معمولا سر یک شوخی شهرستانی صورت میگیرد و از سر سوزن به کینه یا 2 ماه بستری بودن در سنت مانگو منجر میشود. تبدیل میشود. به عنوان مثال یک دوست به شوخی خیلی آروم میزنه تو سر دوستش. اون یکی به شوخی محکم تر میزنه! اون یکی یه مشت آروم میزنه تو شکم اون یکی. اون یکی به جدی محکم میکوبه تو چشم این یکی. این یکی لگد میزنه تو شکم اون یکی. اون یکی میزنه دوفشت!( افکت شپلخ شدن دائمی)

3.دعوای اشتباهکی: این دعوا رو فقط با مثال توضیح میدم:
- تو همونی نیستی که 400 سال و 16 ماه و 58 هفته پیش بابامو کشتی
- من 5 سالمه!
- خر خودتی!
- چرا فحش میدی آقا!
- تو پدرمو کشتی! من انتقام میگرم! آوادا کداور!

4. دعوای عروسکی: ازون جایی که مادرشوهر و عروس چشم دیدن همدیگرو ندارن به محض حرف زدن یکی از اشخاص نامبرده در حضور شخص دیگر، دیگری به شخص مقابل حمله میکند و میپرد و نتیجه هم 2 ماه قطع ارتباط خانواده هاست.

5. دعوای چت باکسکی: در این دعوا یک نفر یه چیزی تو چت باکس به شوخی میگه ولی یادش میره همر رو بزنه و یکی دیگه جدی میگیره و کار به فحش و فحش کاری میکشه تا وقتی که یه مدیر پیدا بشه و اخطار بده و تموم ابن نمونه دعوا اخرین در سایت بسیار متعدد مشاهده شده!


6. دعوای *****کی: از آن جا که عمه مخالف بی ناموسی اند از شرح این دعوا خودداری میکنم


2. آبرفورث و دراكو و مورگانا در آخر كلاس چه كار ميكردند و به چه دليلي؟! ... 10 امتياز

دعوا میکردند. دراکو میگفت تاپیک دادگاه خانواده رو من مجوز دادم رنک ایده مال منه! آبر میگفت تاپیک در انجمنی زده شده که ناظر اصلی اوست! و مورگانا میگفت تاپیک را او زده!


3. طي يك رول كوتاه و ده خطي، كتك خوردن عمه مارج توسط دانش آموزان را توصيف كنيد؛ علت كتك خوردن و شيوه ي كتك خوردن در رول بايد مشخص بوده و امتياز خودش را خواهد داشت ... 10 امتياز

عمه با یک کیسه پر از بلغاری وارد شد و روی صندلی نشست و ریپر را بغل کرد.
- امروز 40 تا بلغاری آوردم!
- یعنی به اندازه ی کلاس؟
- بله!
- من پخش کنمشون پروفسور عمه؟!
- نه! برای چی؟ امروز درس ها تموم شده میخوام تا آخر جلسه بلغاری بخورم!
دانش آموزان چشمکی بهم زدند و یک ثانیه بعد عمه مارج به سقف چسبیده بود و ریپرسعی میکرد بپرد بغلش و آن جا لم بدهد! دانش آموزان نفری یک بلعاری برداشتند و مشغول شدند.


4. نظرتون راجع به به عمه مارج چيه؟! ... 2 امتياز

عاشق بلغاری - متنفر از عینکی - معلم خوب - صاحب و دوستدار ریپر


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1531
آفلاین
چهار نوع دعوا را نام ببريد و هر كدام را يك خط توضيح دهيد

1. نوع اول دعوای بچه هاست، طی آخرین آمارم این دعوا حداکثر 30 دقیقه و حداقل 10 دقیقه طول میکشه که یه رکورد فوق العاده اس و شروعش از سن 4 ساله، مرز اخرش نامشخصه چون هر کسی اگه بخواد میتونه بزرگ نشه.

2. نوع دوم یه دعوای کسل کننده و بزرگانه اس که بهش میگن دعوای خانوادگی، طی این مشکل برادر/خواهر/مادر/خاله/دایی/عمو/عمه/پدر و غیره سر یه مشکلی که برای گروه شماره ی یک، مث آب خوردن حل میشه...از خونه میزنن بیرون و تا سی سال آینده به آغوش گرم خونواده برنمیگردن.

