هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۷ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۳۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
از پایان...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 121
آفلاین
ما نیز عدم حضور قطعی خود در این میتینگ تکذیب شدید کرده و رسما اعلام میکنیم که گرچه وجودمان نبود اما عیون ما همیشه بیدار و آگاهند!!


[b]The sun enter


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
تمام موارد بالا به شدت تکذیب میگردد



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
سلام.
خوب بد نبود میتینگ دیروز. اولش که من ساعت یه ربع به دوازده رسیدم دم در پایتخت. دیدم دوست خوبم ایگور و دانگ و آمیگو وایسادن. داشتیم خز بازی در میاوردیم که ییهو داش مسعودو رفیقش اومدن. چند تا عکسم انداختیم که امیدوارم همشون تایید بشن. بعدشم ساعت 12:30 به سمت میعاد گاه حرکت کردیم.(منظور همون بانو چوییه).
در رستوران هم که دستش درد نکنه آمیگو خووووب مهمونی بازاری راه انداخت و منو حسین آناکین حالی به حولی زدیم تو رگ.
حالا نمیگم که این آمیگو چقدر منت سرمون گذاشت تا آخر میتینگ.
منم از آمدن خیلیا خوشحال شدم. که با هم غذایی زدیم تو رگ و ریشه و منو حسین هم که دیگه یه زوج جدا نشدنی شدیم زرنگی کردیمو دم تی آبجو مشتی(اسلامی) رفتیم بالا که عکسم گرفتیمو امیدوارم که تایید شن. بعدشم از غذای توحید و کمیل نوش جان کردیم.
در ساعات آخر هم به سمت محل همیشگی گردهمایی جادوگران یعنی پارک ملت رفتیم و ملت ندید بدید ماگل از حضور ما بسی تعجب کردن. که البته بعضی از بچه ها رو دیدیم. و در تپه ی معروف میلاد عزیز دوباره شروع به سخنرانی کرد که با پرتاب متلک و تیکه از طرف اینجانب و کمیل عزیز که همیشه پای این شوخیای پشت وانتیه قطع شد و رضا راجر هم منو به بلاک شدن تهدید کردن!! معذت میخوام آقا رضا. و ماموران پارک در آخر ما را ریختن بیرون!!
بعضی از بچه ها هم که ما رو پیچوندنو به سمت گیم نت ره سپار شدن. و در آخر ما هم پیاده به سمت آنجا رفتیم که اتفاقات بعد از آن سری است.

حالا بچه هایی که سر فرازمون کردن اینا بیدن:
سینا هدویگ که امسال با هم کنکور دادیم.(قربونش برم با اینکه قزوینیه ولی خوشتیپ و هیکله!!
و محمد گلم(هری پاتر1)که این چند وقت اخیر خیلی به اوضاع روحیم کمک کرده!!
و شهاب عزیز که واقعا هر دفعه که میبینیمش از محبت کم نمیزاره!! راستی بگم اگه کسی میخواد به لرد رای بده به شهاب نده چون خیلی مهربونه.(شوخو کردما) من به خودش رای میدم.
سهیل عزیزم که دیگه منت سر ما گذاشتنو یه خورده با هم درد دلی داشتیم. که امیدوارم به مراد دلش برسه!! همینجا میگم سهیل از این قضایا بکش بیرون به درست لطمه میخوره!!!
از دیدن کریچر(متین) و بینز(وحید) هم خوشحالیدم.
پرسی ویسلیه کم حرفم اومده بود.
مانی و میلاد و ققی هم در پارک بهمون پیوستن. که از دیدنشون خوشحال شدم.
حمیدم که امکان نداره فراموشش کنم.
جای اینا خالی:
1. پنسی پارکینسون و کالین جونم خالی بود. و همینطور ساحره یی به اسم استونی اسمارت که ایشونم نتونستن بیان.
کاشکی بودین جاتون پودینگ


ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۶ ۱۷:۳۳:۳۲

همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۹:۰۷ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۶

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
توضیح : خرید تعدادی بستنی از سوی تعدادی افراد به شدت تکذیب میشود


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

هوریس اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۴۴ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از گاراژ اجاس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 130
آفلاین
اسامی دوستان را که فرمودند.از دیدن همه ی دوستان خوشحالم و امیدوارم که همیشه مسائل داخل سایت از خارجش جدا باشه!!!!!!


