هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۱۲ چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۶

آلیس لانگ باتومold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۰ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷
از بیمارستان سنت مانگو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 26
آفلاین
دوربين از کنار لوکيشن وارد ميشود و مجري را نشان ميدهد که تا خرخره لباس پوشيده وقنديل هايي که از کلاه و بيني و ديگر نقاط لباس هايش آويزان است نشانگر اين است که تازه به استوديو رسيده.وي که از شدت سرما دماغش به رنگ گوجه فرنگي درآمده است رو به دوربين ميگويد:
با سلام به بينندگان عزيزوعذرخواهي به علت تاخير در اجراي برنامه آن!!!!البته تاخير ما موجه است!چون به علت سرماويخبندان وبارش برف وحشيانه اصلا فکر سفر با جارو را هم نميشه کرد و شبکه ي پرواز هم به علت بارش برف دچار اشکال شده و ظاهرا شعله ها درست کار نکرده اند که گزارشات زيادي مبني بر اينکه
مسافران به جاي مقاصده خود به مکانهاي ناشناخته وارد شده وبستگان آنها در پي آنها ميگردند!!اسامي اين عزيزان در آخر برنامه ذکر خواهد شد.وزارت نيز به دنبال اين وضع فجيح درخواست کرده جادوگران عزيز به روش هاي ماگلي اکتفا کنند و از روش هاي خودمان استفاده نکنند!!
هم اکنون گزارشاتي از بخش معجون سازي سنت مانگو به دست ما رسيده که نشانگر بروز اختلالاتي بر اثر سرما در معجون ها است براي مثال معجون روياننده ي استخوان بجاي ترميم استخوان هاي شکسته سبب رويش استخوان هاي اضافي از نواحي جمجمه و دنبالچه و ....گرديده است و ديگري معجون مهرگياه است که به جاي درآوردن بيماران از حالت خشکي سبب بادکردن و بالارفتن افراد مي شود به طوري که اکثربيماران بخش آسيب هاي جادويي با تناب به تخت هايشان بسته شده و در هوا شناور هستند.
اين گوشه ي کوچکي از مصائب ناشي از سرماي وحشتناک اين چند روزه است و اگر بخواهيم موارد ديگر را بگوييم بي شک در اين شبکه توسط وزارت تخته خواهد شد.
به ادامه ي خبرها ميرسيم وتوجه شما را به خبر فوري که اول برنامه به دست ما رسيده بود و پس از آن نيز گم شد جلب وميکنم:
عابري که معلوم نيست در اين موقع شب چرا در کوچه ي ناکترون قدم ميزده به علت يخبندان ليز خورده و با فرق سر با يکي از مغازه های مخوف اين کوچه(که همه آن را مي شناسيم)برخورد کرده و اجسام نفرين شده به بيرون مغازه ريخته است و از آنجا که برف رساناي قوي نفرين مي باشد طلسم هاي شوم در حال پخش شدن است و از اهالي اطراف ناکترون و دياگون درخواست شده به هيچ وجه من الوجوه به هيچ چيز يخ زده دست نزنند و اقدامات امنيتي را رعايت کنند...(اميدوارم اون عابر کور بوده باشه چون در غير اين صورت 10/15 سال ازکابان رو شاخشه).
در همين لحظه چکه اي بر سر مجري ميريزد و مجري که اين ريختي ميشودو ميگويد:بينندگان عزيز همين جور که ميبينيد برف سبب شکستن سقف ما نيز شده و..و..و..و..
هي تام ما هم در منطقه ي دياگون هستيم !!هي اينجا چه خبره؟؟؟بينندگان عزيز تمام همکارانم گم شدندو اوه نه لطفا نگيد که.که.که...
همانطور که مجري گفت ناگهان تمامي تمامي عوامل پشت صحنه ناپديد ميشوند و سپس چکه ي ديگري از سقف ميچکد و مجري تبديل به آخوندک مي شود وناگهان صفحه ي تلويزيون برفکي ميگردد!!


بعضی ها زندگی میکنند چون مجبورند.
بعضی ها �


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ جمعه ۲۳ آذر ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
جي ... جي ... جي ... جينگ ...

دوربين روشن مي شه و دو نفر ديده مي شن كه دارن يه سري ورق رو مي خونن !

