هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خبرگذاري سياه : VDNS
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۵
#80

آناکین  استبنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۲۳ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
از زیر سایه ی ارباب لرد ولدومرت کبیر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 329
آفلاین
تعدادی خبر نگار پشت چند تا میز نشستن و دارن تو سر و کله ی هم میزنن باید تا شب چند تا خبر درست آماده کنن تا توی روزنامه پیام امروز و جی تی وی گفته بشه ولی خوب در این روز ا خبر خاصی پیدا نمیشه که

صدای فریاد های مدیر مسئول خبر گذاری از تو اتاقش شنیده میشه
داره سر چند نفر داد میزنه که خیلی وقته خبر ندادین بیرون و لرد از دستتون ناراحته

یه دفعه همهی تلفن ها با هم شروع میکنه به زنگ زدن همه یه دفعه ساکت میشن فقط صدای زنگ تلفن ها شنیده میشه

صدای زنگ هم قطع میشه حالا سکوت مطلق فقط هر چند ثانیه یک بار صدای حبس شدن نفس های مدیر مسئول خبر گزاری تو سینش شنیده میشه

همه افارد با هیجان به این صدا ها گوش میدن تمرکزشون اینقدر شدیده که حتی صدا ی قدم زدن مدیر مسئول رو در حال صحبت با تلفن از توی دفترش میشنون

چند ثانیه بعد مدیر مسئول از دفترش میاد بیرون
مونتاگ رو به خبر نگار ها و عکاس ها میکنه و با چهره ای که خندان که با چهره ی دقایقی قبلش زمین با آسمون فرق داشت میگه

شایعه شده دامبلدور مرده

یه گروه برای تحقیق میخوام

_______________________________________________

خوب چند تا نکته رو بگم

1مدیر خبر گذاری مرحوم آناکین مونتاگه یه وقت نگینی آناکین استبزن

2 زیاد در بارهی محیط های بیرون خبر گذاری پست نزنید سعی کنید بیشتر توی ساختمون خبر گذاری باشین

3 اینجا خبر نزنید چون روزنامه یا تی وی نیست پشت صحنه ی تهیه خبر مال اینجاس

4 برای انجام ماموریت جدید به هیچ عنوان اینجا با کسی درگیر نشن شما مثلا خبر نگارید نه جنگجو

5 برای این ماموریت خاص افراد غیر مرگخواری که تمایل به شرکت دارن میتونی فقط توی این تاپیک با مرگخوار ها همکاری کنند (قبلش با من تماس بگیرید تا بهتون بگم ماموریت ما چیه)


ویرایش شده توسط آناکین استبنز در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱ ۱۲:۰۰:۴۸


Re: خبرگذاري سياه : VDNS
پیام زده شده در: ۳:۲۵ جمعه ۲۶ اسفند ۱۳۸۴
#79

تام ریدلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲ پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
از آنگباند
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
چگونه مرگ به پرواز خود دامه داد و لرد ولدمورت بازگشت ،در شبی که ماه فرو مرد؟!


سایه هر گز به خواب نمی رود!
قدرتی که تنها تضعیف شده بود ، تا دور ترین مرز های جهان عقب نشسته بود و باز ماندگانش پوست انداخته بودند ، باز می گردد!

دشمن هر گز نمی میرد! تنها به خواب می رود و سپس دوباره اندام اش را سر هم می کند تا به قله باز گردد!
مرگی در کار نیست! تنها جادوانگی هست ، قدرت هست ، و سایه تور شکار ِ جاودانگی!

پرواز ِ مرگ ، در آسمان ماه مارس. جادوگران!
ماه، کاسه ی شیری بود و سگ ِ سیاه عظیم - طالع نحس، پیام آور مرگ - بر آن لیس می کشید!
وقتی ماه ته کشید ، از گوشت خادم ، استخوان پدران و خون دشمن ، لرد سیاه بر خواست! باشد که جاودانه فرمان براند!

.....

این متن ِ فرمانی ست که لرد ولدمورت در نخستین لحظات بازگشتش ، مرگ خوارانش را به آن فرا خواند و جامعه ی جادوگری را از باز گشت خود مطلع ساخت!

