حمايت كودكان خردسال از رهبر مجهول الحال محفل ققنوس

طي خبري كه همين چند دقيقه بعد به دست ما خواهد رسيد كودكستاني در جنوب منطقه ي زاخارستان طي سخنان زشت و ركيكي به مخالفت بر عليه لرد سياه برخواستند.اين كودكان با بيان شعار"سرور هرچي ولدي امير قلعه نوييه"باعث معطوف شدن توجه مسيوليين به اين كودكان شدند.به دليل صعب العبور بودن مناطق زاخارستان مكاتبه اي هوايي با اين كودكان برقرار كرديم.

سلام من سدريك گوگوري هستم از بخش خبرگزاري زاخارستان صحبت ميكنم.ما هم اكنون از بالاي كارخانه ريش و پشمسازي دامبلدور گذشتيم و هم اكنون به كودكستان"غنچه هاي نوشكفته ي دامبل رسيديم"به دليل مسايل فوق سري نميتونيم رو زمين پياده شيم پس يه كودك رو با خودمون مياريم تو هليكوپتر

خب همكار عزيز من لطف كرد اين كودك رو آورد هم اكنون ميپردازيم به اصل مطلب:

گوگوري:خب پسره گلم شما از كجا خط ميگيريد؟نامرد بگو تا يه آواداكدورا نصيبت نكردم؟

كودك:*زاخار زاخي زاخور زاخير(يعني من مامانمو ميخوام)

گوگوري:خب ممنونم از جوابتون خيلي چيزا رو روشن كرد.حالا بگو ببينم شما چه تدافندهايي براي مبارزه با لرد سياه تدارك ديديد؟

كودك:زاخار زورخورد زارخد زاخاريد ولدي(قراره وقتي ولدي اومد اينجا با عروسك بزنيم تو سره كچلش)

گوگوري:يعني شما هيچ گونه دفاعي از خودتون نميكنيد؟
كودك:زاخير زاخاخاخاريريري(يعني مرگ بر آمريكا)
بله خب ما به دليل كمبود سوژهه همينجا مصاحبه رو خاتمه ميديم باشد كه باشد.

بله منم تشكر ميكنم از دوست خوبم گوگوري كه منور زد هم اكنون خبري به دستمون مبني بر اينكه"ولدي دل كودكان را با يك آبنبات چوبي به دست آورد"تمام ما را خوشحال كرد,باشد كه سفري با هم به زاخارستان داشته باشيم.
_____________________________________________
*اين زبان مخصوص مردم محلي زاخارستان ميباشد.

رعب و وحشت در جادوگران !!


با توجه به قوت گرفتن احتمالات حضور لرد در بین جامعه جادوگری و شایعات مبنی بر پیدایش مجدد ارتش سیاهان تصمیم گرفتیم که امروز بین شما خوانندگان عزيز بريم و گزارشی از اثار این خبر تهیه کنیم و قبل از هر چیز بهتر دیدیم که با تنی چند از شاگردان مدرسه هاگوارتز مصاحبه ای رو انجام بدیم که در بطن حوادث اخیر قرار دارند و همواره قشر تحصیل کرده نظرات و عقاید جالبی دارند .
این شما و این سدريک دیگوری یکی از شاگردان هاگوارتز !!

سوال : جو اخیر مدرسه رو نسبت به قبل چه طور مقایسه میکنید ؟
- چیزی که مشخصه اینه که لرد سیاه قدرت خودش رو به دست اورده و در حال طراحی و برنامه ريزیهای پایانی هست و این مطلب رو میشه از رفتار و حالات اخیر مديران و مسئولان مدرسه فهمید .
سوال : شما چه قدر امید داريد که جلوی ارتش سیاهان موفق بشید که از خودتون دفاع کنید ؟!
- هووووم ! من که شانسی قائل نیستم ... این ارتش میتونه هر کاری بکنه !! من خودم هم حتما در کنار این ارتش خواهم بود و از این طريق جووون خودمو نجات میدم .
سوال : یعنی شما هم ...
- بله !! چه ایرادی داره ... ما قشر تحصیل کرده جامعه حق انتخاب داريم ... این ارتش قدرتمند ترين ارتش دوران اخیر خواهد بود .
سوال : آیا از اسمشو نبر میتونید خبری به خوانندگان ما بديد ؟!
- خوب ... فقط میتونم بگم که ارباب از روز جمعه به طور علنی در بین جامعه جادوگری وارد میشه و اقدامات لازم برای احتزاز پرچم عدل رو انجام خواهد داد !!!