- با سلام و درود فراروان خدمت تمامي بينندگان اين برنامه ي جادوگري ! امروز ميهماني داريم افتخاري كه خودتون باهاشون آشنا مي شين . بفرمايي جناب وزير !
- با سلام خدمت بينندگان عزيز . من كالين كريوي وزير مردمي هستم كه مدتي در سايت نبودم ولي بالاخره پس از گذراندن مدتي طولاني بازگشتم و دوباره در مسند قدرت نشسته ام .
- خب . با ايشون آشنا شديم . حالا اگر احازه بدين مي خوايم شروع كنيم به پرسيدن سؤالاتمون .
- بفرماييد .
- جناب وزير شما اين مدت كجا بوديد ؟ و براي چه نبوديد ؟
- خب من مدتي برايم كسالتي پيش آمده بود كه رفع شد و به اميد مرلين زين پس در خدمت شما هستيم ! خب اين غيبت براي كسالتم بود و يكسري كارهاي امنيتي ديگر كه نمتوانمي ذكر كنم !
- آيا يان شايعه درسته كه شما مي خواستيد مسند قدرت را واگذار كنيد ؟
- خير . تكذيب مي كنمي .
- آيا اين درسته كه شما رو ترور كردن ؟
- پسرم اگر ترور شده بودم كه اينجا نبود . مرلين تو را شفا دهد .
- آيا شما به دشمنانتان كه در نبود شما قيام هايي كردند مبارزه مي كنيد ؟
- خير . ما با ا‹ها صحبت مي كنيم و آنها را آرشاد نموده و به خود مي كشيم . ولي ...
- ولي چي ؟
- ولي از گناه گستاخان نمي گذريم .
- پس شما همشونو بوق مي كنين ؟
- خير . ما آنها را به پيش مرلين مي فرستيم تا آرشاد شوند . در صورتي كه آرشاد نشدند ما آنها را پيش آلبوس مي فرستيم ()

دوربين عوض مي شه و حالا از زاويه اي ديگر وزير رو نشون مي ده كه خيلي زيبا تر در تصوير جاي مي گيره و مجري دوباره شروع مي كنه به حرف زدن :

- جناب وزير بفرماييد آب كدو حلوايي ميل كنيد .
- ممنون همي !

وزير ليوان آب كدو حلوايي رو از روي ميز بر مي داره به آرامي شروع مي كنه به نوشيدن ... يك جرعه ... دو جرعه ... سه جرعه ... و بالاخره پس ازنوشيدن فقط سه جرعه ليوان رو روي ميز قرار ميده و با دستمالي كه دردست داره لبهايش را پاك مي كنه و از مجري تشكر مي كنه , سپس به ساعتش نگاهي مي كنه و به آرامي مي گه :

- خب مثل اينكه من وقت زيادي ندارم . ولي چون من متعلق به مردم هستم مي نشينم و به سؤالات شما پاسخ مي دهم .
- جناب وزير ما هم وقت زيادي نداريم ولي چندين سؤال ديگر نيز دارم كه از شما پرسه مي كنم .
- بفرماييد . فقط زودتر .
- ايا شما برنامه ي خاصي داريد ؟
- مي توانم بگويم بله . برنامه هايي داريم كه پس از درميان گذاشتن با معاونين و وزيرانم آنها را علني خواهم كرد .
- آيا اين درسته كه شما براي شبكه هاي تلوزيوني و خبرنگاري نيز تسهيلاني قرار مي دهيد ؟
- بله . اگر آنه ابه نفع ما كار كنند ما هواي آنها را خواهيم داشت .

لحظاتي گذشت و دوربين عوض شد و روي صورت مجري زوم كرد تا او به حرفهايش ادامه دهد :

- خب بينندگان عزيز , به اپاين برنامه نزديك مي شيم و بايد براي باري دگر با شما خداحافظي كنيم . از اينكه با ما تا آخر اين برنامه همراه بوديد تشكر مي كنيم و براي همه ي شما آرزوي كاميابي و پيروزي در تمامي مراحل زندگي را مي كنيم . خدانگهدار !
- مرلين حافظ شما باشد .

هر دو نفر از جايشان بلند مي شوند و با هم دست مي دهند , سپس دوربين خاموش مي شه ...



بدون نام
دام داريم دوريم(تيتراژ)
كلماتي به اين بزرگي روي صفحه‌ي جادويي به اين صورت شكل مي‌گيره:
ميزگردي با وزير مردمي
سيريوس بلك

دوربين از بالا ميزگردي كه به صورت مثلثي(!) را نشون ميده و 2 تا آدم كله تاس رو در صحنه مي‌شه ديد...
تصوير به دوربيني در روبه‌روي مجري منتقل ميشه و مجري با آرامشي به دوربين نگاه مي‌كنه و شروع مي‌كنه...

م(مجري): سلام به شما بينندگان عزيزٍ، به شما ياران هميشگي برنامه‌ي ميزگرد!! امروز طبق درخواست‌هاي مكرر و بسيار زياد شما در خدمت وزير مردمي جامعه‌ي بزرگ جادوگري، جناب سيريوس بلك هستيم و مي‌خوايم با ايشون گفتگويي داشته باشيم. جناب وزير...

س(سيريوس بلك-وزير مرمي): خب منم سلام مي‌كنم به شما، همكاراتون و همه‌ي بينندگان گرامي شما، من در خدمت شما هستم!