رنج نامه:
بنده هنوز افسوس اون دو متر محاسنی رو میخورم که به دلیل میتینگ کوتاه شد(چون احتمال داشت ملت گرخیده و فرار کنند)

هنوز افسوس اون موی بلندی رو میخورم که به دلیل میتینگ کوتاه شد(ر.ج:پرانتز قبلی)

هنوز افسوس میخورم که چرا این حسین (اناکین) انقدر شوم و نحس و بدشگون است و مانده ام راننده ی آن پرایدی که به زیر اتوبوس رفت را چه شده است؟...آیا همینک به جدال با نکیر و منکر میپردازد؟....آیا انا لله و انا علیه راجعون؟



من و آناکین قرار بود ساعت یازده و نیم در مقابل پایتخت باشیم که به دلیل حوادث کذایی!!!!...با بیش از چهل دقیقه بدانجا رسیدیم.بنده رفیق خود(هومن عزیز )را به همراه داشتم تا به برنامه ی بعد از میتینگ برسیم.
از قضا پایتخت بسته بود و دوستان(استرجس و ماندی و اینیگو لی جردن و ایگور) به شدت ضایع شدند.البته امیدوارم ،همدردی ما را پذیرا باشند.
وقتی رسیدیم اونجا،ملت رو جو عکس گرفت(ملت=آناکین+ماندی)...
کمیل:بریم پارک ملت
ملت:ماندی جون،حسش نیست.

کمیل:باشه...میریم اسکان
ملت:بریم.
و با این کلمه،مسیر خود را درست در مخالف مسیر ساختمان اسکان پیش میگیرند
من:کمیل کجا میریم؟
ماندی:قرار شد بریم رستوران



نکات موجود در رستوران
ابتدا از اینیگو که اسپانسر بود تشکر کنم.
دوم از ماندی که مدیر میتینگ بود تشکر میکنم
سوم از استرجس که اسامی رو ثبت میکرد و واقعا کالری و فسفر وسط گذاشته بود ؛تشکر میکنم

احسان عزیز(برادر آلبوس) در میتینگ حضور پیدا کرد و محیط را نورانی نمود.

به شدت خوابم میومد.

بینز یه کم از شاخ بودن پاور داس و حزم حرف زد.

بینز خوشحال بود که از ریون رفتم.باید اشاره کنم که هاگوارتز سرای من است و عمرا نمیشود برای عشقم به همه ی تالار ها،حد و مرز مشخص کرد.

آناکین مونتاگ،علاوه بر هات داگی که خودش سفارش داده بود،سیب زمینی های غذای ماندی و توحید را نیز میل نمود و همچنین قسمتی از مرغ ماندی را نیز به داخل دهان فشرد.سپس یک لیوان (در سطح بشکه)،آب جوی اسلامی نوشید و بعد از آن به سمت باقی ملت رفت تا آنها را نیز بخورد.اما توانستیم کنترلش کنیم.
نکته ی بسیار جالب:بنده رو هم دعوت میکرد که از سیب زمینی ها بخورم.البته تلفن و حرف های انسان پر حرفی که اون طرف خط بود ؛اجازه نداد وگرنه عمرا گذر نمیکردم.
در ضمن.....از همون ماشعیرش خوردم.و بحث بدان جا کشید که این ها در هر صورتی،یک تا سه درصد از اون ماده ی مخصوص و شفا بخش(همون که توی پزشکی استفاده میشه) دارا میباشند و ملت نیز از این دارا بودن،استقبال کردند.



بعد از رستوران

احمقانه ترین قسمت میتینگ رو در اینجا شاهدیم.در حدود ساعت سه ظهر،از میرداماد حرکت کردیم و رفتیم پارک ملت.

