هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

فراخوان لیگالیون کوییدیچ

فراخوان اقلیت‌های جامعه جادویی!


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: گریف تی‌وی!
پیام زده شده در: دیروز ۸:۰۳:۱۹

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۲۰:۵۴:۲۸
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 88
آفلاین
درسته این منم! زاخاریاس اسمیت از برنامه رادیو هافلپاف. خوشحالم که برنامه ما رو از تیوی گریف انتخاب کردین. برو ببینیم امروز چی داریم.

آهنگ پلیکان از گوزن رپ فارس؟ به نظر میاد شوخی جدی امروز قراره حسابی قاطی پاتی بشه.
تاجایی که من میدونم این آهنگ جالت داستانی داره پس زیاد نمیتونیم وسطش پارازیت بندازیم.
خلاصه، برو بریم:

تو فصل پرواز پلیکان ها

بعد دامنه ها سرمای خاکی باد همه جا

پوست رو می ترکوند با وزشهاش

یه ساحل خواب رو دامن خاک

بیدار شد هر لحظه نگاه می کرد

به آسمون غرق پرواز

من زل زده بودم به شکار

به یه قاب کدر

بداهه مثل ادامه ی شعر

یه سقوط بزرگ

پلیکان ها وقت شکار

پر اطمینان شب رو کشتن

اونا عاشق میشن نه گرسنه

اما تقدیر ساده و زشت

جویدن جنازه ی عشق بود

یه نقطه ی زرد

چشمک می زد پشت یه ابر

بالا تر از پرواز پلیکان

من خیره شدم به این حفره ی رنگ..

به این پروازای عجیب بلند

یه پلیکان از گله رها شد

هوا تیره شد اما اون نمی رفت

انگار گیر یه طعمه است

ندیدم طعمه چی بود اما کردم تموم شیبش رو لمس

یه نقطه ی زرد نزدیک تر شد پشت یه ابر

بالا تر از پرواز پلیکان من خیره شدم به این حفره ی رنگ


تو فصل پرواز پلیکان ها نمیاد یادم

که کی هستم توی وجودم یه نشون دارم از

قاب قدیم آویز اتاق

که یه زن باچشمای خالیه و مات

نمیاد یادم ، نمیاد یادم



علی خدامی معروف به علی سورنا متولد ۲۷ فروردین ۱۳۶۹ در تهران، خواننده است.

زندگینامه علی سورنادیپلمه برق صنعتی است، می گوید بیشتر مضامین آهنگ هاش غم و اندوه زندگی شخصی خودش است، وی چندین آلبوم موفق در زمینه رپ دارد.


برمی گردم از تو راه گمم

از ساحل به سمت یه خواب پر از

مه و هوا پر از هاله و رنگ

یه خونه با ستونای بلند

پنجره ها کفن پوش و سقید تو همخوابی ملحفه های بلند

یه راه روی بی انتهای پر از مه

تهش انگار یه قابه

خودمو می کشم به سمت قاب هر طور

می کشنم اشباح از پشت

تصویر رو یادم نمیاد

خالیه جای چشمهاش از دور

داد میزد

داد میزد که نگاهم کن

کشیدنم اشباح از پشت

سمت پنجره که گفت بازم کن

یه سیاره ی زرد در حال نظاره ی من

نزدیک تر از هر سایه به من

من خیره به این سیاه چاله ی رنگ




آغاز کار هنری

فعالیت رسمی خود را از سن ۱۸ سالگی در سال ۱۳۸۷ در موسیقی زیر زمینی شروع کرد می گوید مضمون و معانی اکثر شعر های او برگرفته از غم و اندوهی است که ناشی از زندگی شخصی وی می باشد.

سبک اعتراضی علی سورنا
از آغاز فعاليت خود اشعار اعتراضی می نوشت ، اعتراض به وضعيت مردم ، فقر ، فحشا و معظلات جامعه. با وجود اشعار قوی و استايل بسيار عالی علی سورن پس از چند سال فعاليت و انتشار چند آهنگ سينگل ترک تصميم به تهيه اولين آلبوم رسمی خود به نام مرد تنها گرفت.

