جادوفلیکس
توجه:
سریالی که در ادامه می خوانید، قرار نیست به هیچکدام از اصول پذیرفته شده رول نویسی پایبند باشد و صرفا خود را در فرم روایی رول نویسی محصور کند. به همین دلیل، خواندن آن به کسانی که مشکلات قلبی دارند توصیه نمیشود.
بمب هسته ای منفجر میشه و انفجارش پرده های گوش ویرسینوس و اینکی رو میفرسته توی جزایر هاوایی تا آفتاب بگیرن و برنزه بشن. پرده های گوششون که حسابی بهشون خوش گذشته بود، با زور چک و لگد چسبا و ناچسبا که میخواستن توی هاوایی هم جنگ جنگ تا پیروزی راه بندازن، مجبور میشن برگردن پیش ویرسینوس و اینکی.
اینکی و ویرسینوس با پرده های گوششون سلام و احوال پرسی میکنن، بعدش یه نگاه به تاریخ پخش اپیزود قبلی میندازن و پرده های گوششون میریزه تا یک بار دیگه ثابت کنن منطق به سوسیس روی پیتزاشون هم نیست.
ماجراهای اوپس کده
نویسندگان، کارگردانان، مسئولان موسیقی متن، تدوین و بقیه چیزا:
وینکی
فنریر گری بک
اپیزود پنجم: باچسبِ ناچسب!
- ولی جدی آب نداشتن؟
محور ویرسینوس هنوز داره میسوزه و ویرسینوس هم با سوال پرسیدن راجع به داشتن آب داره جوهر نمک طنز رو میپاشونه توی صورت اینکی و محیط اطرافش. اینکی هم که از این موقعیت ناراضیه، لامپ رو از توی کوله پشتی در میاره و شروع میکنه به کتک زدن ویرسینوس تا خاموشش کنه.
چند دقیقه بعد، اینکی که خیس عرق شده، بدون توجه به اینکه لکه جوهره، با لامپ عرق پیشونی و زیر بغلشو پاک میکنه و به ویرسینوس که به علامت خاموش شدن انگشت لایکشو بالا آورده نگاه میکنه و با یه لبخند پر مهر و محبت ویرسینوس رو با لگد از روی زمین بلند میکنه.
- ویرسینوس بلند شد رفت یا خواست با بمب اتم جهش یافت و شد پروفسور ایکس شماره دو و رفت وصل کرد خودشو به دستگاه و ملت رو کشت؟
ویرسینوس که دلش نمیخواست پروفسور ایکس شماره دو بشه و به خاطر کتک هایی که با لامپ خورده دوباره محورهاش صاف شدن و حتی دیگه جیر جیر نمیکنن از جاش بلند میشه، لامپو میذاره زمین و همراه با اینکی سوار لامپ میشن.
- نااااااح! من عمرا از جام تکون نمیخورم!
- چرا... یخورده فکر کن. میخوری قطعا.
- نااااح! من اینطوری اصن نمیتونم!
اینکی و ویرسینوس به هم نگاه میکنن و اینبار ویرسینوس لامپ رو برمیداره و شروع میکنه به کتک زدن اینکی باهاش. اینبار به خاطر کتکا، "اصن نمیتونم" لامپ جا میفته و لامپ شروع میکنه به توانا شدن، و بعدشم مثل یه اسب جنگی "نااااح" میکشه و همراه با اینکی و ویرسینوس که روش سوارن پیتیکو پیتیکو کنان از بین انفجارهای بمب اتم جا خالی میده.
- بیا جنگو تموم کنیم ولی.
- اینکی جنگ دوست داشت البته و اینکی و ویرسینوس باید واسه قلعه مرتیکه چشمیه چهارصد تا روح جمع کرد راستی!
- درستشم همینه اصلا.