از اونجایی که حدس زده میشد صدای:«اراذل،متفرق بشید» شنیده شود،ملت در گروه های کوچک و با فاصله راه افتادند.

هدویگ عزیز به شکل برعکس،پله برقی را پشت سر گذاشت(از پله هایی که به پایین میامدند،ه بالا رفت) تا رسم جواتی را نهادینه کند.میخواست بنده را نیز به چاه افکند که مرلین را شکر نتوانست.

عطش کار را به جایی رسانده بود که ملت حاضر بودند از آب جوب استفاده کنند.در اولین آبشخور(دوستان از این لفظ ناراحت شده و واژه ی دیگر را پیشنهاد کردند)صف طویلی ایجاد گشت و همه یکدیگر را هول میدادند.

به تپه رفتیم.....اسکاور بارها خواست سخنرانی کند که با حرکات افراد تماشاگر نما،نتوانست.

یه نفر از بینز پرسید:به روح اعتقاد داری؟

من و هومن،راس ساعت چهار و ربع از بروبکس خدافظی کردیم و به سینمای عصر جدید رفتیم تا فیلم رئیس رو ببینیم.
یه توضیحی هم در راستای فیلمه بدم:(فیلمش مخاطب خاص داره.اگر رفتید به دیالوگ ها توجه کنید.خیلی باحاله دیالوگ هاش)
نتیجه:ساعت ده دقیقه به 10 بود که به منزل رسیدم.


نکات دیگر
از قضا سوژه ای در هافل در جریان بوده که بسیار نشان های بیناموسی در آن جلوه کرده است .در این ماجرا،یک تکه از لباس های خاص لودو را کش رفته اند(توضیحات اضافه نداریم)

تعداد ساحره ها،نشانگر افت و رو به زوال نهادن اداس است.

از همین جا اعلام کنم که خزترین شناسه ی سایت در حال حاضر ولدیه و هرانکس که این شناسه را بردارد نیز بوقی ترین است.


نقل قول:
در راه تلفات هم داشت یک عدد شاخه صورت هوریس و ندید و به شدت با اون تصادف کرد

به من هیچ ربطی نداره.بگید شهرداری،ارتفاع درختانش رو بیشتر کنه.درخت ها استاندارد نیستند.

نقل قول:
آناکین و هریس،من و استرجس و ماندی و اینیگو لی جردن رو کاشته بودند و گویا به دلیل چشم شوم آناکین اتوبوس تصادف کرده بود و به همین دلیل معطل شده بودند!

واقعا خیلی شومه


در کل به من که حال نداد.حالا هی بیاین و بنویسید حال داد.تنها جاذبش،دیدن دوستان بود.

ویرایش
آرش جون کرتیم
تک تک اسم نمیبرم.دم همتون گرم


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۲۳:۳۱:۳۵

[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

شاید خیلی از دوستان جادوگری بخوان که گزارش کاملتری در مورد میتینگ امروز مطالعه کنند ، منم سعی دارم این میتینگ رو گزارش کنم ! من کامل توضیح میدم و چیزهایی رو که خودم دیدم ! مینویسم !

اعضای سایت که در میتینگ حضور داشتند ( نام کسانی رو که اطلاع ندارم نمینویسم ) :

کریچر ( متین )
راجر دیویس ( رضا )
ماندانگاس فلچر ( کمیل )
استرجس پادمور ( توحید )
اینیگو ایماگو ( علی )
ایگور کارکاروف ( سورنا )
لی جردن ( فراز )
هوریس اسلاگهورن ( مسعود )
پرسی ویزلی ( آرش )
آناکین مونتاگ ( حسین )
پرفسور بینز ( وحید )
دراکو مالفوی ( شهاب )
هری پاتر 1 ( ؟ )
ابولهول ( ؟ )
بلیزا زابینی ( ؟ )
سسیلیا ( ؟ )
هدویگ ( سینا )
سالازار اسلیترین ( ؟ )
دین توماس ( ؟ )
فنگ ( سهیل )
ققنوس ( سینا )
اسکاور ( میلاد )
برادر حمید ( حمید )
دوست هوریس اسلاگهورن ( هومن )
برادر آلبوس دامبلدور ( احسان )
مایک لوری ( ؟ ) ( ماندانگاس مایک رو یادت رفته بود )