انتشار اولین آلبوم علی سورنا
آلبوم مرد تنها از علی سورنا در ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ منتشر شد این آلبوم ۱۰ ترک داشت که سر آغاز فعاليت حرفه ای اين هنرمند بود.




دویدم رفتم بیرون از در به سمت ساحل تا نزدیکش شدم

غول موج ایستاده بود روی دریا تو اوج مستی افتادم

روی خاک

خبری نبود از پلیکان ها

دستای موج بدن بی جونتو داد با چشم تخلیه شده ات

داغ تر شد سایه ی من

سوختم تو گهواره ی گرم

برگشتم تو شعله ی نور

خورد بهم سیاره ی زرد


تو فصل پرواز پلیکان ها

ماذره ها بی شماریم

ریه های انفجاریم

معلق توی هوای مذاب

نمی دونیم یادمون کجاست

نمی دونیم نگاهمون کجاست

مادرد ا بی شماریم

ما ذره ها بی شماریم



شهرت علی سورنا
در ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۲ آلبومی ديگری بنام آواز از اين هنرمند منتشر شد و به گفته عده ای از دوستانش انقلابی در موسيقی زيرزمينی ايجاد کرد ، او با این آلبوم شناخته تر شد.

عاشقی علی سورنا
می گوید یک بار شکست عشقی خورده که در یکی از ترانه هایش با این شعر به آن اشاره می کند ; روزایی که نبودی تنها بودم با عشقم امّا خیلی راحت اونم منو ول کرد.

کارتون های مورد علاقه علی سورنا
سندباد با اون شلوار بگی ، لوک خوش شانس و اون حرفای رپی اون گوریل که با آدما تورگی بود از اون پلنگی که نمیکشت و صورتی بود.


بله، میبینم که وقت این برنامه هم تموم شده.
من، زاخاریاس اسمیت، شما رو به مرلین میسپارم.
بدرود.


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گریف تی‌وی!
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱:۰۲ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳

هافلپاف

زاخاریاس اسمیت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴:۲۸ جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۲۰:۵۴:۲۸
از نزدیک ترین نقطه به رگ گردنت
گروه:
جـادوگـر
هافلپاف
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 88
آفلاین
سلام و درود به همه گریفی ها. امروز منف یعنی زاخاریاس اسمیت میزبان شما توی رادیو گریف هستم. هوای امروز ابری و با احتمال بارش خفیف گزارش شده. همچنین از سمور های آبی عزیز که توی رودخانه های بالا دست زندگی میکنن میخوایم که کار ساخت سدشون رو جدی تر بگیرن چون احتمالا تا پایان این هفته شاهد یه سیل آب مختصر باشیم.

به هر حال؛ نزدیک مسابقات کوییدیچ هستیم و به حول قوه مرلین تیم تدارکات تا اینجا خوب عمل کرده. البته به غیر از اسپانسر های عزیز(گالیون میگیرم پشتتون درمیام). به امید پیروزی لایق ترین تیم.

در ادامه شما رو دعوت میکنم به گوش دادن بخشی از ترانه من باهات قهرم از دفتر نقاشی بی گناه:


نه میگم برگرد نه میگم اینجا خوبه بی تو

نه میگم ول کن واسه من کل زندگیتو

نه میگم قلبم نمیتپه بی تو

میتپه ولی خب یه چیز دیگه ای تو

نه ازت مخوام که واسه من سفر کنی

نه تو اصلا دوس داری که خطر کنی

میگذرونم من هر طوری بشه

همه روزام شدن یه شکل

بزار جونم برات بگه ببین چقده داغونه بیا بزار دلم دوباره زنده شه




راستی میدونستین اگه یه تمساح بهتون حمله کرد؛ میتونین با فرو کردن انگشت بیلاخ به چشمش خودتون رو نجات بدین؟ تازه اگه خواستین روی زمین از دستش فرار کنید باید زیک زاکی حرکت کنین؟