ویرسینوس از توی کوله پشتیش یه شیشه نوشابه در میاره و همینطور توی هوا تکون تکونش میده و روح سربازا و مردم بی گناه چسب و ناچسب که چپ و راست دارن تیکه پاره میشن رو فرو میکنه تو شیشه. حتی شیشه رو فرو میکنه تو بعضیاشون که مقاومت میکنن. ولی بهرحال همینطور روح جمع میکنه، حتی یه تعداد روح اضافه رو هم وارد دل و روده لامپ میکنه تا بعدا بتونه ازشون کار بکشه و نظام برده داری خودشو همراه با اینکی درست کنه.
اینکی و ویرسینوس میرن و میرن تا اینکه میرسن به ملکه چسبا. ملکه چسبا سرگرم پیتیکو پیتیکو کردن روی قل خودشه و بعضی وقتا هم که قل هاش خسته میشن، جاهاشونو عوض میکنه و با اون یکی قلش پیتیکو پیتیکو میکنه. البته هر سه تا قلش با چوب کبریتاشون که حکم شمشیر داره با تمام قدرت به ناچسبا حمله میکنن و چپ و راست جسم و روحشونو زخمی و بیمار میکنن تا ویرسینوس وارد شیشه نوشابه کنتشون.
ویرسینوس لامپ رو کنار ملکه متوقف میکنه و به ملکه میگه:
- سلام. ما اومدیم بکشیمتون و روی قبرتون برقصیم.
- وات د هان؟
عه... شما همون ناچسبای بیشرافت نیستین؟ شما همونایی نیستین که برای هزاران سال متمادی کاخای بلندتر از ما میساختین و زمینای ما رو اشغال میکردین؟ شما همون پستفطرتایی نیستین که ضد چسبیسم وایمیسین؟
ویرسینوس جواب ملکه رو با پیاده شدن از لامپ میده. قلنج انگشتای نداشتهش رو میشکنه و مقداری بصورت سینوسی تاب میخوره تا قلنج دوره تناوبش هم بشکنه. بعد به اینکی اشاره میکنه.
-اینکی، جوهر مشوور؟
-چی زر میزنی؟ میگم پاشو برو اینو بگیر، سر و تهشو به هم ببند، میخوام به صلیب بکشمش تا بفهمه رییس کیه اینجا.
تو کسری از ثانیه، اینکی به طرز محیرالعقولی از جاش میپره، توی هوا چرخ میزنه و روی کله ملکه چسبا فرود میاد. و چوب کبریتای ملکه رو از دستش میقاپه و قبل از اینکه ملکه بتونه اعتراضی بکنه، با همونا توی کلهش میکوبه تا بیهوش شه. بعد هم درِشو باز میکنه و دستشو میماله به محتویات درونی ملکه و یه مشت چسب میاره بیرون و به ملکه میماله و چوب کبریتا رو به شکل صلیب به پشتش میچسبونه.
تو قسمت های محو و فوکوسنشده صحنه، قیافه چسب ها و ناچسب ها دیده میشه که زیر بار نهیلیسم این صحنه کمرشون شکسته و ستون فقراتِ نداشتهشون پخش زمین شده. کلاغا و کرکسهایی که دنبال اجساد سربازا میگردن، آروم پایین میان و با دیدن این صحنه ها، شروع به خوندن میکنن.
We were speeding together
Down the dark adventures
But besides all the Chasbism
All we got was chasb
اینکی، جسد ملکه رو به نشونه پیروزی بالای سر میبره.
But through all the chasbe naachasb
We were riding high
And the truth of the matter is
We never let you go, let you go
اینکی با پرندهها همصدا میشه. ویرسینوس هم خیلی زود بهش میپیونده؛ دوره تناوبشو امتداد میده و شروع به نواختن میکنه.
We were scanning the kingdoms of oops
Walking to greater heights
But besides all the glamour
All we got was chasb
But through all the chasbe naachasb
We were riding high
And the truth of the matter is
We never let you go, let you go
تعدادی از پرنده ها روی سر و کله چسبی ملکه چسبا میشینن و برای کورس آماده میشن. اون طرف، گویا بمبافکن ها هنوز متوجه نشدن جنگ تموم شده. صدای انفجار بمب ها بعنوان درام به آهنگ اضافه میشه.
