خوب خوب..می بینم که دوستان کلی ایده ریختن!
خوب من ماله همه رو خوندم...
در مورد بعضی ها نکاتی رو قابل ذکر می دونم..
اول در مورد آلیشیای عزیز...
اولین نکته این بود که شما برای توصیف یه صحنه ماشالا این همه نوشتی! اگه بهت یه صحنه ی متحرک! یعنی چند تا تصویر در واقع بدم..چقدر می نویسی!!
بنا بر سوژه ای که داشتی...جملات زائد خیلی توی متن به چشم می خورد...
این یه جمله ی خوب بود توی متنت:
نکنه دوباره اون زخمت درد گرفته.این که مسئله ای نیس.ما که دیگه با ولدی این حرفا رو نداریم.بخور قوت بگیری.
البته نظراتی که من می دم کاملا شخصیه!!!
ولی از این که بازم برای اینجا وقت گذاشتی متشکرم! امیدوارم بازم ازت کار ببینم!
در مورد گودریک:
یه نمایشنامه ی کاملا عادی...و می شه گفت مثه قسمتی از کتاب! کاملا در واقع...خشک و چی بهش می گن...هومممم...نمی دونم چی می گن! یعنی معمولی و عادی!!دیگه!
یه اتفاقی که واقعا ممکن بود برای هری بیفته و توصیف کردند.
در مورد پاتر:
اولا که پاتر قرار نبود کسی ادامه بده..قرار بود یه ایده بدی و در کوتاه ترین حالت تمومش کنی!
دوما...توی متن تو هم...مکالمات زائد خیلی زیاد بود..و می شد در واقعا ازشون فاکتور گرفت..مکلاماتی که طنز نبودن که در صورت حذف شدن لطمه ای بزنن..و یا حادثه ساز...مکالمات توصیفی!
در مورد بقیه دوستان چیز خاصی به نظر نیومد که بخوام ایراد بگیرم!
سوژه ی بعضی دوستان واقعا تازه و جالب بود.
مثلا گیلدی ...کریچر... چو چانگ!واقعا سوژه ی جالبی بود!
و در اخر هم سیریش عزیز!
خوب من عکس بعدی رو می زارم!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)