یک صبح زیبا در مدرسه ی هاگوارتز در حال شروع شدن بود .هری پاتر جوان در حالی که به بدنش کش قوس میداد از تخت بیرون امد و چوبدستی اش را به نقطه ای نا معلوم گرفت و گفت : آکیو عینک .... و عینک در دستش ظاهر شد ....رون هنوز خواب بود و توی خواب حرف میزد ...هری آروم به طرف پنجره رفت و به بیرون خیره شد ناگهان چشمش به میز تحریر اوفتاد که پوشیده از پر سفید شده بود هری میدونست که این پرها،پرهای هدویگ....چوبدستی اش رو به طرف پرها گرفت و در یه لحظه همه ی پرها رو ناپدید کرد یدفعه یه چیزی از پشت به سرش خورد .....
هری: آخ.....مگه بوق داری ؟؟؟
رون : اخه من بوق دارم یا تو که سر صبحی جادوت گرفته ؟؟؟ مگه نمیبینی اینجا بچه خوابیده ؟؟
هری : رون بدبخت شدیم !!
رون : چی شده ؟؟من طاقتشو دارم ...ما تا اخرش با هم هستیم به جون هرمیون راست میگم !!!
هری :
رون:
هری : امروز انگار سرت خورده به جایی ؟؟ میگم رونی هدویگ ریزش پر گرفته !! داره کچل میشه تازه می خواستم براش زن بگیرم .
رون : هدویگ کچلی گرفته ؟؟ خوب اینکه غصه نداره یه شامپو می گیریم یه دو ماه که استفاده کنه همه ی پرش میریزه یه دست میشه !!
هری :
رون :خوب تو گفتی کچلی گرفته منم پیشنهاد دادم !!
هری : امروز می تونیم بریم هاگزمید .. شاید یه کاری بشه کرد
رون : ببین هری جون قبل از کچلی جغدت یه وقت روانشناسی برای خودت ضروری تره !!
***********************************************
سر میز صبحانه
**********************************************
هری و رون : مصباح الخیر هرمیون
هرمیون : مال شما هم خر ... یعنی خیر..هری اون چیه رو ردات افتاده ....انگار پره !!
هری : اره هدویگ ریزش پر گرفته !! تمام زندگیمو پر گرفته.هر وردی بلد بودم امتحان کردم ولی بدتر شد
هرمیون : میگم یه مرکز کاشت پر خوب تو هاگزمید سراغ دارم ..امروز حتما بهش یه سری میزنیم
هری : این جغد برای من جغد بشو نیست!!
رون : تازه جغدت میشه مثل خودت هر وقت بره نامه برسونه همه می گن این جغد هری پاتر کبیره !!
هری :
*********************************************
در هاگزمید
********************************************
هری در حالی که هدویگ بر شونه اش نشسته بود و هوهو می کرد از مرکز کاشت پر بیرون امد
هرمیون (در حالی که به جغد نگاه می کرد ):واییییی!!! خیلی عوض شد !!!! مطمئنی جغد خودته ؟؟
هری :اره بابا هدی خودمونه !!
رون : انگار انداختنش تو محلول سفیدی پایدار ...از همونایی که مامانم جورابامونو باهاش میشوره !!!
هری :
هرمیون: هری اون چیه تو دستت ؟؟ اکیو بطری !
رون در حالی که بطری رو تو هوا می گرفت بر چسبش را خوند : ((شامپو****.....حتی یه پر هم نباید از سرتان کم بشه !!! ))یا ریش مرلین!! این دیگه چیه !؟!
هری: دکترش داد گفت پرهاش تقویت میشه!!
رون : دیدی دکتر هم با من هم نظر بو د !!
***********************************************
اگه یه ذره گفتاری شد برای این بود که من عمداً از این روش استفاده کردم
پانسی پارکینسون عزیز!
شما سعی کرده بودی طنز بنویسی ولی یکمی هجو هم قاطیش کردی!
این سبک داستان نوشتن زیاد نمی تونه برای تأیید در کارگاه مؤثر واقع بشه و معمولا بچه ها سعی می کنن اگه نوشتشون جدی نیست حداقل عادی باشه تا مجبور نباشن از هر وسیله ای برای طنز کردنش استفاده کنن!
مثلا مرکز کاشت پر کمی پست رو ارزشی می کرد یا استفاده از کلمه " بوق " در ابتدای پست کمی ناهماهنگ بود و معنی خواستی نمی داد.
یا استفاده از طلسم برای یافتن عینکی که هری معمولا اونو روی میز کنار تختش قرار می ده.
در ثانی فکر میکنم استفاده از بعضی طلسم ها صدایی ایجاد نکنه تا باعث بشه رون بیدار بشه.
در کل بهتره که طنز نویسی رو بزارید برای وقتی که شرایطش ایجاد شد و اینجا پستی بزنید که حداکثر قدرت شما رو در نوشتن نشون بده تا بشه در موردش تصمیم گیری کرد.
موفق باشی...
تأیید نشد.
ویرایش شده توسط پانسی پارکینسون در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۰ ۲۱:۳۶:۲۸
ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۳۱ ۱۹:۱۲:۵۴