م: خب من اولين سوالم رو در مورد شايعاتي مبني بر بركناري آبدارچيتون، كالين كريوي كه چند وقتي هست در جامعه پخش شده مي‌كنم، آيا اين حقيقت داره؟! اگه جوابتون مثبته لطف كنيد يه كم واضح سازي كنيد!
س: اين واقعيت داره! من كالين رو به خاطر ديدن خوابي كه در اون توطئه‌اي بر عليه من و رسيدن به وزارت كرده بود از آبدارخانه اخراج كردم، چون همچين آدمهايي ممكنه بخوان براي رسيدن به روياهاشون دست به كارهاي پليدي بزنن!! ما در وزارت به كسايي نياز داريم كه بشه بهشون اعتماد كرد حتي در آبدارخانه!!
م: جوابي شفاف و كامل!! ممنون! خوب سوال بعديم در مورد محبوبيتتون در بين مردم هست، به نظر خودتون با كدوم طرح و كار مفيدتون بيشترين تاثير رو روي اين موضوع گذاشته‌ايد؟!
س: واقعيتش من سعي كردم يك وزير كاملآ مردمي و خاكي باشم و به رفع مشكلات جادوگران عزيز بپردازم، البته اين محبوبيت حاصل كار، تلاش و طرح‌هاي بي‌نظير كابينه‌ي عزيزم هست و من اين محبوبيت رو فقط از كارهاي خودم نمي‌بينم بلكه حاصل تلاش‌هاي بي‌وقفه‌ي تك‌تك كاركنان وزرات مانند يك تيم بزرگ كوييديچ مي‌بينم...
م: بله، ببخشيد جناب وزير ما وقتمون به اتمام رسيده و كلي سوال و حرف داشتيم ولي متاسفانه بايد با بينندگان عزيز خداحافظي كنيم سعي مي‌كنيم تا برنامه‌ي ديگري رو با زمان بسيار بيشتر رو در آينده فراهم كنيم و شما رو دعوت كنيم و بي‌دغدغه با شما به گفتگو بپردازيم، حرف آخر جناب وزير...
س: خوب من خيلي ممنونم از دعوتتون و در آخر از مردم براي پشتيباني از من تشكر مي‌كنم چون من بدون پشتيباني از مردم كاري نمي‌تونستم بكنم!!
م: جناب وزير مرسي از حضورتون د ر برنامه‌ي ميزگرد و اميدواريم در برنامه‌اي مفصل‌تر شما رو باز ببينيم!! خوب بينندگان عزيز خيلي ممنون از ديدن اين برنامه، تا برنامه‌ي بعد يا مرلين!!



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۷:۴۴ دوشنبه ۵ آذر ۱۳۸۶

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
خبر فوري (من چقدر خبر فوري مي دم...)
مجري:سلام ما هم اكنون گزارش دريافت كرديم كه به اتفاق هم مي بينيم...
گزارشگر:ما هم اكنون در جزيره ساخت دست يونيت ها هستيم و در اينجا با پديده اي با نام حولوكاست بر خورد كرديم...
و تصوير مياد رو حذبي هايي كه توسط يونيت هاي كوييرل مي افتن تو كوره و مي سوزن...

برنامه*
مجري:بله اين پديده خيلي عجيبه و من دلم براي حذبي ها سوخت اينا قشري محروم مظلوم و يتيم هستند...حذب را به خاطر بسپاريد...
خوب ما يه تماس تلفني داريم پرسي ويزلي هستن..
پرسي:سلام به نظر من اين گزارش ساختگي بوده و اين فيلم با تكنيك هاي روز ساخته شده تا ذهن جادوگران جهان رو براي مظلوم نشون دادن حذب اماده كنه...حولوكاست دروغه و حذب بايد از صحنه ي جادوگران محو بشه..
مجري:خوب شما از كجا مي دوني اين فيلم ساختگي بوده؟!
پرسي:من از همه چي خبر دارم...تاپيكتون نفهمه كه حرف منو نمي فهمه...
مجري:خوب ما براي اثبات قضيه حولوكاست چند مهمان داريم كه متاسفانه لباشون با آتيش بهم جوش خورده نمي تونن حرف بزنن...آقايان سرژ تانكيان ، وينكي و ققنوس...ما اينا رو براي نمونه آورديم
و دوربين ميره رو چند تيكه زغال...
مجري:پرسي جان اينا چين پس...
پرسي:زاغال آقا...
مجري:خوب ثابت شد ديگه اينا تو كوره سوختن...
پرسي:خوب چه ربطي داره هر زاغالي كه ققنوس نميشه شما از كجا فهميدي اينا حذبيان؟!
مجري:خوب از قيافه زغالشون معلومه كه آدم هاي متوسط و دلقكي بودن ديگه...
در همون لحظه زغال ققنوس به نشانه اعتراض يه تكون مي خوره...
پرسي:من نمي دونم الان شما مي خواين ذهن جامعه رو به سمت حذب منحرف كنيد و من زير بار اين قضيه نمي رم!! تاپيك حذبو بووووق
مجري:پس منم دهن تاپيكتو بوووووق...
و ارتباط با پرسي رو قطع مي كنن
مجري:حذب را دوست بذاريم اين افراد ضعيف ترين افراد جامعه مظلوم و بي خانمان و سوخته هستن!!...تماس دوم تلفني بفرماييد
بينز:آقا من يه مقام اگاه هستم كه مي خوام نامم فاش نشه...من اين قضيه رو با دوتا چشمام ديدم و تاييد مي كنم حولوكاست درسته...حذبيا همه تو كوره سوختن
مجري:آفرين بر تو جوان...خوب به انتهاي برنامه نزديك ميشيم...مرگ بر مديران ديكتاتور كه رقيبانشون رو مي سوزونن...
ببخشيد يه تماس ويژه ديگه وصل شد هري پاتر پشت خطه...
هري:اقا برنامه خوبي داريد لطفا وقتش رو بيشتر كنيد...و خواستم از اينجا بگم كه كه بوبو خزعبلات مي نوشت!! با تشكر خداحافظ


