هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شیون آوارگان (ساختمان مخوف هاگزمید )
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۶
#11
سوژه جدید!


- ... خُلاژه دوشتان عژیژ شَلتونو درد نیارم. دیدم جنشو نمیده منم یکی چپ یکی راشت گرفتم شل و پلش کردم. حالا یه دوتا هم خوردیم ولی با یه گل که بهار نمیشه!

- آره بد زمونه ای شده. دیگه باید برای جنش خودت هم کل کل کنی.

- آره بد زمونه ای شده.

- البته اون یاروئه که جنشو نمیداد گفته بود که اگه دعوامون رو به کشی بگم میاد کلیه و رودَم رو یکی میکنه ولی منم فقط به شما بیشت شی نفر گفتم، دیگه که به کشی نگفتم که. شما هم به کشی نگید.

- احشَنت، احشَنت.

در همین حال - بیرون شیون آوارگان:

یه تاکسی سفید که روش نوشته شده بود "شرکت حمل و نقل روح ها متعلق به روح هوشنگ - سهامی خاص" جلوی شیون آوارگان وایساد و سه تا روح ازش پیاده شدن. روحی که از بقیه بزرگتر بود گفت:
- چقد میشه آقا؟

روحی که پشت فرمون بود گفت:
- پنج تومن خیرشو ببینی.

روح بزرگتر یه پنج تومنی از جیبش در آورد و با بی میلی به راننده داد. راننده لبخندی زد و به سرعت دور شد. روح کوچیک تر که کنار روح بزرگتر وایساده بود گفت:
- خیلی خوش گذشت روح ممد، مخصوصاً اونجاش که شب رفتیم خلبان هواپیما رو ترسوندیم نزدیک بود هواپیما سقوط کنه.

روح ممد جواب داد:
- نه روح حسن، اونجاش که تو دستشویی اون آقائه رو غافلگیر کردیم باحال بود.

روح متوسط که کنار روح حسن بود گفت:
- اونجاش که رفتیم موج سوار هارو ترسوندیم باحال بود.

روح ممد گفت:
- همیشه انتخابات مضخرف بود روح ارژنگ.

روح ممد نگاهی به پنجره شیون آوارگان انداخت.
- اینا کین تو خونه ی ما؟ ... کی جرئت کرده بیاد تو خونه ی ما؟!


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شركت حمل و نقل جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶
#12
برای محفل، روشنایی و عشق


شرکت حمل و نقل جادویی:

- کور ممد! حواست به اون دو تا جعبه ها باشه نیفته! نور ممد! شیش تا شیش تا پاکت سیگار نکش همه چی به فنا میره جزغاله میشه! جاسم! اونقدر خودتو نگه ندار خب برو دستشویی!

جاسم از ته سالن نعره زد:
- اونجا خیلی دوره اوستا! نمیشه برم پشت شوفاژ خلاصش کنم؟

- جـــــاســـــم!

هری بعد از این همه داد زدن احساس کرد الاناس که از هوش بره و بعد سرش بخوره لبه میز و بعد مثل انواع فیلم های ترکی و کره ای حافظه اش رو از دست بده. بنابراین روی مبل کنار دستش نشست و با یه فنجون چایی تازه دم گلویی تر کرد.

در این لحظه بود که جیسون با بالاخره پس از چند دقیقه جرات کرد پنجره بالای شرکت حمل و نقل رو بشکونه و با جاروی پرندش خودشو پرت کنه پایین.

هاگرید نعره زد:
- یا خالق کیک!

جیسون وقت نداشت. داد زد:
- h;d, [ufi ih!

ولی ورد کار نکرد. چه اتفاقی افتاده بود؟

- آها...کیبوردم انگلیسی شده بود!

با Alt + Shift کیبوردش رو درست کرد.
- ... اکیو جعبه ها!

یهو همه جعبه ها که به هم بسته شده بودن به سمت جیسون اومدن. در حالی که بقیه همه پوکرفیس بودن جیسون طنابی که جعبه ها باهاش بسته شده بودن رو به جاروش گره زد و به سمت خانه گریمولد به راه افتاد.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق خون!
پیام زده شده در: ۲۱:۴۲ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶
#13
آرنولد سر تکون داد.
- نه. نرفتم.

و با صدای پاقی آپارات کرد.

یک آملیا و رز پیدا کردن بعد - مغازه معجونیِ گرنجرها به جز هرمیون:

آرنولد بعد از فرود اومدن روی یه پیرمرد که میخواست معجون "چگونه با تلگرام کار کنیم" رو از هکتور پیش خرید کنه فرود اومد نعره زد:
- با ما نیا هکتور. تو مجبور نیستی بیای!

