این وضعیت کاملا
غیر عادی بود.
کراب با دو تا دستش گوشه های
رداشو بالا میگیره که به زمین نخوره و میره جلو.
-شنیدی زیتون جان؟ریموس لوپین!
زیتونه خمیازه میکشه و سعی میکنه درو ببنده.
-اینجا خونه ی شماره یازدهه. زنگ شماره دوازده رو بزنین.
کراب از شدت عصبانیت
دندان هاش رو به هم فشار میده.
-عجب زبون نفهمی هستیا. ارباب اجازه هست من اینو سالاد کنم؟
لرد سیاه اجازه نمیده. خودش دست بکار میشه.
-ببین زیت! خونه ی شماره دوازده خودش کجاس که زنگش کجا باشه! الان بذار بیاییم تو. از این دیوار بغلی خونه ی شما یه سوراخ باز کنیم و بریم خونه ی دوازده و مزاحم شما نشیم.
زیتون کمی از لرد میترسه. لرد زیتون خور قهاری به نظر میرسه. برای همین کنار میره.
-خب. بیایین تو. ولی مزاحم دوستام نشین. سبزی پارتی گرفتیم.
لرد و مرگخوارا از لای کرفس های قر دهنده و گل کلم های لرزنده و کاهو های دیجی رد میشن.