هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ شنبه ۹ تیر ۱۳۹۷
1- توی پست غیر رولی با محدودیت حداقل پنج خط ( یک پاراگراف) و کمتر از ده خط ( دو پاراگراف) بنویسین با این معجون چیکار می‌کنین. در واقع وقتی که ویبره زدن رو یاد گرفتین، چه استفاده‌ای ازش می کنین.)(7 نمره)


از آنجایی که ما در هنر ظریف معجون سازی استعداد کمی داریم، حتی در برخی موارد دیده شده اصلا معجونی قابل استفاده درست نمی کنیم بنابراین، ما می توانیم از این معجون اسلحه ای مرگبار زلزله آور خانه خراب کن بسازیم. برای این کار فقط کافی ست قطره ای از این معجون را درون چیز نرم و توپی شکل که آدامس نام دارد، بریزیم؛آنگاه می توانیم به عنوان آدامس خوشمزه به دشمنان خود بفروشیم. برای این کار کافیست که به تالار خصوصی ریونکلاو برویم و به دنبال یوان بمپتون بگردیم!

2- رز از کجا و چگونه هکتور ویبره زن عمده‌ای گیر آورد؟ (3نمره)


خب درمورد مکان هکتور ویبره زن دربین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و این فقط به دلیل ویبره های گاه و بی گاه او است که، تمام افراد نزدیک به خودش را درگیر کرده است. یکی از این مکان ها آزمایشگاه هکتور است که در زیر زمین خانه ریدل قرار دارد. برای رسیدن به آزمایشگاه هکتور ابتدا باید از دربانی خانه ریدل رد شوید. برای اینکار باید ساحره ای خاص باشید. سپس باید از باغ عبور کنید که در اینصورت باید روش های دفع حشرات و گیاهان گوشتخوار را بلد باشید. بعد از عبور از در اصلی خانه، گذشت از تالار اصلی و راهرو پله های زیر زمین را یافته و از آن ها پایین بروید. به شما تبریک می گویم شما آزمایشگاه را یافتید. حال با یک طلسم "آلاهومورا"ی ساده قفل در را باز کنید. در میان انبوهی از دود و گاز های سمی قامت ویبره زن هکتور مشخص است. اگر بتوانید از این مراحل عبور کنید شما هکتور را یافته اید!


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۹ ۱۸:۵۶:۴۴

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۷
نام: آلکتو کرو
گروه: گریفیندور
رتبه خون: اصیل زاده
والدین: تو دهات ما که بشون می گفتیم ننه و بابا دیگه جزئیات دیگه ای ازشون نداریم
خانواده: خان داداشمون آمیکوس، یه داداش دیگه که اسمشو نمی دونیم(ِدی:) بچه های همون داداشمون هستیا و فلور
شغل: ما از بدو تولد مهر مرگخواری بر دست داشتیم!
چوب دستی: چوب گردو دارای ریسه قلب اژدها 27 سانت انعطاف ناپذیر
مهارت ویژ: کتک زدن ملت با چوب بیسبال، زندانی کردن افراد با استفاده از آدامس بادکنکی، ساختن آدامس بادکنکی با کاربرد های گوناگون، صحبت کردن با روح پالی چپمن

زندگی نامه نچندان کوتاه:

آق ما ع دوران شیر خورگی مون شخصیت سیاه داشتیم. چشم جک جونورای همسایه ها مونو در می آوردیم اگ ع ما اطاعت نمی کردن.
وقتی یه خورده بزرگتر شدیم زورمون بیشتر شد. به بچه های محلمون زور می گفتیم اسباب بازیاشون می گرفتیم، اگ به حرفمون گوش نمی دادن همچین شتک می کردیمشون که نمی فهمیدن ع کجا خوردن.
یازده سالمون که شد مث بقیه بچه ها رفتیم هاگوارتز. البت اونجا هم یه اکیپ ارازل زدیم که بچه مشنگارو اذیت می کردیم و می خندیدیم.
ع هاگوارتز که فارق التحصیل شدیم(البت با سختی و دنگ و فنگ زیاد) ع اونجایی که همیشه شخصیت بده داستان زندگیمون بودیم، رفتیم دست بوس ارباب که ما رو به عنوان خادم خودشون قبول کنن. البت یه ریزه پارتیم داشتیم: خان داداشمون!
بعد یه مدت خبری ع داداشمون نبود رفتیم ببینیم چه خبره، خان داداشمون کجاست؟ که گرفتنمون بردنمون آزکابان. البت بگیما اونجا هم ما ول کن نبودیم اکیپ ارازل زدیم برو بچ مرگخوارا که دمنتورا رو می پیچوندیم با هم می خندیدیم.
چن وقت بعد دیدیم این کارمونم لوس شد تصمیم گرفتیم با خان داداش نقشه فرار بکشیم دوباره بریم دست بوس ارباب با گل و شیرینی، که البت اونم نیمه نصفه انجام شد یه دفعه جفت چشمامونو وا کردیم دیدیم خان داداش مونده اونور. خواستیم درش بیاریم که گفت:
- آلکتو! تو برو دختر نباس تو حبس بمونه. تو برو راه مارو هم ادامه بده. خودت برو دست بوس ارباب.