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۸۶

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
دیری دیری دیرینگ...دیری دیری دیرینگ...دینگ دینگ...دیش دیش دینگ....دیش دیش دینگ...دیری دیری دیرینگ...دیری دیری دیرینگ(آهنگ شروع برنامه)
در همان حال که آهنگ بسیار مخوف برنامه بر گوش بینندگان در سراسر جهان مینشیند،تصاویر مهمان های قبلی برنامه ،پیاده روی خود را بر صفحه ی مانیتور آغاز میکند:
سر بارون خون آلود در حال ویرایش کردن ریش های امپراتور تاریکی
جواتان در حال دعوا با قشر ضعیفه(ساحره ی سابق)
بیل ویزلی مشغول تعقیب چند حزبی برای فرود آوردن بیل بلاک بر سرشان
رولینگ(نقاش مصری قرن پنجم )در حال کشیدن آخرین تصویر سرژالیزا
کوییرل بدون عمامه
ماندانگاس فلچر مشغول دزدیدن لباس زیر لودو بگمن(از روی بند البته)
هری پاتر(پسری که زنده ماند،معروف به عله کپی رایت،دوست و همشهری البوس دامبلدور که کلاس های خصوصی رو زیر نظر شخص البوس گذرونده) بر روی تخته،اهداف سایت را در جهت حفظ کپی رایت مینویسد:من کپی رایت را رعایت نمیکنم.اما جادوگران رعایت میکند.امروزه همه اچ پی...ببخشید،تندیس میخوانند.

دیری دیری دیرینگ...دیری دیری دیرینگ...دینگ دینگ...دیش دیش دینگ....دیش دیش دینگ...دیری دیری دیرینگ...دیری دیری دیرینگ
پایان آهنگ

در میان مه و تاریکی جنگل،بر روی چند کنده ی درخت،جادوگران با رداهای مشکی خود نشسته و در سکوت،به دوربین مینگرند.ناگهان سیریوس بلک که تازگی ها موفق شده خودش را از پشت پرده بیرون بکشد؛به جلوی دوربین میپرد:
-با سلام خدمت شما بینندگان عزیز...امروز برای تنوع و نشان دادن فضای بسیار صمیمی که میان امت جادوگر وجود داره،برنامه را در جنگل ممنوعه برگزار کردیم تا علاوه بر کار رسانه ای...
آخ...اوخ...واخ...

-تا علاوه بر کار رسانه ای،سفر تفریحی هم داشته باشیم
قلچ قلوچ قلچ...

-من دیگه حرف نمیزنم،دوستان خودشون رو معرفی میکنند.
سیریوس از مقابل دوربین کنار رفته تا جمعیت نشسته بر کنده ها خودشان را معرفی کنند.اما اثری از انسان در آن محیط نیست و فقط بچه غولی در تصویر نمایان است
زیر نویس:«به گیرنده های خود دست نزنید.اشکال از فرستند های ما نیز نیست.دیدن این غول به ساحره ها و جادوگران زیر هجده سال توصیه نمیشود.»
-من گراوپ هست...من هرمی دوست داشت...من سرژ میکنم ادب...کالین کرد من آسلام...آسلام کرد خز رول پلینگ

سیریوس:مااااا...این جادوگرا کجا رفتند؟
گراوپ:گراوپ گرسنه بود.گراوپ جادوگر دوست داشت
سپس در حالیکه نقاط مختلف شکمش رو به سیریوس نشون میده،ادامه میده:
سرژ اینجا...ققنوس اینجا....فنگ اینجا....
فیش فیش فیش(صدای قرر دادن گراوپ)
-سرژ کجا؟

آخ....اوخ...واخ
سیریوس:این صدای چیه ؟از توی شکمت میاد؟
گراوپ:گراوپ البوس هم دوست داشت


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۸۶

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
برنامه قبلی تموم می شه و برنامه جدید شروع می شه.

