غارتگران در راه مخفی پشت تابلو جلسه گذاشته بودند.
جیمز:
ـ ریموس،کاغذ مخصوص رو اوردی؟
ریموس:
ـ آره بابا؛نگران نباش!
جیمز:
ـ سیریوس،توچی؟جوهر مخصوص رو اوردی؟
سیریوس:
ـ آره.
پیتر:
ـ بچه ها؛من شک... :worry:
جیمز:
ـ پیتر من بعضی وقتا به گریفی بودنت شک میکنم!
خب،بچه ها همه چی رو بریزید رو میز.
دو دقیقه بعد...سیریوس:
ـ چه وردی برای مشخص شدن جوهرش انتخاب کنیم؟
جیمز:
ـ باید در مورد کار بد باشه!
ریموس:
ـ من قسم میخورم کار بدی انجام بدم! چطوره؟
جیمز:
ـ عالیه! برای محو شدنش چی؟ آهان!شیطنت تموم شد! خوبه؟
سیریوس:
ـ آره خوبه! خب ریموس شروع کن به کشیدن نقشه.
ـ باشه.
و لوپین شروع به کشیدن نقشه کرد...
همینطور که ریموس میکشید موج تذکر ها به طرفش رانده میشد.
ـ راه پشت گرگوری چاپلوس یادت نره ها!
ـ راه مخفی شیون آوارگانو یادت نره!
ـ راه های دیگه ی ورود به هاگزمید هم بکش!
و این گونه نقشه ی غارتگر به و جود آمد.
اما غارتگران نمیدانستند که هنوز یک جا در هاگوارتز وجود دارد که آن ها ازش خبر ندارند.
آن جایک مکان مخفی در طبقه ی هفتم بود؛و غارتگران هیچ وقت از آن با خبر نشدند.
تأیید شد.
نسبت به داستان قبلی خیلی پیشرفت داشتی. اکثر جاهایی که از «؛» استفاده کردی می شه از «،» استفاده کرد. فقط زمانی نقطه ویرگول بذار که واقعاً نیاز به مکث خیلی طولانی باشه.
توی دو خط مونده به آخر نباید از «ازش» استفاده کنی چون بقیه توصیفات رو با لحن کتابی نوشتی.
موفق باشی