You go up just like Holy Malake
Malake on a, malake on a cross
Not just another Bloody Malake
Malake on a, Malake on a cross
If you choose to ride away with lamp
We will tickle you internally
And we see nothing wrong with that
اینکی و ویرسینوس به حمل جسد ملکه روی صلیب چوبکبریتیش ادامه میدن و به سمت لشکر سربازای مرده میرن. کم کم سربازای زنده و متحیر هم بهشون اضافه میشن و میخونن.
We were searching for 400 ta rooh
To play by Jacksepticeye's rule
But we quickly found
It was just for fools
And after all the chasbs
We'll be riding high
And the truth of the matter is
We'll never let you go, let you go
اینکی و ویرسینوس از تپه اجساد سربازا میرن بالا و بالاتر. دوربین به آرومی به هوا میره تا جمعیت انبوه پیروان اینکی و ویرسینوس رو نشون بده.
You go up just like Holy Malake
Malake on a, Malake on a cross
Not just another Bloody Malake
Malake on a, Malake on a cross
جمعیت بالاخره بالای تپه اجساد میرسن. چپ و راست هنوز بمبافکن ها دارن مینوازن.
You go up just like Holy Malake
Malake on a, Malake on a cross
Your disbelief in the common methods of rolnevisi never really scare me
Malake on a, Malake on a croooooossss...
ویرسینوس با نوک محور yهاش میزنه توی ملکه چسب ها و دل و روده چسبی ملکه رو میریزه روی لامپ تا لامپ رو متبرک کنه.
- دل و روده سلطنتیه بهرحال. خوبه واسه سلامتیت.
و لامپ یه بار دیگه هم "نااااح"ـش در میره.
پادشاه ناچسبا که هر موجودی رو از فاصله شیش متری میتونه دفع کنه به خاطر دوز بالای ناچسب بودنش جلو میاد و به طرز آماتور وارانه ای به دوربین نگاه میکنه، بعدشم سرش رو به سمت ویرسینوس برمیگردونه و میگه:
- درود بر تو ای قهرمان! امروز بالاخره نژاد برتر ناچسبا بر این چسب های رذل پیروز شدن! درود بر همه شما همرزمان! شما همرزمان شجاع من در این جنگ ما رو به پیروزی رسوندید و در کنار ما تاختید! اصلا چسب ها همه شون باید تحریم کامل بشن و کشته بشن. فقط ما خوبیم. خودمون باید بریم یه گوشه واسه خودمون ساختمونای بلند بلند خوب بسازیم.
- ببین ساختموناتون به آپاندیس لامپ هم نیست. شما آب دارید یا مثل چسبایید؟ :-؟
- نه ما خیلی برتریم! همه چرندن غیر از ما!
ویرسینوس که میبینه پادشاه ناچسبا جوابشو نمیده بهش برمیخوره، پس یه قدم میره عقب، لامپو از روی زمین برمیداره، به سبک چوب بیس بال میگیرتش توی دستش و کله پادشاه ناچسبارو شوت میکنه.
و البته که پادشاه ناچسبا چون موجود ناچسبیه و سر و گردنشم حتی میخوان بهم نچسبن و خیلی چسبیده های ناچسبین از همه جدا میشن و کله پادشاه چند متر اونطرف تر میفته روی زمین.
- جنگ رسما تموم شد. برید با این کله بازی بازی کنید و اگه بازم بچه های بدی باشید میگم لامپ گورگوروثارو بیاره بخورنتون. ^___^
و به این ترتیب صلح بین چسبا و ناچسبا برقرار میشه و بعد از اینکه چسبا و ناچسبا کلی با کله پادشاه ناچسبا توپ بازی میکنن همگی با هم جمع میشن تا سکانس کات بخوره و تیتراژ به صورت دراماتیکی بندری بزنه وسط صفحه.
و تیتراژ با همون خط عجیب و غریبش اینبار در حالی که بریک دنس و بندری و حتی مثل متالهدا، هد میزد، از گوشه سمت چپ تصویر اومد به وسط و بعد شروع کرد به باله رفتن تا جایی که اینطوری دیگه اصلا نتونه.