ادب امروزی

مجری : با سلام خدمت بینندگان عزیز. امروز در خدمت استاد تانکیان خواننده زبردست جادوگر هستیم و می خوایم در مورد اشعار نو بحث کنیم. استاد بفرمایید.
سرژ : سلام تو همتون.(روح حمید شاد و یادش گرامی، ایضا گیلدی یادش گرامی!) خب در ابتدا می خوام راجع به تاریخچه شعر نو بحث کنم. سه سال پیش که گیلدی شروع به شعر گفتن کرده بود من و دوستانم اومدیم یه شب شعر گذاشتیم و سعی کردیم با شکستن چهارچوب اشعار گیلدی سبک اونو منسوخ کنیم و خودمون یه سبک جدید به اسم شعر نو به علاقه مندان ادبیات ارائه کنیم.
در کنار این برنامه ها ما تصمیم داشتیم نماینده خودمونو برای ساختن سمبلی از شعر نو روی کار بیاریم و بدین ترتیب شد که ما شعر نو رو اختراع کردیم و چو چانگ که بسیار در زمینه دکلمه و فروش کتاب ها موثر بود به عنوان سمبل شعر نو معرفی کردیم و گذشت و گذشت تا رسید به وقتی که مضامین خارج از چهارچوب قوانین توسط عده ای منحرف وارد شعر نو شد.
از همون موقع من واقعا متوجه شدم که شعر نو هیچی نداره و ما باید گذشته رو زیر پامون له کنیم و دوباره یه سبک جدید از خودمون ابداع کنیم و تنها راه نجات ادبیات از این شعر نوی منحرف اینه که به هر روشی بترکونیمش. در نتیجه من با استخدام عده ای آدم فحاش!!! و گذاشتن کلاس های شعر نو گویی و نقد و نکوهش شعر نو، اونا رو به اجلاس "نحوه شعر نو گوی" فرستادم و فوقع ماوقع و وقتی خودم فیلم اون اجلاس رو دیدم فهمیدم که این کسایی که استخدام کرده بودم چه فحش های آبداری به شعرنوگوهای مبتذل داده بودن و بعد از اون عذاب وجدان گرفتم و تصمیم گرفتم از همشون عذرخواهی کنم ولی وقتی رفتم پیششون دیدم نه خیلی از دستم ناراحتن و منم کمی ناراحت شدم!
این بود تحلیل شعر و ادب امروزی.

مجری: بله ممنون استاد.
بینندگان عزیز تا برنامه ای دیگر مرلین نگهدارتون.


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۴ ۲۳:۳۹:۰۱

باز جویم روزگار وصل خویش...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۸۶

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
ميز گرد در مورد يك خبر فوري...
اطلاعات خبر گذاري جادوگرتي وي اينطور به گوش ما مي رساند كه دژخيم حذب با يك حركت ناجوانمردانه از يك كوييرل 100 هزار يونيت كوييرل ساخته و دژخيم حذب در اين عمليات ارتباط مستقيم داشته
و به همين علت امشب از يكي از استايد فن كوييرل شناسي دعوت به عمل آورديم كه جوابگوي اين حادثه تاسف بار باشه...
مجري:معرفي مي كنم جناب آقاي سرژ تانكيان كه عامل اصلي اين قضيه هستن..
سرژ:سلام!!
مجري:خوب ميشه براي ما از اين اتفاق شگفت آور بگيد!!
سرژ:من بي گناهم تقصير دستمال هاي اسكاور بود...
مجري:از پيامد هاي مخرب و مفيد اين جريان مي گيد...
سرژ:به نكته خوبي اشاره كرديد ما هم فكر مي كرديم كه تمام پيامد هاش مخرب هستن اما ديدم يك پيامد مفيد هم داره...
مجري:چه پيامدي پرفسور تانكيان؟!
سرژ:ما حساب كرديم ديديم سهم هر جادوگراني 4 كوييرل ميشه...و تصميم داريم يونيت هاي كوييرل به وجود آمده را سهميه بندي كنيم...
مجري:به چه صورت ؟!
سرژ:خوب كارت هوشمند يونيت كوييرل فرستاديم تك تك خونه هاي جادوگري...
مجري:خوب بله پرفسور بينز روي تماس تلفني ما هستن...
بينز:سلام خدمت مجري عزيز و جناب تانكيان بنده دوست ندارم اسمم فاش شه فقط مي گم يكي از مخالفان سر سخت حذب هستم...خواستم بگم اگر سهم هر جادوگراني 4 يونيت كوييرل باشه فقط به 25 هزار نفر مي رسه در حالي كه 26 هزار نفر جادوگر داريم؟!
به نظر من حذب بين اين 1600 نفر و اون 25 هزار نفر داره تبعيض قائل ميشه...ما مي خوايم به اين قضيه رسيدگي شه...
سرژ:خوب ققنوس سهميه بندي كرده و چون رياضيش بده نمي دونست 100 هزار تا رو چه جوري بين 26 هزار نفر تا تقسيم كنه تصميم گرفت از 1 خورده اي نفر فاكتور بگيره...
مجري:ققي خيلي منطقيه!!خوب اون 1600 نفر چيكار كنن...
سرژ:خوب اونا مي تونن 4 تا عروسك اهورا حذبا دستشون بگيرن كه مفيد تر از 4 تا يونيت هاي كوييرل هست...
مجري:خوب از پيامد هاي مخرب اين قضيه بگيد!!
سرژ:مهم ترين پيامد اين قضيه اينه كه كاربران عزيز 4 برابر گذشته در چهار چوب قوانين سايت فرو مي رن...
مجري:خوب ما يك گزارش از سهميه بندي كوييرل تهيه كرديم كه به همراه هم مي بينيم و بر مي گرديم ...

