اين گونه آغاز مي كنيم كه انسان در مقابل هر موقعيت، فضا، شكل و حجم و تطابق منطقي روابط كه حاضر به حواس او باشند واكنش نشان مي دهد و براي برهم زدن اين نسبت ها راهكارهاي متعددي چون عدم چينش منطقي روابط، استفاده تكنيكي از اغراق ها و دفرماسيون ها، كشف معنايي جديد در روابط انساني و يا روابط انسان با پيرامون، برهم ريزي كاركردهاي عناصر و يا در بخش روايي ـ كشف هستي جديد از پس آنچه قوانين علي بر آنان حاكم است را مورد استفاده قرار مي دهد و از اين برهم زدن، كامجويي معنوي اي حاصل مي نمايد كه بخشي اعظم از جذابيت هر اثر هنري است. با همه كليتي كه از فانتزي و كاربري ها و راهكارهاي آن در حوزه هنرهاي تجسمي داريم باز فاقد گشايش معنايي از اين واژه ايم. زيرا عوامل پيدايي و جايگاه و ساختار اين مفاهيم هيچ گاه مورد تجزيه و تحليل قرار نگرفته اند.
در فانتزي آنچه به عنوان اصل قبول داريم بيشتر همين بخش روايي فانتزي (دراماتيزه شدن) است و كار را بر نحوه همين چينش اتفاقات و برخورد كاراكترها و حوادث و غيرمنطقي بودن حوادث بين عناصر بي جان و جاندار با هم قرار داده ايم.
در ساخت فانتزي بصري مبحثي به نام ايماژسازي مطرح است كه ساختار و بنيان هايي مربوط اما غيرمنفصل با روشمندي هاي ساخت فانتزي ادبي را داراست. در انيميشن گره اين دو روش (ادبيات فانتزي و فانتزي تصويري) در بيشترين حد از ارتباط در ميان هنرها به وضوح قابل نمايش است.
رمان فانتزی از نظر من رمانی است که شما را به خیال و رویا ببرد و وادار به تخیل کند توجه کنید که لغت فانتزی هم به معنی خیال است ولی این را با وهم یا گمان اشتباه نکنید و از آن طرف تصور نکنید که منظور من فکر کردن است
شما یک کتاب جنایی را مطالعه میکنید و مدام در فکر و محاسبه هستید که قاتل را پیدا کنید ولی این رمان فانتزی نیست.
شما کتابی را با موجودات عجیب و پر از جن و پری میخوانید و از آن لذت می برید ولی به این کتاب فانتزی گفته نمی شود.
رمان فانتزی رمانی است که شما را ناخود آگاه از کتاب بیرون کشیده و در عوالم دیگر سیر دهد به طوری که در هر چند صفحه فکر شما به نواحی دیگر پرواز میکند
تخیل ما دنیایی است که ما خلق می کنیم در تخیل ما شاید جاذبه وجود نداشته باشد چون ما خودمان بوجود آورده ایم تخیل ما تخیل ما است و اگر بخواهیم آنرا به دیگران منتقل کنیم کارما سخت میشه چون واقعا هیچی نگاه کنید مثلا یک فیلم علمی تخیلی را نگاه می کنید ولی حالتان از آن بهم میخورد ولی شما از تخیل خوشتان می آید می دانی چرا چون نویسنده نتونستن رابطه اون تخیل رو با واقعیت باز کنه هری پاتر در دل واقعیت تخیل می کنه این فوق العاده است این دلیل باور ما از آن است داستان هری واقعی است چون در دل واقعیت نوشته شدها از خیلی المانهای واقعی استفاده شده و دیگر حرف دامبلدور که خیلی حال داد ومن یادم رفته بود بهش اشاره کنم اگر تخیل خوب باشه کاراکتر قصه تورو استاد میکنه مثلا در کتاب پنج آقای ویزلی که شخصیت غیر واقعی است میگه این ماگل ها چجوری میتونن بدون جادو حرکت کنند این آدم رو به فکر وا می داره