شرح میتینگ ( از شناسه اعضا برای شرح میتینگ استفاده میشه ) :

ساعت 11 و نیم به سمت مترو رفتم ، و تقریبا 20 دقیقه بعد ، رسیدم و به همراه راجر دیویس به سمت میرداماد حرکت کردیم ؛ دوزاده و نیم رسیدیم ، نیم ساعت زودتر !
چند شخصیت فرا ارزشی در مقابل صندوق رستوران بانی چاو ( انقدر بانی چو نگید ! مگه نمیبینید چه حسی رو القا میکنه ؟ ملت فکر میکنن رفتیم بانو چویی ) ایستاده بودند ، این شخصیت ها عبارت بودند از : ماندانگاس فلچر ، ایگور کارکاروف ، هوریس اسلاگهورن ، استرجس پادمور ، لی جردن و اینیگو ایماگو ! آناکین مونتاگ هم طبقه بالا در انتظار بود !
بالاخره سلام و ارزشی بازی و اینا ، و مشاهده اعضایی که تک تک به سمت طبقه بالا سوق داده میشدند .
بالاخره کلی صحبت و شوخی و خنده نوبت عکس گرفتن شد ، بالاخره عکس هایی هم گرفته شد از دوستان مختلف ! البته افکار شیطانی ای هم در ذهن ماندانگاس جاری بود ، که هدویگ در صدد کمک به رسیدن اهداف ماندانگاس در رابطه با عکس گرفتن بر اومد که حالا بماند ، و بالاخره وقت ناهار رسید ، بالاخره هر کسی یه چیزی گرفت و خورد ، البته یه سری از دوستان جهت اعتراض به طرح ... از جمله خودم چیز ( ! ) برگر خوردند
بعد هم گود بای رستوران و حرکت به سمت پارک ملت به طور پیاده ( ! ) که یک ساعت در راه بودیم در این هوای گرم !
بالاخره اونجا رسیدیم و بازی و شوخی و خنده و جک و غیره ، و به سمت بالای ! پارک ملت حرکت کردیم ، البته ملت هر آب سرد کنی که میدیدن ، باید یه مقدار هم که شده میخوردن !
بعد از یه مدت شوخی و نشستن در یک نقطه ، بالاخره با رای ملت به سمت تپه ( !! ) حرکت کردیم و کوه نوردی کوتاهی هم نصیبمون شد ؛ بالاخره ملت برای خودشون جا گرفتن و نشستن و پیشنهاد دادن که اسکاور سخنرانی کنه !
اسکاور عزیز هم بعد از مدتی صحبت با یکی از مدیران مجهول الحال و گزارش مشکوک اعضا اومد که شروع کنه سخنرانی رو !
گزارش بخشی از سخنان ارزشمند اسکاور
خوش اومدید ...
( یک نکته از سمت اعضا ! )
خوش اومدید ...
( یکی از اعضا : خوب بابا چقدر میگی ، حرفتو ادامه بده )
آره داشتم میگفتم ، خوش اومدید
( یکی از اعضا : اه )
این یه نکته کلیدیه ، من باید اول اینو بگم ، بعد شروع کنم


بالاخره بعد از چند دقیقه نشستن و اینا ، اسکاور ، فنگ ، برادر حمید ، کریچر ، سالازار اسلیترین ، دراکو مالفوی ، ققنوس ، برای خریدن بستنی راهی شدند که زمان زیادی از رفتنشون نمیگذشت که، یکی از مامورین گشت ، با موتوری بس خفن ، اومد و به سمت بالا نگاه کرد !