گزارشگر: ما در اين صحنه مردم رو قبل سهميه بندي مي بينيم كه عده اي با قابلامه اومدن كوييرل ببرن...مردم حاضر نيستن باور كنن كوييرل سهميه بندي شده و تظاهرات شديدي بر ضد حذب در خيابون راه افتاده...

ادامه ميز گرد...
مجري:خوب دوباره تماس تلفني داريم بعدش تماس ميريم سراغ گزارش...سلام بفرماييد
سينسترا:سلام ببخشيد من خواستم بگم كارت هوشمندم نيومده در خونه ..باي
سرژ:به كاربران عزيز توصيه مي كنيم انقدر براي سهميه بندي جوش نزنن من كه گفتم پپيامد مخرب زيادي داره اين قضيه...
استايد فن كوييرل شناسي به تازگي كشف كردن اين يونيت هاي به شدت پاچه ي جادوگران رو مي گيرند و اين قضيه تا راه بلاك شدن ادامه داره...در مورد گذارش هم كه هين قضيه صدق ميكنه انقدر سرو كله نزنيد...اصلا شايد شما جز اون 1600 نفر باشين كه بدون سهم موندين...

مجري:خوب وقت برنامه ما تموم شد با تشكر از اين گندي كه به سايت زدين خدافظ


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۱۰ یکشنبه ۴ آذر ۱۳۸۶

فنگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
از ساختمان مركزي حذب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 147
آفلاین
بلههههه با شما دوستان خوب و عزيزمون هستيم با يكي ديگه از برنامه هاي (از شهر چه خبر).ما امروز به كنار يكي از آسمانخراشهاي اين شهر اومديم كه شايعه شده حذب تروريستي و خونخوار ليبرات دموكرات جادوگرياليستي توي اون مشغول عملياتهاي غيرانساني و غير بهداشتي البته در چارچوب قوانين سايت هستش.همونطور كه خودتون توي كادر ميبينيد عده ي كثيري از جادوگران كه پنج الي شيش نفري ميشن توي اين تظاهرات شكوهمند و مردمي شركت كردند كه البته شايعه شده قراره نهار هم بدن...پس ملت هميشه بيدار و حاضر در صحنه ي نهار جادوگر بشتابيد و در اين حركت مردمي شركت كنيد.لازم به ذكره كه براي كودكان زير هشت سال فقط با حضور پدر و مادرشون غذا ميديم و افراد بالاي شصت سال هم ميتونن دو تا غذا بگيرن.
با هم جلو ميريم تا با يكي از جادوگران هميشه حاضر در صحنه صحبت كنيم.