همون طور که دیديد حتی شاگردان مدرسه هاگوارتز هم به طرفداری از لرد سیاه مشغول هستند و این نويدی بر اغاز جنگهای وحشتناکی در دنیای جادوگری انگلستان به حساب میاد .
نکته قابل توجه در این گزارش اعلام حضور و نمایان شدن اسمشو نبر در روز جمعه هست که از همین جا این خبر داغ برای اولین بار به خوانندگان عزيز روزنامه پیام امروز اهدا میشه .!!

دنیای جادو در انحصار سیاهان !!

طبق آخرين اخبار رسیده از جامعه جادوگری متوجه شدیم که لرد ولدمورت در حوالی جزيره کانتاشیما فرانسه به سر میبرد و تمام مرگخوارهای خود را در نیز در این سفر به همراه خود برده و در حال طراحی تدابیر شدیدی برای عملیاتی سهمگین است .
طبق خبرهای دريافتی از همکارمان در پاريس ، این ارتش که توانست در سال 1991 لقب سلاطین جادوی سیاه را در میان تمام گروههای جادوگری دنیا به دست اورد ، هم اینک در حال آماده سازی برای هجومی مرگبار به مناطقی از خاک انگلستان است .
گفتنی است سازمان جهانی جادوگری در پی اعلام این خبر درصدد است تا از تمام شگردهای موجود در سرتاسر کره خاکی استفاده کند تا راهی نو برای مقابله با این ارتش رويايی و قدرتمند را فراهم نماید .
طبق اخبار رسیده هدف از این سفر جلوگیری از رسیدن اخبار به دنیای جادوگری انگلستان است تا به این طریق حادثه تلخ 16 سال قبل تکرار نگردد .
منتظر خبرهای تکمیلی ما دراین زمینه باشید !!!

اولين نمودن برادر حميد

با توجه به گزارش خبرگذاري اچ سي او برادر حميد در اولين اقدام انتحارانه خود يك عدد پسر كه با توجه به شواهد بسيار سياه بود،رو سفيد كرد.
در جشن تولد يك سايت ماگلي كه عشق هري پاتر شده اند و (جا داره به نميد هشدار دهيم كه شهرت پاتر به كجا ها كه نرفته هست) برادر حميد حظور يافت و با ديدن آن همه پسر در يك مكان اول پنج بار شكر گفت و بعدلرزش هاي شديد و در انتها از حال رفت...با صداي آخ و اوخي او را به حال آوردند، با چشمان مودي وار خود همه را مورد عنيات خود قرار داد و به بهانه فيلم گرفتن به همه نزديك ميشد.در آخر بعد از قرار ملاقات هاي با جوانان سفيد(از جمله كالين كريوي كه در سفيدي زبانزد عام،خاص،معرب،مبني،بالعراب تقديري بود) در بنبستي تاريك، چشمش به يك عدد پسر سياه خورد.و او كسي نبود جز «زاخي بن زاخسياهي» معروف به دامبل دست طلا
به خواسته خود شخص شخيص ،گران انگشت،زيبا حركت و غيره برادر حميد اين عمل (___) او را سانسور كرده و فقط نتيكه عمل را نشان ميدهيم:

نوري كه ميبينيد همان زاخي است

در حاشیه فعالیت این آتش فشان فعال ؛
_ ایفای نقش در تیزر های ماگلی !