3. نوع سوم دعوا تلخه. زمانیکه یکی از طرفین بدون ذره ای انصاف طرف مقابلشو به رگبار میبنده، بدون اینکه حتی گوش کنه ببینه طرفش چی میگه! و وقتی متوجه میشه حرف ِ طرف مقابل هم در حقیقت حرف خودش بوده که دیگه دیر شده.

4. نوع چهارم سرده. سکوت محض و تیکه های ناب و یخیه که طرفین با نهایت بی رحمی نثار همدیگه میکنن، این بدترین نوع دعواس، اینکه با سکوتت گوش حریفتو کر میکنی!

آبرفورث و دراكو و مورگانا در آخر كلاس چه كار ميكردند و به چه دليلي؟!


دعوا!
چون آبرفورث بعد از شونصد سال بلاخره دوزاریش افتاده بود که دراکو برادرش رو کشته و غیرتی شده بود و دراکو هم ته کلاس سعی داشت قانعش کنه که دامبلدور خودش تنش میخارید و ضمن اینکه مورگانا سعی داشت آشتیشون بده و اونا بسیار متعجب بودن که مورگانا لی فای کی بود اصن تو کتاب و اینکه ریپر نقش سرشناس تری داره تا لی فای و سعی داشتن طی یک بحث خفن بهش بفهمونن که الان داغه حالیش نیس ولی در حقیقت وجود خارجی نئاره!

طي يك رول كوتاه و ده خطي، كتك خوردن عمه مارج توسط دانش آموزان را توصيف كنيد؛ علت كتك خوردن و شيوه ي كتك خوردن در رول بايد مشخص بوده و امتياز خودش را خواهد داشت


سوز سردی که از پنجره ی نیمه باز راهرو به داخل می خزید باعث شد عمه شال سبز رنگش را که از خز ریپر بود محکمتر دور گردنش بپیچد. نیم نگاهی به ساعت بزرگ هاگوارتز انداخت و زمانیکه مطمئن شد به موقع آماده شده دستگیره ی در کلاسش را چرخاند.

یییییییییهاااااااا!
حملهههههههه!
جیییییییییییییغ!


عمه غیر از شنیدن اصوات بالا چیز دیگری نفهمید، لحظاتی بعد کل کلاس را ابری از گرد و غبار و چسب زخم های ضربدری فرا گرفته بود و چند دقیقه ی بعد، زمانیکه پیکر بی جان عمه توسط ریپر به سمت پرایوت درایو حمل میشد، جیمز با خیالی آسوده از انتقام پدرش، از همکلاسی هایش برای همراهی در نقشه تشکر کرد و زیر لب گفت :
میخوام سر به تن اون بادکنک نباشه!

4.نظرتون راجع به به عمه مارج چيه؟!
l
من عمه مارج نیستم اما عمه مارج ها را دوست میدارم، عمه مارج خوب است، عمه مارج مفید است. ما از پوست و گوشت و پشم عمه مارج برای ساخت کیف و لباس و کفش استفاده میکنیم و قدرش را میدایم.
عمه مارج مخالف بیناموسی است که ما به همین دلیل دوستش میداریم!



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۸

Amata


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۷ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 29
آفلاین
1. چهار نوع دعوا را نام ببريد و هر كدام را يك خط توضيح دهيد ... 8 امتياز

دعوای نوع اول : این نوع دعوا در کودکان ماگل و قلدر دبستانی شدیدا شایع میباشد . در این نوع دعوا قلدر به سمت کودک ضعیف یورش میبره و ابتدا با لحنی آهسته از او تقاضای خوراکی و پول توجیبی میکنه اگر ضعیف حاضر به همکاری نشد پای چشمش بادمجانی به اندازه ی کله ی عمه مارچ ( ) کاشته خواهد شد !

دعوای نوع دوم : این نوع دعوا که اصولا به دعوای برره ای معروق است میان جماعت جنوب شهر و شمال شهر در میگیرد ! در این دعوا حکومت جنگل پادشاهی میکند و همانند تمام دعواهای دیگر قلدر میبرد و ضعیف جان به جان آفرین تسلیم میکند !