از اردوی سیاه شنیده می شود که این بار هیچ پنهان کاری ای در کار نخواهد بود و به طور آشکار تلاش برای متحد کردن اهالی تاریکی آغاز شده است!
و این علی رغم اصرار فراوان مقام وزارت سحر و جادو بر کذب شمردن حقیقت باز گشت لرد سیاه است!
در نخستین ساعات حضور دوباره ی لرد سیاه دو دستگی در میان ارگان های رسمی جادویی شیوع پیدا کرده است و این پیش آهنگ قدرت تازه ی سیاهی ست!
معاون وزیر خواستار تشکیل وزارت خانه ای مخصوص جبهه ی سیاه شده است و جمعی از کار کنان رسمی وزارت سحر و جادو تمایل خود را برای بازگشت دوباره به قلمرو ی قدرت ارباب شان ابراز کرده اند!
این در حالی ست که هنوز در خبر گزاری رسمی جادوگران - روزنامه ی پیام امروز - اشاره ای به بازگشت لرد ولدمورت به قدرت نشده است!
تاریکی به حرکت در آمده است و به زودی شما را در بر خواهد گرفت!
حلقه ی کابوس ها دوباره باز سازی شده ، و انکار کننده گان قدرت تاریکی برای ابد در آن زندانی خواهند بود!

.......

اگر تقاصی در کار است ، چه کسی پس خواهد داد؟!

سوال مهم ِ این روز ها این است که چه کسی تقاص پس خواهد داد؟!
گفته می شود بر خلاف اظهار نظر لرد سیاه، او برای باز گشتن به قدرت اش، از بدن بی جان یک نوزاد جادوگر استفاده کرده! این نوزاد که اندکی بیش از یک ماه زندگی کرده بود ، در شب بازگشت لرد کبیر ، ناپدید شده و تا این لحظه خبری از او به والدین اش نرسیده است!
روبولفودور آلکساندر بووبو ، آخرین باز مانده ی نگه بانان ، نوزادی ست که از سوی والدین اش - کاملا آگاهانه - در جایگاه سنگی و رفیع ِ قربانیان برای جادوی سیاه ، سر بریده شده است! بقایای بدن بی سر اش پیدا نشده اما سر کوچک ، سر ِ معصوم اش ، به نشانِ "فداکاری سیاه " بدل شده و شمایل هایی از آن به صورت گردن آویز میان جادوگران ِ سیاه دست به دست می شود!

آن یگانه ، برای" لرد دار شدن" (!) ِ ما قربانی شد!

در همین راستا بعضی مسئولان بلند پایه ی شورای عالی جادوگری اعلام می کنند : از آن جا که باز گشت دوباره ی لرد ولدمورت با کمک یک نوزاد انجام گرفته و دهان لرد، که سابقا دهان آن نوزاد بوده است ، بوی زننده ی لبنیات - به ویژه شیر - می دهد ، بعضی اقدامات معمول مثل به رسمیت شناختن لرد سیاه و نظارت او بر جهان سیاه اش ، تا اطلاع ثانوی به تاخییر می افتد تا بوی شیر زایل گشته و همه چیز طبق روال پیش برود!

گفتنی است که این مسئله خشم لرد سیاه را بر انگیخته است و او دست به کار انتشار سایه ی غلیظ و زیبایش شده ا تا جهان جادوگران را بیش از پیش در بر بگیرد!

لرد سیاه به سلامت
خبر گزاری VDNS



Re: خبرگذاري سياه : VDNS
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
#78

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
كم سوادي گودريك گريفيندور
سخنراني كوبنده هرمايوني گرنجر


بلاتريكس:اون كيه آوردي همراه خودت؟
لارا:لرد گفت كه اخبار گو جديد بياريم...بهتر از اين گير نمياد...بيا تو..خجالت نكش..نترس
فردي با صداي كه وحشت از اعماقش فرياد ميزد:كرام اين طرفا نيست كه؟هر جا منو ببينه بلاك ميكنه...!
و مياد توي استديو
بلا:ماااااا...السامور...؟اينو از كجا آوردي...؟خب...فعلا بيخيال..بريم رو آنتن...خبر هارو دادي به السامور ،لارا؟
لارا:فكر كنم دادم
بلا:السامور شروع كن