بله درست متوجه شدید ، اون مامور گشت برای چی اومده بود ؟ آها ! برای جامه پوشاندن به طرح جمع آوری اراذل و اوباش ! که خوب از حقیقت نگذریم ، درستم اومده بود

اعضا هم از اونجا که خیلی با هم دوست و صمیمین به طرز کاملا انتحاری متفرق شدن ، مثلا جزو اراذل نبودن

بالاخره همه جدا شدن و خداحافظی و اینا و به سمت درب خروجی پارک رفتن ! یه نیم ساعتی هم اونجا حرف زدیم و بالاخره هر کسی رفت پی کار خودش ! که در آخر هم دوباره مسیر چند نفر یکی شد !
به همراه دوستان به سمت ونک رفتیم و اونجا ایگور و اینیگو جدا شدند و منم با اینکه خداحافظی کرده بودم دوباره ، به همراه هدویگ و لی جردن و فنگ و دراکو مالفوی به سمت نقطه نامعلومی که بعد فهمیدیم یک عدد گیم نت بود راه افتادیم !

بعععععلللللله ! همه کسانی که در جهت خریدن بستنی قدم برداشته بودند و یهو غیبشون زد ، در حال بازی بودند !

بالاخره بعد از نیم ساعت چرخیدن و نبودن سیستم برای بازی به همراه هدویگ به سمت منزل راهی شدیم !


نکات :

دوستان عزیزی بودن که از دیدنشون خیلی خوشحال شدم و خوب صحبتهایی رو داشتیم این دوستان عبارتند از :

استرجس پادمور ( توحید عزیز ، خوشحال شدم ، کم حرفی رو در میتینگ بعدی جبران میکنیم ! )

راجر دیویس ( رضای عزیز ، خوشحال شدم ، امیدوارم در میتینگ بعدی هم باشی ، در ضمن موضوع بحث یادت باشه که جواب باید بدی ! )

ماندانگاس فلچر ( کمیل عزیز ، که زحمت مدیریت میتینگ و هماهنگی رو کشید و از وجودش لذت بردیم ، خوشحال شدم ، انصافا خیلی خوب اداره کردی میتینگو ، ولی ببینم تو خجالت نمیکشی توی این گرما ملتو علاف میکنی ؟ )

فنگ ( سهیل عزیز ، هم یکی از بهترین کسانی هست که توی میتینگ دیدمش ، پسر خیلی خوبی هست که صمیمیت خاصی توی رفتار و گفتارش هست ، خیلی خوشحال شدم از مجدد دیدنت ، امیدوارم توی میتینگ بعدی هم باشی )

هدویگ ( سینای عزیز ، هم مثل همیشه شاد و با نشاط در میتینگ حضور داشتند و از صحبت ها و همراهیش لذت بردم ، خوشحال شدم ، امیدوارم میتینگ بعدی هم باشی )

آناکین مونتاگ ( حسین عزیز ، از دیدن مجدد تو هم خوشحال شدم ، راستی حسینم پسر خیلی خوبیه ( اگر هنوزم لرد بودی بیشتر ادامه میدادم ) ، خوشحال شدم از دیدنت )

اینیگو ایماگو ( علی عزیز ، از دیدن تو هم خوشحال شدم و همینطور از بحث هایی که داشتیم )

هوریس اسلاگهورن ( مسعود عزیز ، خوب یکی از اعضا و دوستان خیلی خوب و دوست داشتنی هست ، خیلی خیلی از دیدنت خوشحال شدم ، همینطور از بحث در مورد اتفاقاتی که نباید میفتاد ولی افتاد ! )

لی جردن ( فراز عزیز ، یکی از دوستان خیلی خوبی که رفتار خیلی خوب و صمیمی ای داره و بحث کننده خیلی خوبی هست و از صحبتهاش استفاده کردیم ، خوشحال شدم از دیدنت )

ایگور کارکاروف ( سورنای عزیز ، یکی دیگه از دوستان قدیمی که برای اولین بار دیدمش و خوشحال شدم از دیدنش ، امیدوارم در میتینگ بعدی هم باشی )