من دلم تنگه واسه یه دلخوشی کوچیک

واسه یه همسفر ساده که باهاش بزنم جر بدم این جاده رو با موزیک

من دلم تنگه واسه یه دلخوشی کوچیک

واسه یه همسفر ساده که باهاش بزنم جر بدم این جاده رو با موزیک



دختر خالم میخواست واسه گواهینامه ثبت نام کنه، بهش گفتم باید بدون آرایش بری واسه ثبت نام
.
.
اشتباهی بهش دفترچه اعزام به خدمت دادن گفتن 2 سالم غیبت داری


من باهات قهرم ولی بی تو خب انگار با همه عالم غریبم

من باهات قهرم با اینکه هر شبو با گریه از خوابم پریدم

با همه قهرم اصلا این دور و بر آدم ندیدم

هر چه حال دادم هی دادن فریبم

ببین اینا چین که بینشون این منه تیکه پاره آدم ترینم




ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ با پسره دعواش شد.

دختره گفت:

ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ اینجا ادعاشونم میشه!!!

پسره هم گفت:

ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮ، ﮔﻠﻪ ما ﺑﯽ ﭼﻮﭘﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ !

ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺷﺘﻪ به پسره ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ شاباش میداده




تموم راهروهای خونه رو شمع که بچینی من باهات قهرم

میدونی تا خود صبح پیش من شب که بشینی هم باهات قهرم

بزار اصلا من از چشمت بیفتم که ازت خونه دلم برو دور شو ازم جون دلم

بزار از این به بعد اصلا منو بچه ببینی من باهات قهرم

من باهات قهرم ولی خب تنهاترین آدم این شهرم

یه دل میگه که برگردم یه دل میگه با بدختی و تازه تو رو تگ کردم

من باهات قهرم تو فقط فکر خودت بودی و بس

تو فقط ساختی از این خونه قفس

تو اصلا نمیفهمی هیچی به جز بوی هوس

فک کنم این رابطه تموم شدس




یه پسر همسایه داریم خوشگل، فشن، ابرو شمشیری، خوش ارایش، خوش ادا و شیطون،

کافیه از سوسکم بترسه تا واسش یه شوهر خوب پیدا کنیم!!!!



میزنم گیتار و میخونم میزنی زار و میدونی من اینجری خالی میشم

تو اینجوری نمیتونی میرم تو ماشین و فقط با یه موزیک داد میزنم

میرم ولی یادت نره برنده بازی منم

برو و دوراتو بزن میرم و دور نمیزنم

برو و غراتو بزن میرم و غر نمیزنم

میرم و کل این تنم پر از زخم توعه

دل من پرپره اما میرم و غنچه میزنم



از طرف پرنسسعلی های سطح اسکاتلند ازتون خداحافظی میکنم.
اینجا رادیو گریفه و من زاخاریاس اسمیت، ملقب به زاخار اصلی هستم


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

زیبا ترین لبخند ها بزرگ ترین درد ها رو حمل میکنن .
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گریف تی وی!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶

آبرفورث دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱
از اتاق مدیریت هاگزهد
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 78
آفلاین
به نام خالق مرلین
سلام به همه خوبین ،چطورین به برنامه تلوزیونی ما خوش اومدین برنامه(طنزکده)،هورا ،امروز یه معما داریم هرکی جواب بده خیلی باهوشه ،معما اینه:«اون چیه که زرده درازه ،موزه؟»هوم نمیدونین یزره اون سلول های خاکستریتون فشار بیارید،خب معلومه(موزه) ،خب یه معما دیگه حضرت عیسی چندتا حیوون باخودش برد تو کشتی ها؟ فکر کنید،نمیدونید؟ خب اون حضرت نوح بود نه عیسی خب عزیزان به یک پست رسیدیم که یک پسر درباره ازدواج نوشته بخوانینش وکیف کنید ،انشا:
انشا یک بچه دبستانی در مورد ازدواج
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

خنده دار بود نه؟
خب بسه دیگه ،یه جک بگم تموم شه بره ،جک:
یه قانون نانوشته تو همه کارتون ها اینه که،
تا وقتی که به پایین نگاه نکنی نیروی جاذبه کار نمیکنه.
خب دیگه خدافظ تا یه برنامه دیگه ،با بای.



قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سلام به همه. من می خواستم ببینم کسی هست که بخواهد این پروژه را ادامه بده؟ یا با یه موضوع جدید تر شروعش کنیم؟


ویرایش شده توسط هری جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۷ ۲۲:۳۱:۱۵
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۹ ۱۸:۳۳:۱۶

این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: راديو گريفيندور !
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ یکشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۰

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
- ... و آن زمان تو تالار گریفندور را می بینی در حالی که متروک است... اگر روزی را دیدی که ناظران استعفا دادند، گولاخان از فعالیت های خود کناره گرفتند، تیم های کوییدیچ از هم پاشیده شدند، تمام برنامه های تالار لغو شد، ناظر جدید تالار هم پیدایش نشد... و آن روزی که هفته ای یک بار هم در تالار پستی زده نشد، و افراد فعال به غیر فعال تبدیل شدند، و تالار به غیر تالار تبدیل شد... بدان در آن برهه از زمان، وقتی که امتحانات شروع شد، تازه فهمیدند در طول سال چیزی نخواندند و الان باید مثل تراکتور بخوانند تا قبول شوند!

( فرازی از نصایح العجیبه مرلین، ج2 . ص356 )



Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ دوشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سکانس اول

حدود پنج ساعت پیش طلسم آواداکداورا و اکسپلیاموس به یک دیگر بر خورد کرد و موجب کشته شدن سیاه ترین جادوگر دنیا و خوش حالی بسیاری از جادوگران شده است. ولی هنوز هری نمی تواند یاد و خاطره او را از ذهن خودش پاک کند.

نه. به اون آسیب نرسون من را بکش. و سپس نور سبز رنگی بر سینه زنی با چشمان سبز بر خورد کرد.

کوییرل سربند بنفشش را از سرش بر میدارد. بوی تند پیاز به مشام هری می رسد. سپس در پشت سر کوییرل چهره ولدمورت را می بیند.

و...


ولی هیچ کدام از این خاطراتی که در ذهنش مرور می کند فکر او را مشغول نمی کند مگر خاطره مرگ پدر و مادرش. او می خواست دوباره مانند بقیه بچه ها پدر و مادری داشته باشد ولی نمی شد. آن ها مرده بودند. او حداقل کاری که می توانست انجام بدهد این بود که به دره گودریک برود و ساعاتی را در آن جا سپری کند. به خاطر همین آماده آپارت شد و با صدای پقی به دره گودریک رفت.

=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+=+

خب. من سکانس اول را نوشتم. ولی این که نوشتم ممکنه با کمک شما یا کلا عوض بشه و یا یه سری جمله بندی و ایناش عوض بشه. یه چیزه دیگه هم اینه که این که من نوشتم یه نمونه ایه که بیشتر با کارر آشنا بشید و شما هم می تونید دوباره همین سکانس را بنویسید. ولی خواهشا بنویسید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۰:۳۵ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
سلامی دوباره بر اعضای شجاع و سر بلند گریفندور

خب همونطوری که گفتم توی این پست می خواهم سکانس ها را بگم ولی قبلش بگم که خواهشا توی هر زمینه ای که دوست دارید فعالیت کنید. یادتون هم باشه که بیشتر سکانس ها حالت جدی دارند ولی اگه خودتون تونستید بعضی از سکانس ها را طنز بنویسید ولی کلا داستان جدیه. خب حالا میریم سراغ سکانس ها:

سکانس اول: هاگوارتز

این سکانس دقیقا بعد از کشته شدن ولدمورت هست. می شه این موضوع را به راحتی با فلش بک توضیح داد. مثلا هری همین جور تو فکرش خاطرات جنگش را با ولدموت که تتوی هاگوارتز بوده را به یاد میاره و چیزهای دیگه که خودتون به فکرتون میرسه. بعدش هم توی این سکانس باید یه جوری به خواننده نشون بدید که هری دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و این چیزا.

سکانس دوم: دره گودریک

توی اینسکانس هری به دره گودریک رفته تا قبر پدر و مادرش را ببینه. این سکانس بیشتر احساسات هری را نشون میده. خودتون هم می تونید با یه سری ایده دیگه قشنگ ترش کنید.

