به نام مرلین و به یاد مراجع عظمای تقلیدی ( حاجی ، گیلدی ، برادر حمید ، کالین و ... که عمر خود را صرف تعلیم بوقیان همچون شما کردند اما هیچ نتیجه ای نگرفتند و مردند و رفتن پیش بهجت ها و فاضل ها ، شما هم همینی که هستین هستین !
هم اکنون اولین جلسه عمامه نشانی را آغاز میکنیم ، یاد آور شوم که هیچ آخوندی و هیچ یک از افراد اهل بیت هیچ گاه اجازه سخن به دیگران نداده اند و هر گاه که پای را در اولین پله منبر بالا برده اند بوی گند جوراب ... چیز ... تا آخری نفس پیش رفته اند ! پس ما نیز چنین کنیم
جلسه اول رو به یاد افرادی که در حادثه جانگداز ظهور ولدومورت جان خود را از دست دادند با عنوان
شرایط اضطرار شروع میکنم !
مسئله اوله - شرایط اضطرار چیست ؟
شرایط اضطرار به وضعی گویند که برابر توصیف یکی از مراجع والا قدر در بهترین کتاب خود توصیف کرده برادر حمیدی در توالتی گیر کند و خود را به شدت خراب کند و نیم ساعت در این برهه اتفاق نظر داشته باشد و در آخر ببینید که هیچ گونه آب مطهر و هیچ گونه آفتابه ای برای برای اطهحار وجود ندارد .
مسئله ثانیه - ابزار ایجاد شرایط اضطرار :
برای ایجاد چنین وضعی دیگر دوست ما در رساله خود چنین برشمرده اند :
1. سه متر ریش ،
2. یک عدد عینک ،
3. یک عدد دست حال خواهد سالم باشد یا خواهد که نباشد به من و تو چه ؟
4. یک عدد صدنلی به علوه زیر پایی .
5 . بمب به مقدار لازم
6 . و دیگر احتیاجات لازم ...
مسئله ثالثه : - راههای مقابله با شرایط اضطرار :
همانطور که از قبل گفته اند وجود یک عدد بانو در هر گونه شرایطی آن هم خیلی خاص بر هر درد بی درمان دواست
اما اگر نداشتیم چه کنیم ؟ برای ایستادگی در چنین شرایط اسفناکی بهتر است از راهکارهای قدیمی استفاده کنیم ، که البته سخنرانی در عموم و نشستن و به بوق کشدین که نیست هیچ ، مناظره و اینا هم نیست که وگرنه پس چیست ؟
در اینجا لازم به ذکر است که از سوابق یکی از والاترین وردهای جامعه جادوگری توضیح دهم .
در سال اندی قبل همین مری یعنی خودم با یکی دیگر از مراجع حاج درک لرد سر اینکه بایستی عمامه را از راست گره بزنیم و یا اینکه مجاز خواهیم بود که آن را از چپ ببنیدم دعواها و گیس کشی هایی را داشتیم ، البته شایان ذکر است شخصیتی خودم آن زمان اصلاً گیس نداشت ، اما خب دروغ که اصولاً حناق نیست بند گلوتو بگیره بگو بره ... دیگران گفتند ، ما نیز می گوییم ، شما نیز بگویید ... حالا از قضا کجا بودیم دقیق یادم نیست اما من بکش حاجی بکش ، من بکش حاجی بکش ، من بکش بلاتریکس بکش ...
مری : هوی بوقی تو اینجا چه کار میکنی ؟
بلاتریکس : اومدیم بکشیم دیگه
مری : اان هانا نخواهی دید که این کشان کشان بین دو نف بیشتر نیست ؟ ، نمیبینی تو کشیدی حاجی ترکید ؟ الان چپ و راستشم نمیتونه تشخیص بده ؟
من باب همین دخالتهای بی جای بلاتریکس بود که حاجی نه از چ و نه از راست بلکه دقیقاً از همون وسط اقدام کرده و نتیجه هم گرفت .
اینجا بود که چنین کشمکشی برای رسیدن به یک هدف والا آن هم از نوع هموسویی مرسوم گشت و همگان توانستند از آن به بهترین شکل استفاده کنند .
هم اکنون به علت مشکلات حاد از خواندن پیام شخصی پرسی به شدت از حضور شما تا جلسه بعدی که چنین همانند این یکی مزخرف نبوده و حتماً وقت بیشتری برای نگارش آن دارم و رول میشه ان شاء مرلین مرخص می شویم .
آما آنچه آسلام آز شما آنتظار دارد تا برای حضور در جلسه بعدی فراهم کرده و خود را آماده سازید :
1. فضا سازی این جلسه در یک پارا گراف .( 15 امتیاز )
2. یک شرایط اضطراری دیگر را توصیف کنید . ( 15 امتیاز )
3. نوشتن یک رول شرایط اضطراری و رفع آن ( که شامل شروع + پایان +
متن باشد ) ( 15 امتیاز )
4. یک پیشنهاد برای موضوع جلسه بعد .( 2 امتیاز اضافی )
* از سه تکلیف بالا به دو مورد پاسخ دهید .