پروفسور بینز ( وحید عزیز ، خوشحال شدم از دوستان قدیمی و ارزشی ای که همش به ریش مدیرا به صورت میخنده ! بحث های خوبی هم داشتیم و همینطور جالب ، از دیدن مجددت خوشحال شدم ، امیدوارم در میتینگ بعدی هم شاهد حضور ارزشیت باشیم )

برادر آلبوس دامبلدور ( احسان عزیز ، خوشحال شدم از دیدن و صحبت کردن باهات ، امیدوارم در میتینگ بعدی به همراه خود آلبوس حضور داشته باشی )


خوب فکر میکنم یه ذره طولانی شد ، ولی خوب گزارش نسبتا کاملی بود ، البته خیلی از بخش هاش حذف شد ، چون اولا نمیخوام بلاک بشم ! دوما میخوام از میتینگ بعدی سالم بیام بیرون

با تشکر از همه


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۲۳:۲۶:۰۴
ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۲۳:۲۹:۱۰

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
گزارش
همین ها که این دو تا گفتن

فقط یه نکته رو باید بگم

اون مردک . کار کار اوف که میگه من رو پیاده کردن آیا چتر بازی رو ندیدی؟ آن نوشیدنی را که با برادر جردن ( از نوع لی) نوش جان میفرمودیم چی بود پس؟ در ضمن من نصف غذای استر و فلچر رو هم خوردم که دیگه حوس پول گرفتن از من به سرشون نزنه ( بچه پرو ها)

در مورد اینکه نزدیک بود ما را در پارک ملت به علت خز بودن دستگیر و روانه ی باز داشتگاه کنن هم باید بگم من در اولین فرصت به طور کاملا مخوفی پیچوندم ملت رو حالا نمیدونم این ها رو گرفتن یا نه ( مانداگاس میگفت پلیسه بیسیم زد نیرو پیاده کنن :دی)



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
ساعت 11.5...دم در پایتخت!

آناکین و هریس،من و استرجس و ماندی و اینیگو لی جردن رو کاشته بودند و گویا به دلیل چشم شوم آناکین اتوبوس تصادف کرده بود و به همین دلیل معطل شده بودند!(تا من باشم دیگه زودتر از زمان اصلی میتینگ پا نشم برم میتینگ)

خلاصه بعد از 45 دقیقه ناگهان یک عدد لرد قدیم و هریس بی سبیل دیده شد!با خوشحال به طرف بانی چاو رفتیم!

30 دقیقه بعد!

گروه دوستان ما رفتیم طبقه دوم و نشستیم!البته ماندی و استرجس رفتن پایین تا هماهنگی آخر را بکنند!دمشون گرم!چند دقیقه بعد یک فروند مدیر به همراه منو مدیریت و پرسی ویزلی وارد شد!شناسه پرسیدیم و با خوشحال نشستیم!کم کم دوستان آمدند و البته 3 ساحره زیبا(ایول ایول)طبقه بالا آمدند و رفتند گوشه میز نشستند!یکدفعه دیده شد کل بچه ها به آن طرف رفتند و طرف مقابل دختران خالی شد و آنها یکدفعه 15 جادوگر با کاغذی که شماره بر روی آن نوشته بود مواجه شدند!خلاصه با اقدامات مناسب از صحنات فرندشیپی جلوگیری کردیم!
بعد از مدتی دراکو مالفوی بود!آقا چقدر لذت بردیم ما از این شخصیت!در مورد لرد ها صحبت کردیم و من پاشدم و به طرف دوستان دیگر رفتم!گرم صحبت بودیم که معلوم شد موقع غذا خوردن است!به طور خلاصه میگم که اینیگو اسپانسر بود و کلی از اعضا مهمان شدند و البته من و استرجس و کمیل و حسین(تعجب نکنید!از حسین به زور گرفتیم)به اجبار پیاده شدیم و نتوانستیم چتر شویم!بالاخره پول ها جور شد و غذا ها رو بردیم و خوردیم!بعضی ها هم غذاهای با کلاس سفارش دادند که آخر اسم غذایشان را نفهمیدیم!