رز کمی اونور تر گفت:
- میگه اومده ببریمت...یعنی اومدیم ببریمت!

آملیا کمی اینور تر گفت:
- به تلسکوپ من نزدیک نشو...با ما هم بیا!

هکتور کمی شمال شرقی تر گفت:
- هیچوقت یک هکتور خفته را مجبور به کاری نکنید.

شعار هاگوارتز:
آرنولد، رز و آملیا:
اینور و اونور:
نویسنده:


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: درخواست نظارت
پیام زده شده در: ۲۱:۲۱ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶
#14
برای نظارت بر روی هر دو انجمن اعلام آمادگی میکنم!

مردم رو میبرم مسافرت و اینا. چی از این سرگرم کننده تر؟!


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶
#15
1 - چرا انقدر آرنولدی؟
2 - چرا انقدر پفکی؟
3 - چرا انقدر برعکسی؟
4 - چرا چیپس نه؟


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶
#16
آشپزخانه خانه شماره 12:

بعد از یک آپارات کردن هری با خانم فیگ، هری مسئول درست کردن صبحانه شده بود.

- هری؟ فرزندم؟ صبحانه کی حاضر میشه؟
- پروف به من نگید از این حرفا!...آی زخــمــم! آآآی!

بعد از شنیده شدن زمزمه های "اینم با این زخمش." هری نعره زد:
- حاضر شد!...تعظیم کنید به پسر برگزیده!

و ماهیتابه ای رو روی میز گذاشت که توش پَنکِیکی به شکل زخم بود. دامبلدور گفت:
- آفرین فرزندم! آفرین!

و محفلیون شروع به خوردن کردن.

- ام...پروف؟ شما هم همون مزه ای که من حس میکنم رو حس میکنید؟

دامبلدور که رنگش داشت به سبز تبدیل میشد، به محفلی ناشناس جواب داد:
- آره فرزندم. حس میکنم.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶
#17
من با سوالات بیشتر برگشتم!

16 - نظرت درباره کوله پشتیم چیه؟
17 - دوست داشتی همه مسئولیت هات رو ول کنی و بشی یه عضو عادی؟
18 - موقع ورودت به سایت کیا برات مثل دکمه help بودن؟
19 - الانم کسی هست که برات مثل دکمه help باشه؟
20 - فایرفاکس یا گوگل کروم؟
21 - درمواقع بیکاری چیکار میکنی؟
22 - چند درصد از وقتت رو درجادوگران هستی؟
23 - چرا پیکسی ها آبی هستن؟! قرمز مثلاً چه مشکلی داره؟!
24 - رنک های زیر رو به دلخواه خودت به چند نفر بده:
خفن ترین آواتار:
خفن ترین امضا:
بهترین شکلک:
25 - تو هم فکر میکنی گبین و بانز برادر ناتنی هستن یا فقط من اینجوری فکر میکنم؟
27 - اگه اهل فیلم هستی بهترین فیلمی که تا حالا دیدی رو بگو.
28 - اگه اهل انیمیشن هستی بهترین انیمیشنی که تا حالا دیدی رو بگو.
29 - به نظرت چرا یوآن به هویج معروف شده؟ خب پرتقال هم نارنجیه.
30 - سایت ده سال قبل رو با سایت الان از همه نظر مقایسه کن.
31 - چت باکس رو دریک جمله تعریف کن.
32 - به نظرت دلیل محبوبیت همر چیه؟
33 - تو هم مثل من وقتی میبینی تعداد زیادی کاربر آنلاینن ذوق میکنی؟
34 - تا چه حد به جادوگران وابسته ای؟
35 - تاپیک موردعلاقه ات کدومه؟
36 - انجمن موردعلاقه ات کدومه؟
37 - تو سایت های دیگه ای هم فعالیت داری؟


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۶
#18
لینی!