دعوای نوع سوم : این نوع دعوا به دعوای دوستانه هم معروف است ! برای درک بهتر به مثال زیر توجه فرمایید :

اولی : هی ! تاپ !! سلام رفیق !! شپلخ ! خوبی !؟ توپ !!( تاپ ، شپلخ و توپ به ترتیب افکت پس گردنی ، سیلی و اردنگی بوده اند ! )
دومی : ااا ! چق ! تویی که فلانی ! شاپ ! کره خر (!) خیلی وقت بود ندیده بودمت ! شوت !! (چق ، شاپ و شوت به ترتیب افکت برخورد دست شخص دوم با کله ، شکم و جفتک زدن به شخص میباشد که در نتیجه ی حرکت آخر شخص دوم به مکانی نامعلوم پرتاب میشود ! )

دعوای نوع چهارم : این نوع دعوا بین زوج های جوان تازه به هم رسیده صورت میگیرد که معمولا هم در دوران ماه عسل و نامزدی به شکل فراوان یافت میشود ! در این نوع دعوا زوج جوان با پرتاب لنگه دمپایی ، کفش پاشنه بلند ، قنودون شیشه ای جاهاز عروس ، ادوکلن محبوب داما و ... به یکدیگر نشان میدهند که چقدر همدیگر را به طور عاضقانه ، عارفانه ، صادقانه و بی بهانه دوست میدارند و میپرستند !


2. آبرفورث و دراكو و مورگانا در آخر كلاس چه كار ميكردند و به چه دليلي؟! ... 10 امتياز

این سه تن از دانش آموزان در پایان کلاس به دلیل سخت کوشی و عشق و علاقه ی بی اندازه نسبت به فراگیری علم و هنرهای رزمی مشنگی شروع کردند به ناز و نوازش یکدیگر به همان صورت یعنی به صورت جنگ و درگیری ماگلی ! البته گفته اند که در این بین فریاد های مستانه ای هم گاه و بی گاه به گوش میرسیده !

3. طي يك رول كوتاه و ده خطي، كتك خوردن عمه مارج توسط دانش آموزان را توصيف كنيد؛ علت كتك خوردن و شيوه ي كتك خوردن در رول بايد مشخص بوده و امتياز خودش را خواهد داشت ... 10 امتياز

ببعد از کلاس عمه مارچ خوشحال و خندون از بچه هاش خدانگهداری میکنه و برای اون ها آرزوی قبولی در امتحانات پایان ترم و اینا رو هم میکنه یقینا ! به هرحال کمترین کاری هست که حتی اسنیپ هم توی آخرین جلسه انجام میده !
دراکو : اااا ! استاد صبر کنید ! شما این مواردی رو که تدریس کردید رو باید به صورت عملی به ما یاد بدید ! تئوری کافی نبود !


دوربین این لحظه ی فوقالعاده حیاتی رو به صورت اسلوموشن ضبط میکنه ( فارسی را پاسداری کنیم ! حرکات آهسته و اینا ! )
عمه مارچ که پشتش به دراکو و ملت تو کلاسه و روش به سمته دره ، طی یک عملیات اکروباتیک و مارپیچی دستش رو زیر رداش میکنه و انگار میخواد چیزی رو بیرون بکشه !
موسیقی مرموزی زیر کلام این حرکات آهسته میشه و البته لبخند و چشمک موذیانه عمه مارچ از لنز دوربین پنهان نمیمونه !
دراکو که حرکات غیر عادی استادش رو میبینه با دستش محکم شقیقه هاش رو فشار میده و سعی میکنه یکی از بهترین فن های جکی چان رو یادش بیاد ! حالا بروسلی هم اشکالی نداره ! فقط یه فن یادش بیاد !
دوربین دوباره رو دست عمه مارچ که داره از زیر رداش میاد بیرون زوم میکنه ...
و هم اکنون دست به طور کامل اومده بیرون اما ...
دوفشت !!
ملت تماشاگر ضدحال میخورن ! چون فرصت پیدا نمیکنن تا اون شیئی رو که توسط دست عمه بیرون اومد رو مشاهده کنن !
بله ! دراکو جفتکی در هوا انداخته باود و با لنگان خود بر کله ی عمه مارچ فرود میاد !
همه با هیجان زیادی قطرات آب و خونی رو که از دهان عمه مارچ به زمین پرت میشن نیگا میکنن !
پیکر بلورین عمه مارچ با زمنی دماغ تو دماغ میشه و دستش زود تر از خودش به زمین میرسه !
والبته خودکاری که از دست عمه مارچ افتاده بود زمین همون شیئی بود که از زیر ردا در اومد !


4. نظرتون راجع به به عمه مارج چيه؟! ... 2 امتياز
ماگلی نژاد پرست و ضد فیمینیست و در عین حال آنتی هری !
اما عمه ای مهربون و ناز و خنده رو ! خانمی متشخص که هر عصر مهمونی چایی دارن با پرفسور آمبریج توی حیاط هاگوارتز !


What if you were feeling something you are not able to talk about or you are not allowed to think about ??







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.