از آخرین فعالیت این آتش فشان خطرناک _ عله ماکسیما _ در نواحی هاگوارتز دیری نمی گذرد که به تازگی متوجه دومین فوران این پدیده نادر شده ایم .
گدازه پرانی به مناطق محروم یوزرهای ارزشی، پیشرفت گدازه ها تا باشگاه اشعار جادویی و فعالیت در نزدیکی هاگوارتز را رها میکنیم و این بار این آتش فشان فعال را در تلویزیون مشنگ ها ملاقات میکنیم !
بازی در تیزر تبلیغاتی شیئ مجهول الحال به نام پفک چی توز ! تا کنون کارشناسان این پدیده، به سر پرستی اسنیپ _ کوکو غذا _ فقط قادر به تشخیص خوراکی بودن این شئ شده اند !
آخرین گزارشات را در شبکه جادوگران تی وی دنبال کنید .
در راستای شفاف سازی، از آتش فشان مذکور _ عله _ دعوت به عمل آوردیم . باشد که پاره ای از ابهامات برطرف شود !

_ هدف شما از این اقدام چه بود ؟

شکوفایی استعداد و اثبات اینکه فیلم بازی کردنمم به خوبی نمایشنامه نوشتنمه و هیشکی نمیتونه مثه من فیلم بازی کنه !
همچنین تاکید بر این نکته که هیچ چیز، حتی تلویزیون مشنگها هم حریف گدازه های من نمیشه !
همچنین به خاطر رکود بازار خرید و فروش سیم سرور، داشتن کار دوم !

_ شما که معروف بودی به عله ماکسیما، فکر نکنم احتیاجی به شغل دوم داشته باشید .... ؟

اون مال قبل جشن تولد دوسالگی سایت بود !

_ هوم ... ما به تازگی متوجه شدیم که گدازه هایی که از آتش فشان بیرون میومدن کروی شکل بودن، توضیحی ندارید ؟

این ها همه پیشرفت شایان تکنولوژیه ! بد بخت کجای کاری !؟ قراره توی تیزرای بعدی گدازه به شکل حلقه ای هم بدیم بیرون ! به یاد مرحوم شیکم و با مدد قمر مصنوعی !
با وجود این پیشرفت فکر کنم به زودی باید ورژن زوپس سایتم آپگرید کنیم تا همیشه به روز باشیم !

_ در آخر اگر حرفی دارید بگید .

جوانان ! اوقات فراغتتون رو به جای این تفریحای نا سالم فوران کنید ! هم خودش یه تفریح محسوب میشه هم ملت با دیدن خشم شما ازتون حساب می برن !
البته همیشه باید در کنار درس باشه !
در آخر از مدیریت محترم شرکت چی توز بخاطر فراهم آوردن شرایط برای فوران تشکر میکنم !

كشف يك آتشفشان فعال در محدوده هاگوارتز

با توجه به گزارش هاي رسيده يك آتشفشان فعال كه 24 ساعته در حال «فعاليت» است در محدوده هاگوارتز كشف شده است.در بين مردم شايعه شده است كه پسري با موهاي پركلاغي آن را «فعال» كرده است.
با توجه به اطلاعاتي كه گرفتيم توانستيم بفهميم كه منظور از پسري با موهاي پر كلاغي همان دختري با كفش هاي كتاني است؟ نه...نيست...او پسري كه زنده ماند،هري پاتر است

به نزديكي آن آتشفشان رفته تا اطلاعات دقيق تري بدست آوريم ،با صحنه شگفت انگيزي مواجه شديم: پسري كه زنده ماند( با لباسي جوات،خز و كافشن چرم و شلوار چند پيله و الخ) در كنار جاده هاگوارتز ايستاده است يك تابلو در دست دارد كه راه رسيدن به آتشفشان را نشان ميدهد

