هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خانه ی جغد ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵
- هاگرید نگاه کن یه اژدها تو اسمونه!

- چی؟کجا؟

وقتی هاگرید داشت به سمت پنجره میرفت تا اژدها را ببیند، دای برایش پشت پا گرفت و هاگرید با مخ زمین خورد و بیهوش شد!

هکتور رو به دای گفت:

- میخوای معجون "هاگرید زنده کن" بیارم؟

- نخیر نمیخواد، تو فقط اون تخم هارو تا به هوش نیومده بردار

هکتور تخم های جغد و کلاغ را از دست هاگرید بیرون اورد.

- عالیه حالا بیا برگردیم خونه ی ریدل و اینارو به لرد سیاه بدیم

اما وقتی دای و هکتور به سمت در خانه ی جغد ها میرفتند، تخم ها شروع به باز شدن کردند!



پاسخ به: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۰:۴۷ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
ولدمورت نگاه رودولف را پیش گرفت و چشمش به یک باسیلیک افتاد!
ولدمورت گفت:
- بر سالازار اسلیترین لعنت که در کل هاگوارتز باسیلیسک کار گذاشته!
سپس در اتاق ضروریات را باز کرد و همراه رودولف فرار کرد اما متاسفانه باسیلیک هم دنبال آن ها آمد!
ولدمورت و رودولف کل قلعه را دویدند و باسیلیک همچنان در تعقیبشان بود؛ وقتی دیگر نفسی برای هیچکدامشان باقی نمانده بود، ولدمورت از رودولف پرسید:
- هنوز پشت سرمونه؟
- بله ارباب.
ولدمورت به عقب نگاه کرد و دید باسیلیک فقط یک متر با آن فاصله دارد و سرعتش را بیشتر کرد اما بعد تازه یادش آمد میتواند به زبان مارها صحبت کند!!!
-ویس ویس ویسسس!
- چیزی گفتید ارباب؟
اما وقتی رودولف به ولدمورت نگاه کرد دید او دارد با باسیلیک حرف میزند و چند ثانیه در حیرت ماند سپس یادش آمد لردسیاه زبان مارها را بلد است. رودولف با حالتی تشویق آمیز گفت:
- آفرین ارباب، احسنت!
ولدمورت در فکر این بود که چرا زودتر یادش نیفتاد میتواند به زبان مارها حرف بزند به همین دلیل ناخواسته به باسیلیسک گفت:
- در تعقیبمان باش!
وقتی ولدمورت و رودولف دیدند باسیلیسک باز هم دنبالشان است سرعتشان را بیشتر کردند. رودولف از ولدمورت پرسید:
- چی بهش گفتید، ارباب؟
- گفتم در تعقیبمان نباش!
- اما اینکه داره دنبالمون میاد.
- حتما سالازار اسلیترین بزرگ بهش گفته هرکس رو که دید تعقیبش کنه!
- ارباب نگاه کنید.
ولدمورت به جلو نگاه کرد و دید ویولت از جلو دارد به سمت آن ها میدود!!!
ولدمورت و رودولف از روی ناچاری دور زدند و به سمت باسیلیسک رفتند، ظاهرا باسیلیسک را به ویولت ترجیح داده بودند!
وقتی باسیلیک دید ولدمورت و رودولف دارند به طرفش می ایند ایستاد و حالتی ترسناک به خود گرفت اما ولدمورت و رودولف بدون هیچ ترسی از او، از کنارش رد شدند. وقتی باسیلیسک به جلو نگاه کرد درد آن ها دارند از دست یک دختر فرار میکنند و وقتی دید دختر دارد به طرفش میدود او هم دنبال ولدمورت و رودولف پا به فرار گذاشت!
ولدمورت وقتی دید باسیلیسک دارد از دست دخترک فرار میکند روبه رودولف گفت:
- حتی باسیلیسک هم در برابر قدرت زنان کم میاره!
- درسته ارباب ولی من یه نظری دارم.
- باز تو میخوام نظرات بیخود بدی؟
- نه ارباب، چطوره ما سوار باسیلیسک بشیم و با اون فرار کنیم!
- فکر به درد نخوریه...هی من یه فکری دارم، بیا سوار باسیلیسک بشیم و از دست اون دختره ی وحشی فرار کنیم!