گزارشگر:سلام دوست عزيز.
دوست عزيز:سلام آقا كي پخش ميشه؟
گزارشگر:دوست عزيز برنامه زندس ما اينجا اومديم تا با شما در مورد اين حركت مردمي صحبت كنيم.هدف شما از شركت در اين حركت ملي و خودجوش چي بوده؟
دوست عزيز:والا به ما گفتن ناهار ميدن ما هم به خاطر....(جيييييييييييززززز.صدا قطع ميشه و صدايي كه هيچ مطابقتي با تكون خوردن لبهاي دوست عزيز نداره جاي اونو ميگيره)ما به خاطر ازادي, به خاطر رفاه حال مردم جادوگر به خاطر اينكه بتونيم مشت محكمي بر دهان حذبيهاي خونخوار بزنيم امروز اينجا جمع شديم تا با هم فرياد مرگ بر حذب رو فرياد بزنيم.
گزارشگر:آفرين من خوشحالم كه هنوز افرادي وجود دارن كه خون خالص جادوگري توي رگهاشون جاريه....اون گوشه من يه حركاتي ميبينم بهتره جلو بريم تا ببينيم قضيه از چه قراره.به نظر ميرسه يكي از هسته هاي مركزي حذب دستگير شده.
در اونسمت چند نفر در حاليكه يه گوني رو دستاشون حمل ميكنن از داخل درب آسمانخراش به سمت بيرون ميارن:بگو مرگ بر حذب....مرگ بر حذب...بگو مرگ بر بوق....مرگ بر بوق....بگو موز اعلا گوسفند زنده....موز اعلا گوسفند زنده....
گوني رو روي زمين پرتاب ميكنن و از توش كريچر ميافته بيرون.
كريچر:چرا زورتون به من ميرسه؟من هرگونه وابستگي خودم رو به هرگونه گروه حذب گروهك توده جناح و غيره انكار ميكنم.من فقط سرايدار اين برجم اينجا هم حذب ندارم
يكي از وسط جمع داد ميزنه:تو فقط بگو حذب خوبه يا بد؟
كريچر يه كم فكر ميكنه:خب به نظر من...
يكي ديگه از وسط جمع داد ميزنه:چي؟گفتي خوب؟اون يه منافقه بزنينش.
ملت با چوب ميدون به طرف كريچر و شروع ميكنن به زدنش.

صفحه فيد ميشه و در حاليكه آرم ((خبر فوري)) در پايين صفحه نمايان ميشه يه گزارشگر روي صفحه ي تلويزيون مياد:بله هم اكنون نظر شما رو به اخبار و تصاويري كه هم اكنون به دست ما رسيد جلب ميكنم.
طبق اظهار نظر واحد خبري ما در نواحي جزاير قناري گفته شده اعضاي تحت تعقيب حذب مخوف ليبرات دموكرات جادوگرياليستي در حاليكه فحشهاي ركيك از قبيل:به تو چه,شيطون بلا,بدجنس و خودت خري كه كاملا از چارچوب قوانين سايت خارجه رو به زبون مياورند در كنار سواحل اونورا در حال گرفتن حمام آفتاب هستند همچنين لازم به ذكر است طي سانحه اي چندين عدد از ريشهاي سرژ در حال ريزش است كه به شدت اعضاي فعلي حذب را نگران نموده و آنها قصد دارند بعد از رسيدگي به ريشهاي سرژ اگر فرصتي باقي مانده بود سري هم به محل استقرارشان در يكي از آسمانخراشهاي شهر بزنند.
من و دوستانم در واحد مركزي در شهر چه خبر شما را به ديدن ادامه ي خبرهاي حاكم بر شهر دعوت مينمايد...


ویرایش شده توسط فنگ در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۴ ۱:۱۸:۳۰

روزی از من پرسید : بزرگترین آرزویت چیست ؟
گفتم : تحقق یافتن آرزوی تو ….
اما افسوس …. هرگز ندانستم آرزوی او جدایی از من بود !


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۸۶

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
فيلم مستند:
عجوبه ها بازگشتند!
در بدو ورود آنها جنجالي عظيم سر گرفت كه علت اصلي آن موضوعي بس فلسفي و پيچيده بود،به اين صورت:

در يكي از كوچه هاي هاگزميد چهار حذبي به پرسي برخورد ميكنن!

اسكي:سلام پرسي نظرت در مورد حذب چيه؟
پرسي: حذب خره!
سرژ:من كمي دلخور شدم
سيريوس: يعني چي اين توهين كرد به ما
پرسي: من با شما كاري نداشتم ميگم حذب خره!به شما چه آخه!
اسكي: داره فحش خار مادر ميده كوييرل بلاكش كن
سرژ: ببين ققي تو هنوز تو دوران قديم هستي...الان ديگه كوييرل مدير نيست! ميگن بيل ويزلي مدير شده
ققي: چي؟ مگه قرار نبود بووبو مدير بشه؟
سيروس: بابا شما خيلي شوتين! قضيه مدير شدن بووبو كه واسه آيندست!راستي سرژ تو هنوز هم داري زور ميزني ناظر بشي؟
سرژ:آره مك گونگال بهم قول داد اما حاجي چون عله با سامان رفيق بود با من قهر كرد!
ققي:جدي؟ پس بريم نحوه برخورد حال سارا بلك رو بگيريم!
پرسي: بابا حواستون كجاست؟ دارم ميگم حذب خره خيلي خره! كره خره اصلا!
سرژ: خب چي كار كنيم؟
پرسي: اي بابا! مگه شما نميگيد توهين كردم به شما؟
اسكي: راستي يادم اومد! بچه ها اين به ما توهين كرده
سرژ: ببين پرسي جان! وقتي تو به تاپيك حذب توهين ميكني يعني به مملكت توهين كردي چون تاپيك حذب رو ما ساختيم ما هم آدم هاي اين مملكتيم و مملكت رو هم ما ميسازيم و جهان رو هم مملكت ها