السامور:ميترسم تا حرف بزنم بلاك شم...هومم؟باشه...يك دو سه...الو...سلام و درودي به بوي خوب عطر بانوان ساحره...
صداي انفجار مياد و كرام با منوي مديريت و صورت دودي وارد ميشه
كرام با حالت عصب در حالي كه داره موهاي خودشو ميكنه:تو آدم نميشي؟الان بلاكت ميكنم...
السامور:ه...باشه..غلط كردم..باشه...سلام بر ملت هميشه در صحنه و سياه پرور...شمارا به شيندن اخبار امروز از جامعه جادوگري دعوت ميكنم....خبر اول...يكي از بنيانگذاران مدرسه علوم و فنون جادوگري هاگوارتز سواد درست حسابي ندارد....گزارش گر فداكار ما به نام «روماسلا» كه بصورت مخفيانه به جمع محفل ققي ها پيوسته بود اين فاجعه را به اطلاع ما رساند...گودريك گريفيندور كه خيلي هم ادعاي دانش ميكند فقط بلد هست شمشير از خود به جاي گذارد(در نظر داشته باشيد سالازار اسليترين تالار اسرار را به جا گذاشت) و حتي سواد درست و حسابي ندارد...طي يك سخنراني خود كه موضوع را به شخصيت پر افتخار من يعني السامور پاراگات كشاند در گفتن نام من دچار مشكل شد و در آخر به «الاسمور» گفتن قناعت كرد...

ديش درنگ دون پيش دين دينگ(پيام بازرگاني)

صداي گودريك:الوسمار...اسلاماراتا...الاسمور...من..من نميدونم..من هيچي يادم نمياد...

دومب...دومب...جي 5...با جي 5 حتي اسامي را هم به خوبي به حافظه بسپاريد...و اسامي را از حافظه كوتاه مدت خود به حافظه بلند مدت خود منتقل كنيد

ديش درنگ دوم پلوم

السامور:خبر بعدي...در شب گزشته بعد از اينكه يكي از اعضاي سياه به نام دنيس كريوي به وايت تورنادو گفت wc ، سفيد ها به سوزه آمدند و دست به راه پيمايي زدند...در اين راه پيمايي شعار هاي ركيكي عليه دنيس كريوي و خوانواده اش (خواهر و مادر و حتي به مادر بزرگش هم رحم نكردند)گفته شد...در طرف ديگر عده اي سياه نما(بر وزن تماشاگر نما) كه خود سفيد ها بودند و شب در قير خوابيده بودند عليه سفيد ها شعار ميدادند:سوزه ايا...سوزه ايا...و سعي در خراب كردن چهره ارتش سياه داشتند...البته آنها بطور مشكوكي ناپديد شدند...ولي ما به اشتباه خود پي برديم...و زيادي اين ارتش را مهم حساب كرديم...چون شنيده بوديم رهبر آن ويليام ادوارد پر افتخار هست و در دل گفتيم كه وقتي ويليام ادوارد رهبر شود ديگر چه شود...ولي خوش بختانه ما اشتباه كرديم و يه گندزاده رهبر هست كه جاي بي خوشحالي و خنده هست...بله...هرمايوني گرنجر كه فاملي اش شباهت زيادي به كريچر دارد رهبر آنهاست...و ما از خنده سه شبانه روز شكم درد داشتيم و نصف اعضاي ارتش به بيمارستان سنت مانگو برده شدند...او طي سخنراني خود كه بر فراز شانه هاي رون ويزلي قرار گرفته بود گفت:هر كسي به وايت تورنادو بگويد wc با من طرف است....
لازم به ذكر هست حتي خود محفلي ها هم از خنده روده بر شدند و رون ويزلي او را رها كرد و گرنجر با مخ به زمين خورد و ويزلي در مصاحبات منكر هر گونه رابطه با او شد...تا خبري ديگر خدا نگهدار...!

كرام منوي مديريت رو كشيده جلو و دستشو نزديك تر به دكمه حذف كار بر كرده

السامور:نهههه
كرام دكمه رو فشار ميده



Re: خبرگذاري سياه : VDNS
پیام زده شده در: ۰:۴۲ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۴
#77

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
_لوسيوس...شروع كن
لوسيوس:لارا...لب وا كن
لارا:دژ كه ميگن اين همه جاها داره...دروغ ميگن..اندازه غورباقه ارزش نداره....نداره..نداره...نداره...
_لارا...كريشيو...لوسيوس..خودت شروع كن...
لوسيوس:يك دو
لارا:خر بدو...
_آوداكداورا دو ساعتيوس!(براي دو ساعت بمير)
صداي افتادن روي زمين لارا مياد

لوسيوس:يك دو سه...صدا مياد؟...خوبه...اهم اهم...شنوندگان سياه عزيز و غير سياه مريض...توجه فرمايد..خبري فوري به دست ما رسيده است...توجه فرمايدد...سپاه سفيد به فرماندهي دامبلدور(هموني كه جنبه آوداكداورا نداشت از برج خودشو پرت كرد پايين) هم اكنون كم اوردگي خود را اشكارا بيان كرده اند...هر كاري سپاه سياه كرد اونا هم همان كار را كردند...حتي به تاپيك اطلاعيه هاي سياه هم رم نكرده و همانند آن را زدند كه مثلا كم نياورند...