ساعت 4.15 !دم پارک ملت!
ملت به صورت خیلی عجیبی سرویس شده بودند!البته بعضی ها همان وسط غش کردند و افتادند!منم فهمیدم که 10 کیلو لاغر کردم!به طور کلی تو گرما از بانی چاو تا پارک ملت رفتن خیلی ستم هست!

بالاخره رفتیم با خوشحالی گفتیم الان میشنیم همین جا!ناگهان متوجه شدیم بازم باید بریم بالا تر و به تپه اختصاصی جادوگران برویم!خلاصه باز ملت جمع شدند و رفتند!
رو تپه که بودیک اسکاور یک مقدار دلقگ بازی در اورد و خندیدیم!یکسری اعضا رفتند جلو و معرفی شدند(مثل خودم)!ناگهان متوجه شدیم که اعضای حذب به دلیل خرید بستنی در گیم نت در حال بازی دو تا بودند!عجیب بود!چجوری این اتفاق افتاده بود نمیدونم!به هر حال با گیر پلیس اونجا رفتیم دم در!اونجا یک مقدار خندیدیم و اینا!و با ماندی و ساحره ها خداحافظی کردیم و من و لی جردن و پرسی ویزلی و اینیگو ایماگو و فنگ(سهیل دیگه!حالا شناسشو نمیدونم) و دراکو مالفوی رفتیم به طرف ونک!باز پیاده رفتیم و نابود شدیم ایندفعه!این پیشنهاد از فراز گل بود که پیاده بریم که البته صحبت کردیم و لذت بردیم!خلاصه رسیدیم ونک و عده ای دیگر به گیم نت رفتند و من هم به خانه رفتم!

نکات اصلی:
1-بحث های عجیب استرجس و راجر دیویس در مورد گالری!آیا مدیر جدیدی در راه است؟

2-آشنایی به وحید و سهیل و شهاب!کلی از آشنایی با اینها لذت بردم!البته دوستی با سینا هدویگ هم خالی از لطف نبود!

3-بحث در مورد ناظران جدید سایت و مقداری شوخی و اینا!

4-کیفیت بالای غذای بانی چاو!واقعا خیلی خوب بود!به طوری که بعد از غذا همه با دلدرد بیرون رفتند!

5-دستشویی تمیز رستوران !ایول ایول!خیلی لذت بخش بود!جای مرلین خالی!

6-متوجه شدن سرکاری بودن پارک ملت و خاله بازی بودنش!به طوری که کنفرانس های یاهو لذتبخش تر از پارک ملت بود!


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]Igor[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۹:۲۳:۳۱
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۶ ۲۳:۴۸:۵۲

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

ماندانگاس فلچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۸ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۶ جمعه ۲ دی ۱۴۰۱
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 433
آفلاین
سلام به ملت عزیز جادوگران

خیلی خوشحال شدم عده ای از بچه های سایت و از نزدیک دیدم . اعضای که در نشست حضور داشتند . البته نصفشون و قبلا دیده بودیم .


اعضای سایت :

کریچر
راجر دیویس
ماندانگاس فلچر ( مدیر نشست )
استرجس پادمور ( معاون مدیر نشست )
اینیگو ایماگو ( اسپانسر )
ایگور کارکاروف ( دستیار حمل و نقل )
لی جردن ( دستیار حمل و نقل )
هوریس اسلاگهورن
پرسی ویزلی
آناکین مونتاگ
پرفسور بینز
دراکو مالفوی
هری پاتر 1
ابولهول ( ساحره )
بلیزا زابینی ( ساحره ، با نسخه ارزشی سایت اشتباه نشه )
سسیلیا ( ساحره )
هدویگ
سالازار اسلیترین
دین توماس
فنگ
ققنوس
اسکاور
برادر حمید

اعضای خارجی سایت :