ميسازن ويعني تو اصلا به خدا توهين كردي اي منافق بي‌دين كافر!
سيريس: يكي اينو بگيره
ققي: من گرفتمش
پرسي: ولم كن بي شعور
سيريش: گفتم سرژو بگير نه پرسي رو
اسكي: ببين الان پرسي بهت گفت بي شعور!
پرسي: نه من منظورم تاپيك ققنوس بود
ققي: نه ببين تو وقتي به من ميگي بي شعور يعني به تاپيك ققي گفتي بي شعور
سرژ: ققي تو كه تاپيك نيستي
سيريش:مسئله خيلي فسلفي شده، الان ماهيت وجودي ققنوس رفته زير سوال...
سرژ: اين يعني فحش خار مادر؟
پرسي: اه! من اصلا فحش خار مادر هم بدم به تاپيك ميدم به كسي هم ربطي نداره..اصلا همتون تاپيك هستين!
ققنوس: من دچار بحران هويت شدم!
سيريش: ما اصلا براي چي آفريده شديم؟
سرژ: نميدانيم!
اسكي: آه زندگي چقدر پوچ است!

بعد چهار حذبي در حالي كه نوشيدني كره‌اي در دستشان بود با حالت افسرده دور ميشوند و آواز«ما تاپيك هستيم، ما تاپيك نيستيم» را ميخواندند!



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۳۷ چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۶

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
گزارشگر جوان که بسیار احساس باحالی می کنه میکروفون به دست رو به روی دوربین وسط کوچه دیاگون ایستاده و در حالی که رداش رو داره مرتب می کنه و با عوامل پشت دوربین خوش و بش می کنه برای اینکه نهایت بانمکیش رو نشون بده شروع به صحبت می کنه:
- خب دیگه شروع می کنیم. یک...دو...سه!
سپس لبخندی مصنوعی و احمقانه تحویل ملت میده :
- سلام کوچولوهای نازم. سلام به شما بچه جادوگرایی که قلبتون تاپ تاپ میزنه تا اون نامه موعود رو بگیرین. چیه؟ چرا ناراحتین؟ امسال واستون نامه نیومده؟ خب عزیزم، باید صبر کنی. زمانش که برسه میبینی که نامه رو مثل بقیه دریافت می کنی.
سلام به شمایی که امسال نامه رو گرفتی. حتما" خیلی خوشحال شدی نه؟ مامانی و بابایی کلی بهت افتخار کردن. حالا هم روزشماری می کنی تا کلاسها شروع بشه.
بچه ها ما امروز اومدیم کوچه دیاگون. میخوایم با دوستان کوچولویی مثل خودتون مصاحبه کنیم و نظر اونا رو بپرسیم. بریم سراغ اولیشون.
پسرک مجری میکروفونش رو جلوی دهن یه دختری که 10-11 ساله به نظر میاد میگیره و میگه:
- سلام دختر گلم. حتما" اومدی خرید مدرسه رو انجام بدی،نه؟
- اوهوم
- چن سالته کوچولو؟
- کوچولو خودتی مردک!من سال پنجم هستم و امسال هم مبصر شدم!
- ماشالا چه خوب موندی!
پسرک به روی خودش نمیاره و برای اطمینان خاطر میره سراغ یه پسر بچه که انگشتش رو تا آرنج کرده توی دماغش!
- سلام آقا کوچولو. اسمت چیه؟
- والده لرد تام ریدل مورت
- چه اسمت قشنگه. چن سالته شما؟
- نمی دونم!
- مدرسه میری؟
- نع!
- پس امروز نیومدی خرید مدرسه کنی؟
- نع! واسه معجون جدیدم یه کم داکسی لازم داشتم، ننه ام رفته از ناکترن بخره.
-
مجری این دفه ریسک نمیکنه. یک خونواده جادوگر به ظاهر متشخص میبینه و یه راست میره سراغ دختر گریان اونها.
- سلام. اسمت چیه دخترم؟
- میرتل گریان
- حالا چرا گریان؟ چی میخواستی مامان و بابا برات نخریدن؟-
-هیچی!
- خب دیگه واسه چی گریه می کنی؟
- من نمی خوام برام هاگوارت!
- آخه چرا؟
- اونجا پسر داره! هیولا داره! موجودات وحشتناک داره.
- اینا که ترس نداره. مدرسه قانون داره.
- هنوز از همه بدترش رو نگفتم.

- اونجا میگن دامبلدور داره!
گزارشکر میرتل رو پرت می کنه اونور دوربین و خودش شروع به صحبت می کنه:
- خب کوچولوها! امیدوارم از این برنامه یاد گرفته باشین که مدرسه همچین جای فوق العاده ای هم نیست و اگه هیچ وقت هم واستون نامه نیومد باید تازه خوشحال باشین و شکرگزار مرلین کبیر! تا برنامه بعد....!


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.