با تلاش هاي بي وقفه گروه،توانستيم چند كلمه اي با او صحبت كنيم

گ:سلام آقاي پاتر
هري:خب بگو...
گ:راسته كه ميگن شما اين آتشفشان مخوف رو فعال كردين؟
هري:بله...
گ:خب انگيزه شما چه بود؟
هري:زماني كه سالازار اسليترين تالار اسرار رو ساخت گودريك براي اينكه كم نياره تصميم گرفت كه يك آتشفشان درست كنه، همونطور كه اطلاع دارين لرد ولدمورت هم سن من بود كه در تالار اسرار رو باز كرد...منم براي اينكه بگم چيزي از اون كمتر ندارم چه بسا بيشتر دارم مثلا عشق و از اين چرتو پرتاي جي كي رولينگ! اين آتشفشان رو «فعال» كردم...
گ:انگيزتون قابل ستايشه...خب...حالا اين آتشفشان چند سالش هست؟
هري:ميگن كه خيلي پيره و خيلي وقته ريشش هم سفيد شده...يك بار زيادي فوران كرد و يك دستش سوخت و سياه شد...ولي اگر اطلاع دقيق بخواين 16 سالشه...سال دوم رشته رياضي اسمشم ميلادهامايا است
گ:اي آقا...مگه اتشفشان درس ميخونه كه رشته انتخاب كنه؟
هري:تو ديگه به اونش كار نداشته باش...حتما درس ميخونه ديگه...
گ:يك سوال ديگه داشتم...اين لباس رو از كجا تهيه كردين؟
هري:همونطور كه ميدونيد اين بسيار كميابه،به سرژ گفتم...سرژ هم كه تو كار قاچاق لباسه...تندي برام فرستاد...
گ:خب..اگر حرف ديگه اي ندارين ما بريم
هري:فقط يك نكته رو بايد بگم...اين آتشفشان اينقدر «فعال» هست كه در انتخابات ترين هاي آتشفشانها،مقام«آتشفشان ماه» رو تصاحب كرد...و از اون به بعد «فعاليت» اش بيشتر شد و گدازه هاي هر ساعت بيشتر نابودگر ميشه


مژده مژده: مسابقه هفته اي پيام امروز

سوال: اين آتشفشان كيست؟

علاقه مندان به كسب جايزه پاسخ سوال را به نشاني«ساري ،كوچه اول،پلاك 13 » بفرستند...به دليل اينكه پاسخ دادن به اين سوال بيش از اندازه سخت است ما ديگر قرعه كشي نميكنيم...هر كس جواب صحيح بدهد مستقيما جايزه دريافت ميكند..با تشكر پيام امروز...طبقه«گير دهندگان به ترين ها»

قتل دخترخاله چوچانگ به دست مافياي محفل! ،

تفصير خبر :
ما ديشب خبر غم انگيزي به گوشمان رسيد كه حاكي از قتل دختر خاله چوچانگ بود به دستمان رسيد
يكي از علتهاي جالب بودن اين خبر كشته شدن آن مرحوم به دست مافياي محفل بوده است
ما در اين رابطه هر كاري كرديم نتوانستيم به آلبوس دامبلدور رييس محفل صحبتي كنيم و ان شاءالله كه ما ايشان رو پيدا و گزارشي براي شما به چاپ ميرسانيم
ما نيز در تلاشيم كه چوچانگ را پيدا كنيم تا بپرسيم كه چطور شد اين اتفاق براي دختر خالشون افتاد
ااااا.....سخنگوي محفل داره مياد !!!!
آقاي استرجس چرا اين اتفاق توسط مافياي محفل انجام گرفت
استرجس ... دنگگگگ ... بوفف...!ۀ!ۀ!
برو .. برووو ور... نه ن ه ن ن ه


ما ادامه خبري نداريم كه به اطلاع شما برسانيم چون به نظر ميرسه كه استرجس پادمور خيلي عصباني بوده و خبر نگار مارا از ترسش به جنگلهاي سياه شهر پناه برده

بوم
اوي...اوي استرجس اومد برو
صداي استرجس (حال كنيد چه جوري چاپش كرديم)
من هيچي نميدونم آلبوس هم هيچي به من نميگه اگه يك بار ديگه يكي از خبرنگار ها بياد بخواد گزارش بگيره خودتون ميدونيد ديگه
باششهشهشهش..شبليشس
چرا اين طوري شد نميدونيم
تا فردا كه روزنامه اي ديگر به چاپ برسانيم
فكر كنم ديگه نميشه سراغ استرجس رفت
نه نه ن ه ن ه نه......
صداي استرجس:باز كه اسم منو اوردي
بببخشيدددد. خببببخبخب.ىىىىيسيش

