پست دوم
هالووین مروپ و تام (تو پستش اسم خودشو میذاره قبل اسمم فکر میکنه مامان نمیفهمه چقدر ناجنتلمنه! خانما مقدمن آقای محترم! ایش!
)
تام که گویا تمام عمرش را بجای لیتل هنگلتون در لیتل خاورمیانه زندگی کرده و اطلاعی از جشن هالووین و رسمهایش نداشت، سوژه مناسبی برای مروپ به حساب میآمد تا یک دل سیر او را بترساند و بدین صورت هالووین خویش را مبارک کند.
لبخند شومی بر لبان مروپ نقش بست.
- بله شوهر مامان، مراسم حلوا خوری داریم. حلوای کدو حلوایی میخوریم برای تازه در گذشتگان!
مروپ، مرگ گیج شده را از غیب ظاهر کرد و لیست بلند بالایش را از دستش گرفت.
- خب... همونطور که مشخصه طی هفتههای اخیر از خونه ریدلها تازه در گذشتهای نداشتیم که بتونیم براش حلوا کدو حلوایی بپزیم و توی شب هالووین بخوریم پس شوهر مامان وقتشه آستیناتو بالا بزنی...
- و کسیو بکشم؟!
- نه. خودت خودتو بکشی!
ناگهان رعد برقی به شیروانی خانه ریدلها برخورد کرد و نور رعبآوری چهره مروپ را که به شکل شیطانیای میخندید روشن کرد.
- خودمو بکشم؟!
مادر لرد سیاه بشکنی زد و تابوتی آهنین درست جلوی پای تام ظاهر شد. روی در فلزی تابوت با خط تیزی نام تام ریدل سینیور حکاکی شده بود.
- خدایا توبه... این زن دیگه جدی جدی دیوونه شده! آخه من چه گناهی کرده بودم که گیر این...
- خودت بگو شوهر مامان؛ دوست داری علت مرگت چی باشه؟
مرگ که به نظر پس از شنیدن حرفهای مروپ در جریان ماجرا قرار گرفته و اصلا بدش نمیآید در این هالووینی، جانی کاسب شود شروع به تیز کردن داسش کرد.
- تام ریدل سینیور، ما اینجاییم تا شما را به سوی خانه ابدی خود راهنمایی کنیم ولی از آنجایی که پدر لرد سیاه هستین و احترامتان بر ما واجب است اجازه میدهیم خودتان نحوه رفتن به این سفر نهایی را انتخاب کنید.
مرگ چیزی شبیه به منوی رستوران از زیر ردای سیاهش بیرون آورد و جلوی تام قرار داد.
- این منوی اسپشیال علتهای مرگ ماست. هر وقت که جان یکی را به نحوی ویژه میگرفتیم آن را در این منو مینوشتیم.
تام در حالی که دندانهایش با وحشت به هم برخورد میکرد به منو نگاه کرد.
نقل قول:
جوآو ماریادسوزا، مرگ بر اثر سقوط گاو از آسمان بر روی سرش. دراکون قانونگذار آتنی، خفگی بر اثر بارش رداهای زرین بر روی سرش به نشانه قدردانی. لوسیوس فابیوس سیلو سناتور رومی، مرگ بر اثر گیر کردن یک تار مو در حلقش به هنگام خوردن شیر. لیپو شاعر چینی، غرق شدن بر اثر تلاش برای بوسیدن انعکاس تصویر ماه در رودخانه. مارکوس گاروی، مرگ بر اثر خواندن آگهی کاذب ترحیم خودش...
تام در حالی که حالا لرزش دندانهایش تا شست پایش نیز رسیده بود منوی اسپشیال مرگ را از خودش دور کرد. لبخندی زد و با صدای خفهای بر کف چوبی زمین سقوط کرد و چشمانش به حالت ضربدری در آمد.
بلافاصله رعد برق قطع و فضای تاریک خانه روشن شد. مروپ خود را به بالای جنازه تام رساند.
- اوا... مرلین سیسیلیا رو مرگ بده! دستی دستی شوهرمو بر اثر ترس کشتم!
مرگ لیستش را از دست مروپ که حالا در حال عزاداری تراژیکی بر بالای جسد معشوقهاش بود گرفت و نگاه دقیقی به آن انداخت.
- نچ... نمرده. احتمالا فقط سکته کرده. خیالتون راحت این شوهرتون بدون هورکراکسم هفتا جون داره بانو.
با چهره غمزدهای داسش را در جیبش گذاشت و با صدای پاقی غیب شد و مروپ را در کنار تام که حالا پلکهایش آهسته تکان میخورد رها کرد.
چند ساعت بعد...سفرهای مجلل در وسط پذیرایی بر زمین پهن شده بود که انواع غذاها بر روی آن خودنمایی میکرد. البته انواع غذاها با یک ماده اصلی! سوپ کدو حلوایی، میرزا قاسمی کدو حلوایی، قرمهسبزی کدو حلوایی، ژله کدو حلوایی و...
- فرزندان تاریک مامان، امشب شب هالووینه و ما قرار بود سر میز اصلی با هم جمع بشیم و این شب فرخنده رو جشن بگیریم اما متاسفانه امشب به دلیل اتفاقات نافرخندهای که مامان هرگونه نقش در اونا رو شدیدا تکذیب میکنه؛
شوهر مامان چند سکته ناقص رو پشت سر گذاشتن و میز هالووین رو تبدیل به سفره حضرت سالازار برای شفای عاجل شوهر مامان کردن.
مرگخواران کنار سفره سعی داشتند برای رعایت آداب معاشرت، نگاههای خویش را کنترل کنند اما در این تلاش چندان موفق نبودند. علت این تلاش ناموفق نیز چیزی نبود جز تام ریدل پدر در آن طرف سفره که با دهانی به کجی برج پیزا و بدنی به خشکی چوب با چشمانی اشکآلود به کدو حلواییای شکمپر خیره مانده بود.