در مورد این که علم پیشرفت نکرده از شما بعیده احتمال زیاد تابلو دارن اما تو اتاق دامبل نیست ولی این تابلو ها برای من خیلی عجیبه عکس جادویی قابل قبوله که حالا کسی که تو عکس یک کار رو هی تکرار کنه ولی این تابلو ها در واقع زنده هستند و فکر نکنم که بخوان بمیرن و یا بلایی سرشون بیاد اما توی کتاب 3 بانوی چاق از این که سیریوس بهش حمله کرده بود ترسیده بود و رفته بود تو یک تابلوی دیگه دلیلش چی میتونه باشه سیریوس که نمی تونست به اون حمله کنه و آسیبی به اون برسونه در ضمن اگه این تابلو ها می تونن مثل افراد عادی باشن میشه از سیریوس هم یک نقاشی بکشن بعد با هری حرف بزنه؟ یا این که فقط تو زمان زنده بودن فرد میشه ازشون نقاشی رو کشید
لطفا اگه چرت و پرت گفتم مسخره نکنید

نقل قول:
1و2- مارک عزیز تابلو ها عکس نیستن بلکه نقاشی هستن
4- این مورد جالبیه مثل مجسمه سالازار که توی تالار اسرار بود ( به نظر من "حفره " که تو بعضی ترجمه ها به کار رفته غلطه ) و بعدا معلوم شد ممکنه اینام تابلو های خودشون رو جایی گذاشته باشن ولی فقط با اون قضیه کلاه گروه بندی جور در نمیاد اگه میخواستن کسی پیداش نکنه چرا اصلا ساختنش و اگه ساختنش چرا از کلاه گروه بندی استفاده میشه؟

شايد:
1-اون موقع دوربين نبوده

2-فرادي مثل کريوي ها نبودن کي هي عکس بگيرن

3-حال نمي کردند

4-باشه ولي اشاره نشده باشه

پیشرفت علم رو منم موافق نیستم چون ساخت اون مجسمه بزرگ دلیل بر پیشرفته بودن ولی تابلو من هنوزم نمی دونم چرا نمی خواستن باشه

نقل قول:
هوم.... در مورد اولی من فکر نمی کنم پای هم چین قضیه ای در میون باشه ! یعنی هیچ کدومتون کتاب تاریخچه ی هاگوارتزو نخوندین !( مدل هرماینی) اگه می خوندید متوجه می شدین که موسسان طلسم های بسیار پیچیده ای رو هاگوارتز اجرا کردن ! طلسم ها ی قوی که ولدی هم نتونسته از پس اونا بر بیاد ! در ضمن خود جادو یه علمه ! و لازم نبوده که اون زمان علم مشنگی پیشرفت کنه !
و در مورد دومی ....فکر میکنم درست باشه .....موسس ها خواستن مرموز و نا شناخته بمونن ! و تر جیح دادن که کار خودشونو بوسیله ی کلاه گروه بندی ادامه بدن .که علت این کار نا معلومه

آره ! سئوال مهمیه ! چند تا جواب هم میتونه داشته باشه :
1- همون قضیه پیشرفت علم ! و پیشرفته نبودن جادو در زمان اونها . و اینکه عکس متحرک کشف نشده بوده !

2 - اینکه خود چهار موسس نخواستن که عکسشون باشه !
3 - عکسشون وجود داشته یا هنوز هم وجود داره ولی توی دید نیست ! بنا به دلایلی ! مثلا اینکه تابلو ها با هم بگو مگو میکردن و جلو بچه ها عیب بوده ! این مورد سوم از نظر من خیلی مشکوکه ! مثلا شاهزاده میتونه یکی از همین تابلوها ( گودریک ) باشه . و توصیفی که توی سایت رولینگ دیدیم هم به گودریک میخوره ! هری مثلا به طور اتفاقی با تابلو گودریک گریفندور روبه رو میشه ! و از اونجایی که گودریک گریفندور شمشیر داشته پس میتونه یه شاهزاده باشه ! اون هم شمشیری که روی دسته اش نگین های یاقوت داره !

خب شاید هنوز پیشرفت علم جادوگری به اینجا نرسیده بوده شایدم به فکرشون نرسیده بود که میشه ابنجوری ماندگار بشن یا میخواستن مرموز بمونن و به عنوان اسطوره ی بدون نشان باشن یا حتی ممکنه عکسشون باشه و رولینگ یادش رفته در این مورد چیزی بگه چون اگه بازی هری پاتر و حفره ی اسرارو تموم کرده باشین و به قسمت کارتهای طلایی رفته باشین عکس هر 4مدیر هاگوارتزو پیدا میکنین

اگه توجه کنید توی شعر کلاه هم نوشته که توی کتاب 4 مووسین اومدن و فکر کردن وقتی مردن کی باید انتخاب گر باشه؟
خب چون فکر کردن در نتیجه اگه هر راهی پیدا میکردن که خودشون رو بتونن حفظ کنن این کار رو میکردن در نتیجه یا میخواستن ردی و عکسی از خودشون نزارن و یا پیشرفت جادوگری تا ایجاد تابلو نرفته بوده ( جادوگران قرون وسطی )

فكر نكنم هيچ جای کتاب گفته باشه از اول مدیران بوده تا اخر یعنی از اولین نفرشون شاید به طور اتفاقی یکی از مدیران یه تابلو از خودش گذاشته بعدش دیدن به کار اومده بقیه هم گذاشتن و البته باید ببینیم چه طوری تابلو ها ی متحرک ساختن مثلا عکس ها گفته شده ( کتاب دو ) اگر تو کلروفرم( اگه درست گفته باشم) مخصوصی این رو ظاهر کنیم متحرکه شاید برای تابلو هم باید با قلم مخصوصی کشیده بشه که بعدا کشق شده باشه

من فک کنم اینو توی فروم ماگل نت دیدم یا همین جا هم فک کنم یه جایی روش بحث شد
من دو دلیل برای این دارم:
1- دلیل اول اینکه 4 موسس تابلو ندارن اینه که خودشون نمیخواستن داشته باشن یعنی میخواستم رمزی باقی بمونن
2- اون موقع پیشرفت جادوگری تا این حد نبوده که تابلو برای خودشون بزنن

من به هر دو دلیل به یه اندازه معتقدم مثلا در نظر بگیرید که اگه تابلو داشتن پس چه نیازی به کلاه گروه بندی بود؟ راحت تابلو هاشون رو میاوردن و بچه ها رو گروه بندی میکردن و میرفت پی کارش در نتیجه این مورد موضوع مهمیه و این تاپیکم جای بحث زیاد داره البته