سکانس سوم: خانه شماره 12 گریمولد

توی این سکانس هری به خانه گریمولد میره. این سکانس هم خوش حالی محفلی ها از مرگ ولدمورت و تشویق کردن هری را بنویسید. توی این سکانس طنز نویسی هم اشکالی نداره ولی نباید طنز بودنش در حدی بشه که حالت جدی بودن کل داستان ار از بین ببره. توی این قسمت هم هری می فهمه که پدر و مادرش زنده هستند. ولی این که چگونه می فهمه را میشه بنویسید که مثلا توی حرف هایی که میزنند میگه که هرکی که توی آینه نفاقق انگیز دیده بشه زنده هس و فقط آینه می تونه افراد زنده را نشون بده. توجه داشته باشینکه این فقط یه ایده بود و خودتون می تونید هر جوری که خواستید این که پدر و مادر هری زنده هستند را بهش بفهمونید.

خب اینم از سکانس ها فعلی. توی سکانس چهارم و بعدی موضوع کلا به این صورت میشه که هری دنبال پدر و مادرش میره. این سکانس ها را هم بعدا می نویسم چون بهتره که فعلا تمرکزمون روی همین سه تا باشه.

یه چیز دیگه هم اینه که نظر یادتون نره. هرکی هم خواست هر سکانسی را که دوست داره بنویسه و کلا کاری به این نداشته باشید که قبلا این سکانس نوشته شده و یا بگید که من نمی تونم و نفر قبلی من بهتر نوشته. پس هر سکانسی را که خواستید بنویسید. حتی اگه اون سکانس یه خط بشه.

بهتره که توی پست هایی که می نویسید حرکت دوربین را هم نمایش بدید این طوری هم کار ما را راحت کردید هم علاوه بر این که اسمتون توی قسمت نویسندگان فیلم میره توی قسمت فیلم برداران فیلم هم میره.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
پروژه جدید

سلام بر همه اعضا شجاع و سربلند گریفندور.

خب من یه موضوع برای ساخت فیلم پیدا کردم. البته اول می خواستم این موضوع را به صورتت سوژه در بیارمحتی این کار را هم کردم ولی گفتم که اگر به صورت فیلم در بیاید هم قشنگ تر میشه و هم این تاپیک و کلا انجمن گریفندور فعال میشه و تازه بقیه هم می فهمند که گریفندوری وجود دارد.ولی شما هم باید همکاری کنید تا بتوانیم این فیلم را به بهترین شکل ممکن بسازیم و پخشش کنیم.

خب حالا میرم سر موضوع این فیلم. این فیلم در واقع مال وقتی هست که هری ولدمورت را میکشه. یه جورایی ادامه کتابه هفتم هست.

هری پس از کشتن ولدمورت دلش هوای پدر و مادرش را می کنه و بنابه دلایلی ( توی پست بعدی توضیح میدم که چه دلایلی )میفهمه که اون ها زنده هستن و به دنبالشون میره و...

این هم از موضوع فیلم. امیدوارم همگی تون کمک کنید تا توی هالی ویرزاد این فیلم را پخش کنیم.

فردا توی پست بعدی سکانس ها را میگم و یه سری توضیح دیگه. اگه هم نظری دارید بگید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰

هری جیمز پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۱:۱۹ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
پسرم منظورم از ساخن فیلم فیلم نامه هستش. می تونی نمونه هایی از فیلم هایی که تا حالا ساخته شده را در اینجا و اینجا ببینی.

=+=+=+=+=+=+=+

لطفا موضوعاتی را ک فکر می کنید برای ساختن فیلم قشنگ بشه را به من در این قسمت بگید.


این شناسه قبلیمه

شناسه جدیدمه

ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک ولدک

ای جادوگران و ساحره ها. بدانید که هری مرد بزرگی بود. راه او را ادامه دهید.
ارزشی ولدک کش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


Re: کارگاه فیلم سازی گریفندور!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ جمعه ۶ آبان ۱۳۹۰

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۲۰ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۰:۲۶ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
از مرگ نميترسم
گروه:
مـاگـل
پیام: 178
آفلاین
ببخشيد پدر من درست متوجه نشدم بايد فيلم بسازيم؟


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.