_لوسيوس...پيام بازرگاني امادست

لوسيوس:هم اكنون از اتاق برف پاك كن ، به من اشاره ميكنن كه پيام باز...

ديريدديدد...ديش دنگ(هنوز حرف لوسيوس تمام نشد)
جورابت بوميده....اتقات بووووميده.......جورابت..بوميدهههههه...اتاقت بوووميده...تموم جونت بووو...تموم جونت بو....

بوگير جوراب داركي....يه بار به جوراب خود بزنيد تا زنده بمانيد...!

ديش دنگ بوم دديديددي...بوم...دشنگ

_لوسيوس...ادامه بده...لوسيوس...؟كجاي؟
لوسيوس:من ديگه نميتونم با اين وضع به كارم ادامه بدم...مهرم حلال جونم آزاد...باي

_به درك..خودم ادامه ميدم...

پشت ميكرفون مياد و با صداي بي روح كه مختص لرد سياه هست: سلامي به پرتو نشان سياه...اينجا قزوين هست...صداي ارتش سياه...همانطور كه ميدانيد پنجشنبه جنگ هست...نكته جالب اين است كه فرمانده جبهه سفيد از دلهره در اعماق تهش به سرعت در حال تاپيك زدن هست تا حدقل بتواند ترس خود را مخفي كند... ...خبر هاي زيادي هست كه به دليل زمان كم نميشود گفت از جمله اينكه تمام اعضاي جبهه آنها هفته اي نيم ساعت آن ميشوند...و اصلا اميدي نيست...يا اينكه نصف اعضاي جبه خود دامبلدور هست كه شناسه ساخته...نصف ديگر هم شناسه هاي ويليام ادوارد هستند ...شما را به تاريكي ميسپارم...

لارا با صداي«مممم» از زمين بلند ميشه:چه خوش ميگذره امشب...چه گوش ميگذره خوش ميگذره خوش ميگذره امشب...



Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ شنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۴
#76

دنیس کریوی.


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۴ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
دوازده نفر در درگیری های دیروز که بر علیه نیروهای امپراطوری بود شپلخ! و عده ای دیگر گم و گور شدن! خبرنگار ما برای شما گزارشی تهیه کرده که با هم می بینیم.

دنیس: سلام، جناب امپراطور خوبید؟
امپراطور: آره!
دنیس: خوب، جناب امپراطور بنا به گزارش های که به دست ما رسیده نیروهای نوشابه ای در درگیری های دیروز بر ضد مردم خشمگین وارد عمل شدند!
امپراطور: نخیر، کاملا غیر صحیح است!
دنیس: جناب امپراطور ولی ما نوارهای در اختیار داریم که شما رو در اون در حال صدور دستور حمله نشون می ده!، و نوارو توی ویدئو میذاره!
پششششششش (صدای برفک!) ...
امپراطور: فیلم های ضد آسلام؟!
دنیس: ببخشید! اشتب شد! این فیلمه!، و فیلم دیگه ای رو توی ویدئو می زاره!

صحنه های از فیلم:

امپراطور: ویدر برو اون گراوپ رو وردار ببر هر کس بیرون بود که بر ضد من اجتماع کرده بود بخوره!

دنیس فیلمو از ویدئو در میاره و به امپراطور نگاهی می اندازه!
امپراطور:



Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۴
#75

دنیس کریوی.


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۰۴ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 15
آفلاین
امپراطور در حالیکه شنل سیاهی شبیه به اونی که توی استار واره پوشیده و کلاه حلبی هم به سر داره وارد می شود.

ویدر: امپراطور اون قوطی حلبی که تو سرت گذاشتی، نسبتی با اون روغن جامده که دیروز انداختم توی دله زباله نداشت؟!
امپراطور:
دنیس: ای باقلوا، نبات، ترموکوبل این لرد ویدر که شعور نداره! نمی فهمه چی می گه ویدر قربون اون کلاه حلبیت بشه
ویدر:
امپراطور: آهان حالا بهتر شد بیا بغل عمو
دنیس:
ویدر:
دنیس: امپراطور کبیر، ای راحت الحلقوم دیروز بچه های رو که فرستاده بودیم برای جاسوسی همگی MIA شدند!
امپراطور: نمنه؟
دنیس: همه Missing In Action یعنی همه در حین انجام ماموریت گم و گور شدن!
امپراطور: لردی رو صدا کنید بیاد!

