_اینجا هاگوارتز است
صدای مارا از بالای برج...عه چرا همچین میکنی؟
دانش آموزی بس گریفندوری گوینده رادیو هاگوارتز که معلوم نیست چه زمان ایجاد شده بود را از بالای برج گریفندور به پایین پرتاب کرد
خیلی از اسلیترینی ها از دیدن این اقدام یک گریفندوری تعجب کردند
در این میان دانش آموزی تنها نیشخند زنان راه خود را سمت برج ستاره شناسی کج کرد
پسر بچه سال اولی گریفندوری با دیدن گویل که از در وارد شد نفس راحتی کشید و گفت:فکر کردم یکی از استادا اومده بالا!
گویل با همان نیشخند ده گالیونی که قولش را داده بود را توی کیسه ای به سمت پسر بچه پرت کرد و گفت:کارت خوب بود!
پسر بچه و گویل سریعا محل جرم رو ترک کردند
در بین راه به پرفسور درس ورد ها برخوردند
پالی: شما اون بالا بودین؟کسی رو دیدین که بیاد پایین؟
گویل و پسر بچه نگاهی به هم کردند و سرشان را به نشانه جواب منفی تکان دادند
راه دو نوجوان سال اولی از هم جدا شد
گویل به سمت دفتر استاد معجون سازی رفت و فوری شروع به اجرا نقشه اش کرد
-استاد یک نفر یکی از دانش آموزان مشنگ زاده رو از برج گریفندور پرت کرده!
چند تن از اسلیترینی های دیگر هم درحال دادن همین خبر به بقیه اساتید بودند
در همین زمان بسیاری از دانش آموزان پول پرست دو رگه هاگوارتز هم به طمع دستمزد 10 گالیونی درحال فرستادن باقی مشنگ زاده ها به برج ستاره شناسی بودند
وقتی گویل از روی نقشه غارتگری که معلوم نبود از کجا گیرش آورده دید که تمام اساتید در برج گریفنور اند و تمام دو رگه ها و مشنگ زاده ها در برج ستاره شناسی به سمت برج ستاره شناسی شتافت تا نقشه اش را کامل کند
با ابر چوب دستی که آن هم معلوم نبود از کجا به دستش رسیده وارد برج ستاره شناسی شد و بعد از مطمعن شدن از پرت شدن و مرگ تمام مشنگ زاده ها با یک آواداکادورا دسته جمعی دو رگه ها را هم به نزد مرلین فرستاد
ابر چوب دستی را با دو دست گرفت و با کوباندنش روی زانو به دو نیمه نا مساوی تقسیمش کرد تا هیچ مدرک جرمی باقی نگذارد
درحال برگشتن از برج داشت بغض های همیشگی اش را برای وانمود به بیگناهی در گلویش بگذارد تا از مدرسه سراسر اصیل زاده اخراج نشود!