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
لطفا اینو جایگزین کن

نام: آماندا

گروه: ریونکلاو

نژاد: دورگه

ویژگی های ظاهری: قد متوسط - پوست رنگ پریده - موهای بلند قهوه ای و صاف - چشمای قهوه ای

ویژگی های اخلاقی: پرو - اجتماعی - شوخ طبع - مهربون - باهوش - بدجور عصبانی میشم!

چوبدستی: چوب درخت فندق 12 اینچ با رگ قلب اژدها با انعطاف پذیری لازم

جارو: آذرخش

تصویر آینه ی نفات انگیز: خودم و مادرم همراه پدر واقعیم

لولوخورخوره: باسیلیسک

پاترونوس: خرگوش

زندگی نامه: در 14 مارس به دنیا اومدم. وقتی 5 سالم بود پدرم که اصیل بود مرد و مادرم با یه مشنگ ازدواج کرد برای همین به همه میگم دورگم. وقتی 11 سالم بود به هاگواتز رفتم و کلاه گروهبندی منو گذاشت توی ریونکلاو.


جایگزین شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۲ ۲۰:۵۴:۳۳


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
ببخشید، بی زحمت میشه بگید چقدر باید فعالیت کنیم که عضو مرگخوارها بشیم؟



پاسخ به: تالار جشن ها (بالماسکه ی سابق)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
- ببخشید پرفسور با من بودید؟

- بله سوروس

دامبلدور و اسنیپ به طرف دفتر اسنیپ در هاگوارتز رفتند و ولدمورت و هکتور هم به سمت یک جنگل ناشناخته رفتند.

در دفتر اسنیپ...

- پرفسور من پیشنهاد میکنم معجون زندگی درست کنیم، لرد سیاه و هکتور عمرا همچین چیزی به ذهنشون نمیرسه

- آفرین سوروس، نمیدونم چیو میگی ولی من بهت اطمینان کامل دارم

در جنگل ناشناخته...

- هکتور، جا بهتر از این نبود؟ پشه های اینجا دارند مزاحممان میشوند...شاید سوروس باشد که دامبلدور به شکل پشه درش اورده تا جاسوسی مارا بکند!

- نه ارباب، من مطمئم...

- آواداکداورا...بفرما هکتور حالا از دست سوروس خلاص شدیم!

-

- خب داشتی چی میگفتی؟

- چیزه داشتم میگفتم چطوره معجون زندگی درست کنیم؟ دامبلدور اصلا فکر معجون زندگی روهم نمیکنه

- فکر خوبیست هکتور بنازم به هوشت


ویرایش شده توسط آماندا در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۲ ۱۹:۴۹:۳۹


پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
- خب تصمیمت چیه؟

- تصمیمم اینه کهموی دمم رو بهت میدم.

- واقعا؟ خدایا شکرت!

- ولی بعد از یه خواب کوتاه!

- بابا بیخیال دیگه!

- باشه بیا بگیر.

فایرنز یکی از موهای دم خود را کند و به هری داد.

هری تا موی دم فایرنز به دستش رسید با تمام سرعت به طرف هاگوارتز دوید. از پشت سرش صدای فایرنز را شنید که میگفت:

- صبر کن...نگفتی اون اتفاق بد چیه!

- بعدا بهت میگم!

و به راهش ادامه داد....


ویرایش شده توسط آماندا در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۲ ۱۹:۵۵:۲۱
ویرایش شده توسط آماندا در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۲ ۱۹:۵۵:۵۷


پاسخ به: ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
اونجا که تو یادگاران مرگ رون به هری میگه: اگه برای نجات اونا مردیم خودم با دستای خودم میکشمت (یه چیزی تو مایه ها ایم گفت)



پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
سپر مدافع من خرگوشه



پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
پسرا: هری و دراکو

دخترا: هرماینی و لونا



پاسخ به: برای نقش دامبلدور در فیلم 6،ریچارد هریس رو مناسب تر میدونید یا مایکل گمبون؟
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
بیچاره ریچارد هریس اصلا عمرش به شاهزاده ی دورگه نرسید ولی اگه میرسید حتما خیلی بهتر از مایکل گامبون نقش دامبلدور تو فیلم 6 بازی میکرد(هرچند مایکل گامبون هم خیلی خوب این فیلم بازی کرد)







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.