پاسخ به: منظومه چهارگانه اشعار
ارسال شده در: پنجشنبه 21 تیر 1403 00:31
تاریخ عضویت: 1403/01/31
تولد نقش: 1403/02/08
آخرین ورود: دیروز ساعت 22:35
از: مرز بین نور و تاریکی
از آخرین پیام پنج روز گذشته
(با لحن آرام و تا حدی دلنوشته خوانده شود)
از کجا شروع کنم؟
نقل ماجرایی را که یک عشق چقدر میتواند در آن بزرگ باشد
عشقی کهن تر از دنیای فانی،
شیرین تر از لذت لب ها
و عمیق تر از اقیانوس پشت پلک هایش
حقیقتی ساده در وصف قانون این دنیا
احساساتی بی ریا و اعترافی بی تزویر
از کجا شروع کنم؟
با اولین سلامش
معنایی وسیع به دنیای پوچم داد
به جهان قسم که گرم تر از حرارت عشقش وجود نخواهد داشت
نه در زمان، و نه در مکانی دیگر
با اولین قدمش در این دنیا
هدیه ای ویژه از به زمین عطا کرد
هدیه ای مفتخر از جنس افتخار
برای این تولد مبارک
با اولین قدمش در زندگیام،
شروع به پر کردن قلبی خالی از خاص ترینِ چیزها کرد
خاص مثل موهایی به تاریکی کهکشان بی پایان،
دست هایی روشن تر از شیشه،
لبخندی معصوم و نگاهی سرکش،
با ظاهری چو طلعت خورشید و باطنی از جنس نور مهتاب
به راستی کِی می توان با یاد او تنها بود؟
به نظر تو ی خاننده، آیا میتوان طول عشق را با ساعت اندازه گرفت؟
شاید؛ ولی قطعا برای آن به به ساعتی نیاز دارم که در دست خداست
احتمالا تا پایان تمام مسیر زندگی ستارگان طول خواهد کشید...
و شاید هم تا ابد
افسوس که اینک او تنها در دلم با من زنده است
چه خوش بود زمانی که بعد از مرگش،
فکر او را از دلم بیرون کردم و او برای اثبات عاشقیاش
از پنجره سرم وارد شد
حال و اکنون من با هم صحبتی او میگذرد
من در کلام با او صحبت میکنم و او با یادآوری خاطرات پاسخ میدهد
من در کذشته جا ما ماندهام
قبل از او در تمام جمع ها تنها بودم
بعد از او در تمام دنیا
چه چیز غمناک تر از خوابیست که از زندگی شیرین تر است؟
چه چیز شور تر از اشک هایم، زمانیست که از خواب تو بیدار میشوم؟
شاید دیگران تو را در خاک در رها کرده باشند
شاید با پاک کن روانشناسان یاد تو را از دل پاک کرده باشند
ولی من نقش تو را دل کندم و بر دیوار زندگی کوبیدم
از چشمان تو نگاه کردم و با دستانت جهان را در آغوش کشیدم
تو نرفتی، من رفتم. من تو شدم و خود قبلیم را در زمان رها کردم
باشد که آسوده بخوابی نادیه عزیز
با تشکر،
زاخاریاس اسمیت ملقب به زاخار اصلی
nadie رو به اسپانیایی سرچ کنید.
ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در 1403/4/21 0:36:04
ویرایش شده توسط زاخاریاس اسمیت در 1403/4/21 0:43:40
زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو تحمل میکنن .