دنگ .. آخ خ× واي ....
ديگه نا ندارم بنويسم بريم چوچانگ رو پيدا كينم

تا خبر بعدي و روزنامه بعدي
آي(فكر كنم مردش )

-----------
اين پست فقط به خاطر آلبوس دامبلدور بود

**پيام ديروز!!!**
اسمشو نبر در كنار گيلدروي لاكهارت؟!

به گزارش خبرنگار اعزامي ما به كوالالامپور! عده اي مجهول الحال اسمشو نبر رو دست در دست وزير سابق سحر و جادو يعني گيلدروي لاكهارت ديدند!

اين عده اظهار داشتند كه از اين دو عكس گرفتند و حتي قصد داشتند اين عكسها رو براي روزنامه پيام امروز جغد كنند اما با «آواداكداوراي زور ميدم!» لرد تاريكي مواجه شدند و نتوانستند خود را كنترل كنند و عكس ها رو به او تقديم نمودند!

همان عده اظهار داشتند كه گيلدروي لاكهارت را چندين بار در اين مكان ديده اند و حتي فردي در اين بين كه بسيار شبيه حاجي داركي بود اظهار داشت كه او را در حال وارد شدن به سوراخي در ديوار يكي از محله هاي فقير نشين كوالالامپور ديده است.

در اين ضمينه با چند تا از كارشناسان مجرب مصاحبه اي را به عمل آوردين كه به نظر شما ميرسانيم:

ويليام ادوارد-دكتراي پيچاندن رنگ ماشين!!-:اسمش رو نبر از نظارت زده شده است!.....او الان با گيلدروي لاكهارت در حال خوشگذرانيست!من جاش رو در سمت نظارت پر ميكنم تا برگرده!

پروفسور دومبول-كارشناس پيچاندن مسائل خاله بازانه-:تا شما كمي خاله بازي كنيد آن دو برميگردند!

برادر حميد-حجت الاسلام در پيچانشلامي!(پيچاندن+آسلامي):من براي اين دو جوان آرزوي توفيق روزافزون دارم و عقيده دارم كه آنها با رويكردي آسلامي و كمري استوار! دوباره به جمع ما خواهند پيوست!
------------------------------------------------------------------------
**پيام امروز**
اسمشو نبر در مراسم سوگواري!
خبرنگار اعزامي ما به مدرسه هاگوارتز مصاحبه اي
رو با پروفسور دامبلدور در ضمينه پيچاندن گيلدروي لاكهارت و اسمش رو نبر انجام داده است كه در زير ميبينيد:

خ=خبرنگار
د=دامبلدور

خ:سلام پروفسور!...از روزنامه پيام امروز مزاحم شدم!
د:ها!(نكته مسنجري:اين دومبول ورژن ياهو مسنجريه!)
خ:بله!...ميخواستيم نظرتون رو در مورد اينكه حمله ديروز برگزار نشد و در كل پيچاندن اسمشو نبر بدونيم!
د:خوب بود!...فقط يه كم وقتشو بيشتر كنن بهتر ميشه!
خ:پروفسور جدي عرض كردم!
د:ها!....خب نظر خواصي ندارم!
خ:خب بزارين اين شكلي بپرسم.چرا اسمش رو نبر پيچاند؟
د:ها!اين بهتر شد!اون اخلاقش اين طوري نيست كه كسي رو بپيچونه!...امروز يه جغد به من زد و گفت كه يكي از اقوام نزديكش فوت كرده!...بيچاره چه گناهي كرده؟
خ:بله!حوادث طبيعيه!يه روزي براي هممون پيش مياد!....نهههههه!

لازم به ذكره كه خبرنگار ما جان خود را در اين صانحه از دست داد!در اين لحظه زمين دهان باز كرد و او را خورد تا ديگر او باشد در مورد حوادث طبيعي صحبت نكند!
روحش شاد كه با مصاحبش روزنامه مارا پر نمود!!