سلام....پس از گیر هایی که به افراد(در یاهو) دادم ؛متوجه شدم که خودم باید به عنوان اولین نفر شروع کنم(و حدس میزنم که اخرین نفر باشم).هیش کی گزارشش بیست و یک جولای رو ننوشت .فقط در همین حد بگم که علنا از پارک پرتاب شدیم بیرون و تهدید شدیم که اگر نریم به خارج پارک،به بازداشتگاه برده میشویم.
و اما میتینگ این سری
اول اینکه خیلی خوش گذشت.جمعیت نسبت به میتینگ های دیگه کم بود و هیچ اثری از کوچکترین ارزشی بازی دیده نشد!
به دلیل ناراحتی که چند روزیست برایم به وجود آمده(عده ای میدانند) قصد داشتم که نیام.اما پس از کش و قوس های اول صبح و به یاد آوردن این نکته که خودم به خیلی ها گفته ام که حتما بیایند ،عزم میتینگ کردم.
با دیدن چهره ی این شکلی آناکین
در میدان رسالت،از این شکل
بدین شکل
در آمدم
حرکت کردیم و نیم ساعت زودتر از وقت مقرر به محل رسیدیم.در آنجا رودولف نیز ایستاده بود.سه نفری به درون رستوران رفتیم.
نکته ی مهم:رستوران برق نداشت.
رودولف پیشنهاد هایی برای تامین سرمای محیط داد:
ماندی رو طلسم کنیم که دهنش باز و بسته بشه(حالا من موندم که این باز و بسته شدن دهن،چه کمکی به سرد شدن هوا میکنه)
استزجس رو مجبور کنیم رکاب بزنه و از برق حاصله در جهت روشن کردن کولر استفاده کنیم.
آناکین با دیدن کارتون عصر یخبندان و اون موجود مفلوک بلوط دوست(در گوشی موبایل) جو گیر شده بود و دنبال یه شیئی میگشت که همانند بلوط،دوستش داشته باشد.
کم کم ملت اومدند و منتظر موندیم تا دراکو بیاد.
وقتی دراکو اومد،تازه یادمون افتاد که در رستوران نشسته ایم و ملت میان رستوران تا غذا بخورند.پس استرجس رفت پایین و با کوله باری از خبر برگشت.
استرجس:به دلیل قطع بودن برق،پیتزا ندارند،برگر ندارند،ساندویچ ندارند،مرغ ندارند و ...
با این شرایط فقط دو چیز برای خوردن باقی میماند.اولی سالاد بود.دومی هم نوشیدنی
(که به دلیل نبود برق،گرمایش تضمین میشد)
پس ما نیز از خدا خواسته،برخاستیم و در یک اقدام سمبلیک و پس از دو ساعت نشستن در رستوران بانی چاو،زدیم بیرون و یه زار هم خرج نکردیم
سپس رفتیم به سمت بوف.از اونجاییکه گروه ،ارزشی نبود،هیچ گشت ارشاد و نیروی انتظامی دیده نشد و با آرامش کامل به بوق رسیدیم.
به محض اینکه خواستم وارد بشم...
دیرینگ دیرینگ(زنگ گوشی)
-...
-چشم....سعی میکنم زود بیام.
-
-حتما زود میام
(نتیجه گیری،بساطی که قرار بود بعد از میتینگ راه بوفته،ورچیده شد و بنده شرمنده ی کالین و لی شدم)
در انجا بحث با فراز گل خیلی حال داد. از انواع فیزیک رسیدیم به بیگ بنگ(هین.این بنگ با اون بنگ فرق داره ها) ،سیاهچاله،ماده،ضد ماده،آفریدگار و جهان هستی.خیلی بحث خوبی بود و فراز عزیز(شناسش یادم میره همش.لی بود دیگه؟) کلی بر اطلاعات بنده افزود.