ما هم که سرپیچی از دستور خان داداش تو مراممون نبود سریع فلنگو بستیم ده برو که رفتیم.
یه خورده که ع آزکابان دور شدیم احساس کردیم یه چیز سرد تو دلمون قلی ویلی می ره. اول زیاد بش توجه نکردیم بعد دیدیم با سرعت بیشت قیلی ویلی می ره. یه دفعه یه صدایی ع درونمون شنیدیم که یه نمه به نظرمون آشنا بود.
- آلکتو ای فامیل دور من با من حرف بزن!

ما که هیچ وقت همچین چیزی تو عمرمون ندیده بودیم صد متر ع جا پریدیم.
- تو کی هستی؟
- من روح پالی چپمن هستم که در تو حلول کردم!
- پالی که مرده.
- خب احمق جون من روحشم دیگه! در تو حلول کردم.
- چرا اینکارو کردی بی تربیت! بیا بیرون.
- من مردم ولی بعدش دیدم زنده م. اما فهمیدم روحم. بعد با خودم فکر کردم چه کار مهمی داشتم که نمردم. فهمیدم که من ناکام از دنیا رفتم. مرگخوار خوبیم نبودم. یه مدت اینور و اونور ول گشتم ، یکم مشنگا رو اذیت کردم. بعد دیدم نمی تونم تحمل کنم که تو رو دیدم تصمیم گرفتم در تو حلول کنم. تو رو مرلین بذار بمونم
- بغض نکن حالا!
- آلکتو! بگو که کارای ناتموم منو تموم می کنی!
- بیا بیرون تا تموم کنم.
- راستش من فقط نحوه ورود و بلدم ولی درباره خروج چیزی نمی دونم. بنابراین نمی تونم بیرون بیام. حالا منو یه جوری تحمل کن دیگه!

ما هم یه آهی از ته دل کشیدیم:
- خیلی خب فقط اینهمه وول نخور. ساکت باش!
- ممنون فامیل دور!

اینجوری شد که ما مجبور شدیم یه روح حلول کرده در خودمون تحمل کنیم و به سمت لرد سیاه پیش رفتیم!

میشه جایگزین بشه!

انجام شد.


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۳۱ ۱۸:۵۱:۱۴
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۳۱ ۲۱:۰۱:۲۱

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۷
سلام!

چت باکس من کار نمی کنه. می خواستم بدونم مشکل همگانی یا فقط من اینجوریم؟ و باید چی کار بکنم؟

ممنون می شم جواب بدید.


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷
بدون مقدمه می ریم سر اصل مطلب.

چرا پرتقال چر آناناس نه؟
چرا بید کتک زن چرا بید مجنون نه؟
چرا نارنجی یوآنی چرا قرمز گریفی نه؟
چرا درخت چرا گل نه؟
چرا سوجی چرا آلستور نه؟

چه شعر نویی شد! بدیم کتابش کنن هر کلمه یه صفحه!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷
اقا اصلا ما نفهمیمم اینجا چه خبره. تا رفتیم ع بقالی سر کوچه یه سطل ماست بگیریم اومدیمو دیدیم دولتمون سلطنت شده. اقا این چه وضعیه؟
راستی ما اومده یم بگیم که به هیچ وجه من الوجوه اعلام وفاداری نخواهیم کرد. حرف زور تو کت ما نمی ره.


