ولدی:چیه؟چیزی شده؟چرا ساکتی؟دوست داری من نباشم تا کنارت باشه کی؟
همه مرگخوارا برای پاچه خواری دست زدند.
ولدمورت که به خودش افتخار میکرد فریاد زد:زودتر تمریناتو شروع کنید من با نجینی میرم رلکسیشن
سپس از تالار خارج شد و در را کوفت!!
آگوستوس صدایش را ته گلویش انداخت و گفت:همونطور که میگفتم،من سرگروه میشم چون از همه لایق تر...بزرگتر...باهوش تر...صندل تر...پر انرژی تر...خواب آلود تر..مهربون تر..خشن تر..هستم.
بقیه مرگخوارها گیج و منگ به دنبال معنی کلمه ی <<صندل>> میگشتند
خلاصه بعد از کلی جنگ و جدل،آگوستوس پیروز شد و لبخندی رضایت مندانه زد.(اینجوری
)
سپس گفت:آنتونین اون شیپور بوقی تو بیار.ایوان فلوت و لیلی توهم طبل بیار.اهم...اهم....منم میخونم:
منو این ،این منو این ، منو منو این
با همدیگه خوشبختیم
ما شادیمو،شادیو ذاتی داریم
چرا همه شاکین ماها پارتی داریم
همسایمون ، با اینکه طرفداره
مردتیکه میگه به پلیس خبر داده
صدا آژیر میاد باش آشنایی که !!
کوچه رو دید زدم همه جاش تاریکه
فقط میچرخه چراغه نارنجیه !!
آخ جوووووون اینکه ماشینه آشقالیییییه
منو این ،این منو این ، منو منو این
منو این ،این منو این ، منو منو این
منو این ،این منو این ، منو منو این
با همدیگه خوشبختیم
منو این ، عینهو درو تخته ایم
آره به هیچکی نمیخاییم سر نخ بدیم .
که کجا میریمو ، کجا میأییم ؟!
بخوایی راستشو فقط به ? جأ میأییم ...
اولی شیطونی ، دومی مهمونی !
توی دودُ دما ، انگار توی مه بودی !
از همتون ، میخوام اینو محکم بگید
که منو این ، اینو من ، مکملیم
.........
آنسوی ماجرا محفلی ها:
دامبل در حالی که داشت گروه رو تشویق میکرد گفت:عالیه! عالیه! براوو
..مظمئنم که ما اول میشیم
هری و رون و هرمیون شروع کردن به رقصیدن وسط تالار !
دامبل ادامه داد:واقعا از این که میبینم شماها شور و شوق دارین خوشحالم.حال بیاید با هم به درگاه مرلین دعا کنیم که مارو تو این مسابقه پیروز کنه:دی
...