1 - نظرت درباره مسافرت چیه؟
2 - نظرت درباره بلیط چیه؟
3 - زوپس رو در یک جمله توصیف کن.
4 - پنل مدیریت چه شکلیه؟ چه حسی بهت میده؟ تا حالا از قدرتی که داشتی دچار خنده شیطانی شدی؟
5 - تا حالا شده به گروه هات نگاه کنی و بگی "وای! من چقدر مسئولیت دارم" ؟
6 - اهل گیم هستی؟
7 - تا حالا اسم لینی وارنر رو تو گوگل سرچ کردی؟
8 - از اعضای قدیمی که الان تو سایت فعالیت ندارن دلت بیشتر برای کیا تنگ شده؟
9 - نظرت درباره اینترنت اکسپلورر چیه؟
10 - صفحه دسکتاپت چه شکلیه؟
11 - اهل فیلم، سریال یا انیمیشن هستی؟
12 - پیش نمایش چه بود و چه کرد؟ (2 نمره! )
13 - پیکسی رو در یک کلمه توصیف کن.
14 - لینی وارنر رو در یک کلمه توصیف کن.
15 - خیلی حرف زدم...برم دیگه! جیبت پر بلیط.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶
#19
برای دیدن پست دوئل بر روی من کلیک کنید.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶
#20
آرتور ویزلی و جیسون ساموئلز: «محافظ و بادی‌گارد یک آدم معروفِ ماگل»


جیسون درِ کوچیک ساختمونی که رو سر درش نوشته شده بود "ساختمان برادران جعفر بجز اصغر" رو باز کرد، کورمال کورمال از پله های تاریک پایین رفت و بعد از رسیدن به زیر زمین، صدایی گفت: بشین.
و یکدفعه چراغ خوابی روشن شده و اتاق پر نور شد. مردی که دیالوگ "بشین" رو گفته بود، مردی با پوست تیره عضله هایی در حد آرنولد بود. جیسون گفت:
- برای مصاحبه اومدم. میخوام بادی گارد بشم!
- هووم... این فرم رو پر کن.

و یه برگه از ناکجا آباد ظاهر کرد و به جیسون داد. جیسون شروع به جواب دادن کرد.
- رنگ مورد علاقه...قرمز...غذای مورد علاقه...زرشک پلو...تیم مورد علاقه...صنعت نفت نیویورک...ام...مطمئنی این سوالا برای مصاحبه بادی گاردی مناسبه؟

مرد لبخندی دراکولا مانند تحویل جیسون داد.
- معلومه که نه! سر کار بودی! استخدام شدی!

جیسون:
مرد:
سوالا:

فردا صبح:


جیسون کت و شلوار خفن و جدیدش رو پوشیده بود و به سمت ساختمان برادران جعفر بجز اصغر میرفت. بعد از خوردن یک بستنی در راه و رسیدن به مقصد پیرمردی نحیف رو دید. رفت جلو و گفت:
- پدر جان شما اینجا چیکار میکنی؟
- پسرم تو قراره بادی گارد من باشی!
- جان؟!
- گفتم دیگه. بادی گارد منی تو!

نیم ساعت بعد - جمعه بازار نیویورک:

-به نظرت این خوبه پسر؟

و لباسی سه ایکس لارج رو نشون جیسون داد.

- نمیدونم پدر جان. هرچی خودتون بهتر میدونید.

و زیر لب اضافه کرد "فکر میکردم بادی گارد بودن خیلی باحاله."

چهل دقیقه بعد - رستوران:

پیرمرد سرش رو از تو منو درآورد و گفت:
-فِرِنی بگیر پسر! فرنی!
- باشه. واسه خودم هم یه چیز دیگه میگیرم.
- نه! فقط فرنی!

جیسون:
پیرمرد:

بیست دقیقه بعد - دم در ساختمان برادران جعفر بجز اصغر:

جیسون که دیگه از داستان های بی مزه ی پیرمرد در راه خسته شده بود، خوشحال شده بود که روز بالاخره تموم شده بود.
- خب پدرجان دیگه رسیدیم. خودافظ.

اما قبل از اینکه یه آهنگ شاد پلی بشه و جیسون دوان دوان با خوشحالی در افق محو بشه، پیرمرد گفت:
- نخیر! باید منو کول کنی از پله ها ببری بالا. من نا ندارم پسر!
- یه چیزی بگم؟
- بگو پسر.
- من استعفا میدم...استعفا!...تو خیلی بوقی هستی! خــیــلــی! اون شکلک پیرمرد رو هم که ول نمیکنی!
- میدونی من کیم؟! من پدربزرگ راکیَم پسر! ماهیانه چند میلیون دلار از نوه ام میگیرم!

جیسون سرخورده شد. جیسون افسردگی گرفت. چون جیسون مطمئن بود درآمد پیرمرد از درآمد اون بیشتره. چون جیسون کلاً جایی کار نمیکرد و حقوقی نمیگرفت. برای همین لباس های خود را دریده و سر به بیابان گذاشت.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.