در یک اقدام انتحاری،ملت علاوه بر نوشابه های لیوانی خودشون،نوشابه ی خانواده ای را نیزکه پرسی خریده بود،در کسری از ثانیه خوردند و ته ظرفش موند برای فراز.دیگه نمیگم اون ته نوشابه چه کار ها که نمیکنه و چه فاز هایی که نمیده(البته عکسش هست)
اوضاع آرام بود تا به پارک رسیدیم.در اونجا نیز اوضاع آرام بود
در راه رسیدن به تپه،پرچم جادوگران را در کنار تمامی آب خوری ها بالا بردیم و کلا آب خوری هم خز شد و پس از رسیدن به تپه،نشستیم و گل گفتیم و از سایت جادوگران تعریف کردیم
---------------------------------------------------
نکات مهم
مشخص شد ، عده ای کارتن خواب در میان اعضا حضور دارند
کالین از جی کی شاکی بود(دلیلش اسپویلره)
موفق به یافتن چند عدد چوبدستی شدیم و من چوپ برتر رو پیدا کردم.فراز هم چوپ ذوالجناح را پیدا کرد.
عده ای عمله،در کنار محلی که ما نشسته بودیم،مشغول شوخی کارگری بودند(شوخی شوخی،مشت و لگد به هم میزدند.بعدش هم تصمیم گرفتند که فوتبال بازی کنند.فوتبالشون بیشتر شبیه به شینزن کاراته بود)
ایگور مدیر میتینگ بود ولی شدیدا تکذیب میکرد.
بنده به یقین ساکت ترین عضو بودم و از اول تا آخر میتینگ جیک نمیزدم(باور نمیکنید، از بقیه بپرسید)
بوق بر هر چی مدیر گالریه
بوق بر یکی از وب مستران زوپس فارسی
بوق بر مدیر میتینگی که خودش نمیاد میتینگ(سالازار
)
الان خسته ام و نکته ی دیگه به ذهنم نمیاد.
افراد حاضر در میتینگ
دراکو(خیلی خوشحال شدم که دیدمش)
اناکین مونتاگ(کلا چتره میتینگه)
رودولف(بسیار خشن)
تئودور نات(فقط داشت میخندید)
پرسی ویزلی(خیلی چاکریم)
ایگور کارکاروف(علاقه مند به بحث های هری پاتری)
بادراد ریشو(داش آیدین گلم که لوتر رو برام اورد و پس از سالیان سال ملاقاتش کردیم)
کریچر(سورپرایز برنامه بود به نوعی.ما رفتیم داخل بوف که ناگهان جمال رخش جلوه گر شد)
استرجس پادمور(سوژه ی اول بحث های بنده بود در این میتینگ.اگر تهدید هایی که کرد رو عملی کنه؛چندین بار شناسه ام پاک خواهد شد«مال این حرفا نیستی
»)
هری پاتر یک یا همون فاج(ساعت سه و نیم صبح به من اس ام اس داده که برای سرکار گذاشتن ملت ،سوژه دارم و سوژه اش متاسفانه استفاده نشد.برادر من!ساعت هشت صبح هم اس ام اس میدادی،به دستم میرسید
)
برادر کالین(آسلام زنده است.ریدل زنده است.نتیجه میگیریم آسلام مرگ خوار است و شاید هم مرگ خوار آسلام است قراره سایت اچ پی قزوین دات آی آر ،بر سرور جادوگران تاسیس بشه.البته بنده میگویم که سایت جادوگران،از این اقدام حمایت نخواهد کرد.شخصیتم هم ،جدا از شخصیت واقعیمه)
لی جردن عزیز(قرار بود بریم صفا که متاسفانه بنده احضار شدم و نشد)
من هرچی فکر میکنم،همینا رو یادمه.اگر کسی جا افتاده یه پیام شخصی بزنه.
جای ماندی و سالی و سالی و باقی دوستان ،خالی بود.
ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۲۱:۲۲:۴۶
[url=http://www.jadoogaran.org/modules/article/view.article.php/2115/c29]هری پاتر و شاهنامه(به دست آمده ا