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۶
دختر جوان شنل سفری بر دوش انداخته بود و می رفت. کلاه شنل به راحتی روی صورتش را می پوشاند، چهره دختر نمایان نبود. کوچه دیاگون برخلاف همیشه بدون کوچکترین سر و صدا و شلوغی بود. ماه های آخر زمستان بود و برف از آسمان می بارید. مقصد دختر مشخص بود ولی انگار نمی دانست باید کجا برود.
پس از چند روز پیاده روی احساس خستگی می کرد، اما به خود قول داده بود اگر به مقصدش نرسد دست از راه رفتن برنخواهد داشت. بدون توجه به سرما بی وقفه راه می رفت. دیگر تحمل دوری از جایگاه اصلیش را نداشت.
چند دقیقه بیشتر نگذشت که دروازه بزرگ خانه ریدل پیش چشمانش نمایان شد. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. تنها نگرانی اش این بود که مبادا لرد ولدمورت او را نپذیرد. البته او به اربابش حق می داد. هنگامی که لرد ولدمورت دوباره برگشته بود او حتی به خود زحمت نداده بود، به خانه ریدل برگردد و به ایشان خوش آمد بگوید. البته او از آمدن لرد سیاه خبر نداشت، اما به هر حال باز خود را مقصر می دانست.
جلوی دکه دربانی ایستاد، رودولف لسترنج را دید که مشغول تیز کردن قمه اش است. وقتی رودولف او را دید از دکه دربانی اش بیرون آمد.
- به به چه ساحره باکمالاتی! با اینکه صورتتون مشخص نیست ولی کاملا معلومه با کمالات هستین.

دختر جوابی نداد. رودولف ادامه داد:
- الان وسط ظهره ارباب گفتن که کسی حق نداره این موقع از روز وارد خونه بشه. البته من می تونم شما رو به یه نوشیدنی کره تو سه دسته جارو مهمون کنم.

دختر زیر لب زمزمه کرد:
- استوپفای!

رودولف بیهوش به زمین افتاد.

- الوهومورا!
دروازه ورودی باز شد. دختر وارد حیاط ورودی خانه ریدل ها شد. چقدر دلش برای این مکان تنگ شده بود. همین که به در اصلی خانه رسید نفس عمیقی کشید و در را گشود.
خبری از دیگر مرگخواران نبود. مثل اینکه همه آنها در خواب به سر می بردند و این موضوع برای او عالی بود، زیرا به راحتی می توانست کار خود را از پیش ببرد.
او از پله ها بالا رفت. گویا هزاران دست نامرئی او را به اتاق لرد ولدمورت می کشاند. وقتی به در اتاق لرد سیاه رسید با اعتماد به نفس در زد.

- چه کسی جرائت کرده مزاحم خواب ظهر ما بشه؟
- ارباب می بخشین، ولی ما! ما آلکتو کرو هستیم اومدیم که شما دوباره ما رو به مرگخواری بپذیرین!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲:۴۴ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶
بهترین سوال که می شه از یه پفک پرسید اینه:


کدوم کارخونه پفک رو ترجیح می دی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


جدا از شوخه یه چن تا سوال داشتیم می خواسیم بپرسیم:

چرا؟ چرا؟ روباه بی نوا رو ویران کردی؟

علاقه خاصی به پیشی پشمکیا یا حتی پفک ها داری؟

چه حسی داری که سه بار در فجیع ترین وضع ممکن ما رو شکست دادی؟

اون فن فیکت چی شد با وینکی می خواستی بنویسیش؟ به ابروکرومبی پیوست؟

به انیمه علاقه داری؟ بهترین انیمه ای که دیدی چی بوده؟

نظرت درباره DC و Marvel چیه؟(فاز نا معلوم است)

بهترین فیلم تاریخ هالیود

بد ترینش

آهنگ مورد علاقه

سبک آهنگ

بند مورد علاقه


اهل کمیک یا اونجرز و مارول و دی سی هستی؟ اگه هستی پاینیا رو جواب بده.

قهرمان یا ضد قهرمان؟

اسپایدر من یا بتمن؟

کپتن امریکا یا فلش؟

ددپول یا رد هوت؟

گرین گابلین یا جوکر؟

و در آخر:

نظرت درباره ما چیه؟






ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۵ ۲:۴۸:۴۵

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
ما هم به آرسی نقابی رای می دیم چون واس گریف زحمت زیادی می کشه!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
بنظر ما هم آراگوگ برای این رنک مناسب تر از همه ست.


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: بهترین تازه وارد
پیام زده شده در: ۱:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
به نظر ما هم دافنه واقعا فعاله ، از هیچ تلاشی برای بهتر نوشتن دریغ نمی کنه و از همه افرادی که اسمشون تو لیست هست بهتر کار کرده، چون تقریبا همه شون رو یا تو سایت نمی بینیم یا اگه ببینیم گذری و فعالیتی ندارن.




اگر بار گران بودیم رفتیم!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.