<<لردی جون زحمت بقیه شو خودت بکش!>>



Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴
#74

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
تصویر کوچک شده


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
#73

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
اسنیپ قلابی در آزکابان

در پی خبرهایی مبنی بر وجود داشتن بدل جناب دورگه ایشون در جمع خبرنگاران حاضر شدن و سخنانی رو بیان کردند!

خبرنگار: آقای دورگه لطفا تصمیمات خودتونو که دربرابر ظاهر شدن بدل جنابعالی بفرمایید!
دورگه: فردی که خودشو اسنیپ معرفی می کنه توسط نیروهای نوشابه ای تحت فرمان امپراطور کبیر و بنده (صدای امپراطور: هوی مرتیکه ...بوق...بوق... دو دقیقه من نبودم...) بله عرض می کردم... توسط نیروهای نوشابه ای دستگیر شده و هم اکنون در آزکابان به سر می برد و همچنین تحویل شیکمم دادیمش تو جونشو بالا بیاره!
خبرنگار: بسیار خوب چیز دیگه ای نبود جناب دورگه؟!
دورگه: نه شما می تونی بری بمیری
خبرنگار:


Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۷:۴۷ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
#72

استيو هالف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۷ چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 131
آفلاین
راهپيمايي مردم به تحريك حذب جادوگرياليستي
به نقل از محافل آگاه سياسي اجتماعي اين اويل حركت اين حذب بود كه با موفقيت آغاز شد با تني چند از افراد اين حذب به گفتگو مينشينيم
گفتگو با سرژ
======
خ: آيا حقيقت دارد؟
سر: بله كاملا دارد ما براي هوايي تازه آمده ايم تا نگيريم ول نميكنيم
خ: از عواقب آن نميترسيد؟
س: نه ما از جان خويش براي ملت گذشته ايم
================
گفتو با برادر حميد
خ: آيا حقيقت دارد ؟
ب: درست است ولي ما تحريك نكرديم اصولا كلمه تحريك واژه غير آسلامي و نا مبارك است كه باعث هرج و مرج ميشود ما فقط گفتيم برويد شورش كنيد همين.
خ: از عواقب آن نميترسيد ؟
ب: نه خير ما و ترس چيزي بگوييد كه به ما بچسبد
++++++++++++++++++++
گفتگو با كالين
خ: آيا حقيقت دارد؟
ك: به ريش مرلين حقيقت دارد ما براي براندازي آمده ايم از هيچ كس هم نميترسيم گيلدي بايد برود او لياقت ندارد
++++++++++++++++++++++
گفتگو با فرد مجهول حال و موجي استيو هالف
خ: آيا حقيقت دارد؟
اس: دارد كه دارد خوبش هم دارد از همين جا اعلام ميدارم
گيلدي گيلدي ننگ بر نيرنگ تو!!
وزارت را ندي ميگيرم از چنگ تو!!!
خ: از عوقب آن نميترسيد؟
اس: من ديگه آب از سرم گذشته من را كه ميشناسيد پاش بيافته با لرد ولدمورتم هم جنگيدم و شكستش دادم در نظر سنجي
در ادامه عكس هاي از اين شورش را نشان ميدهيم
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده



Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۴
#71

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
خبر هاي رسيده خبر آز آن مي دهد که حذب جديد به وجود آمده قصدي جدي در گرفتن وزارت از گيلدروي لاکهارت دارد اين در حالييست که وقتي خبرنگار شبکه و نوچه شخصي امپراطور(لرد ويدر) درجلوي در حذب رفته بودند شاهد اين ماجراها بودن...اين در حالي بود که دور منطقه اي عده اي از طرفداران حذب جادوگرياليستي حالقه زده بودند و شعار مي دادند
به مصاحبه اي که نوچه شخصي امپراطور براي شما تهيه کرده گوش فرا دهيد
ويدر:سلام خانوم
خانومه:سلام
ويدر ببخشيد شما براي چي اومدين اينجا
خانومه:ما اومديم که بگيم از اين وضع خسته شديم و چون يک حذب مدمي و طرفدار مردم پيدا شده ازش حمايت کنيم من واقعا شاکيم هر جا رو مي بيني از دست اين وزير سوراخ شده فقط با سوراخ بازي مي کنه به جاي اينکه به وزارت برسه...
ويدر:ممنون
و در اخر خبر ها عکسي از يکي از طرفداران حذب مردمي که قول داده بود با ديناميت وزير را منفجر کند...در همين راستا خبري از وزير نيست...اين عکس در نزديکي وزارت خانه گرفته شده و اين فرد با فرياد من وزير را منفجر مي کنم به طرف گيلدي هجوم برده...


تصویر کوچک شده


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.