برادر آلبوس عزیز ( به نیابت از ایشون )
هومن ( دوست هوریس عزیز )

مجموع اعضایی که شرکت کردند : 24 نفر
( فکر کنم همه اعضا رو نوشتم )



یک تشکر ویژه از اینیگو ایماگو که اسپانسر برنامه بود و 80% از صورت حساب و پرداخت کردند .
با تشکر از مدیریت محترم سایت راجر و کریچر که با حضورشون ما رو خوشحال کردن .
و این که چکش بر سر کسانی که جیغ و داد انقدر کردند تا حراست پارک ملت ما رو شوتینگ کرد بیرون .
یک تشکر از استرجس ، ایگور و لی جردن بخاطر کمکشون در برگذاری . ( پخش غذا ها )


گزارش میتینگ :

ساعت 11:30 مقابل ساختمان پایتخت با چند از دوستان ( استر ، لی ، ایگی ، هوری ، آنی ، اینیگو و دوست هوریس ) جمع شدیم و سایت 12:30 رفتیم بانی چو و سالن بالا رو مرتب کردیم ( نقش اضافی ) . در راه تلفات هم داشت یک عدد شاخه صورت هوریس و ندید و به شدت با اون تصادف کرد . آناکین در حال واژگون شدن بود . هومن ( دوست هوریس ) با نرده های بقل پله برقی تصادف کرد و نزدیک بودی مدیریت میتینگ هم با کله بخوره زمین

ساعت 1 راجر دیویس به همراه پرسی ویزلی اولین افرادی بودند که در بانی چو حضور پیدا کردند . آخرین نفر هم کریچر عزیز بود . ساعت 3 هم ملت و بیرون کردیم . در نهایت در یک حرکت ارزشی به سمت پارک ملت رفتیم ( راه اضافی ، مرگ بر آنان که تاکسی سوار نشدند که بریم وگفتن پیاده بریم ) . در پارک ملت ققی و اسکاور عزیز و دیدیم که به جماعت جادوگر پیوستن و به سمت تپه مخوف جادوگران در پارک ملت رفتیم ، اسکاور هم سخنرانی خیلی خفنی کرد که در نهایت به برادر حمید بر خورد و ایشون رفتن ( بابا یکم میتونیم با هم مهربون باشیم و شوخی کنیم ، مرگ بر دست های نفوذی خارجی ، هی گفتم ارزشی بازی نکنید ، البته لازم به ذکره یکی از پایه های اصلی قضیه بودم ) . خلاصه عده ای از دوستان در پارک بدون خداحافظی به بهانه بستنی خریدن رفتند . و بقیه اعضا هم به دلیل سر و صدا و حضور پلیس پارک متفرق شدن و در کل آخر میتینگ عده ء کمی از اعضا موندن که رفتند گیم نت . تا با آنهایی که رفتن بستنی بخرند بازی کنند ( )

فقط برای من یک سوال پیش اومد ، من با پارک ملت صحبت کرده بودم و گفته بودن با تجمعات مشکل ندارن یعنی تا زمانی که باعث اذیت خانواده ها نشه ولی نمیدونم چرا ما رو ریختن بیرون .

به هر صورت ممنون از دوستان ، اما از حق نگذریم از دیدن سینا ( هدویگ ) به شدت مسرور شدیم .

موفق باشید .


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۷:۴۹:۲۲
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۷:۵۱:۱۹
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۸:۵۷:۰۲
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۹:۲۱:۵۹
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۱۵ ۱۹:۲۷:۱۱


جونم فدای عشقم ، نفسم فدای رفقا ، شناسه ام هم فدای سر آرشام

[color=99


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۶:۲۰ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
سلام. آقا این دین توماس هم به من گفتش میاد. خودش نمیتونه پست بزنه به من گفتش جاش بزنم!!!
در ضمن حالا ما یه شکری خوردیم گفتیم به خاطر یه نفر میایم. بقیه چرا تقلید میکنن؟ ها؟ من اگه ببینمتون شمارو.


همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.