هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶
_اینجا هاگوارتز است
صدای مارا از بالای برج...عه چرا همچین میکنی؟

دانش آموزی بس گریفندوری گوینده رادیو هاگوارتز که معلوم نیست چه زمان ایجاد شده بود را از بالای برج گریفندور به پایین پرتاب کرد

خیلی از اسلیترینی ها از دیدن این اقدام یک گریفندوری تعجب کردند
در این میان دانش آموزی تنها نیشخند زنان راه خود را سمت برج ستاره شناسی کج کرد

پسر بچه سال اولی گریفندوری با دیدن گویل که از در وارد شد نفس راحتی کشید و گفت:فکر کردم یکی از استادا اومده بالا!

گویل با همان نیشخند ده گالیونی که قولش را داده بود را توی کیسه ای به سمت پسر بچه پرت کرد و گفت:کارت خوب بود!

پسر بچه و گویل سریعا محل جرم رو ترک کردند
در بین راه به پرفسور درس ورد ها برخوردند

پالی: شما اون بالا بودین؟کسی رو دیدین که بیاد پایین؟

گویل و پسر بچه نگاهی به هم کردند و سرشان را به نشانه جواب منفی تکان دادند
راه دو نوجوان سال اولی از هم جدا شد
گویل به سمت دفتر استاد معجون سازی رفت و فوری شروع به اجرا نقشه اش کرد

-استاد یک نفر یکی از دانش آموزان مشنگ زاده رو از برج گریفندور پرت کرده!

چند تن از اسلیترینی های دیگر هم درحال دادن همین خبر به بقیه اساتید بودند
در همین زمان بسیاری از دانش آموزان پول پرست دو رگه هاگوارتز هم به طمع دستمزد 10 گالیونی درحال فرستادن باقی مشنگ زاده ها به برج ستاره شناسی بودند

وقتی گویل از روی نقشه غارتگری که معلوم نبود از کجا گیرش آورده دید که تمام اساتید در برج گریفنور اند و تمام دو رگه ها و مشنگ زاده ها در برج ستاره شناسی به سمت برج ستاره شناسی شتافت تا نقشه اش را کامل کند

با ابر چوب دستی که آن هم معلوم نبود از کجا به دستش رسیده وارد برج ستاره شناسی شد و بعد از مطمعن شدن از پرت شدن و مرگ تمام مشنگ زاده ها با یک آواداکادورا دسته جمعی دو رگه ها را هم به نزد مرلین فرستاد

ابر چوب دستی را با دو دست گرفت و با کوباندنش روی زانو به دو نیمه نا مساوی تقسیمش کرد تا هیچ مدرک جرمی باقی نگذارد

درحال برگشتن از برج داشت بغض های همیشگی اش را برای وانمود به بیگناهی در گلویش بگذارد تا از مدرسه سراسر اصیل زاده اخراج نشود!


ویرایش شده توسط گرگوری گویل در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۳۰ ۲۲:۳۱:۱۷
ویرایش شده توسط گرگوری گویل در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۳۰ ۲۲:۳۲:۰۳


"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: فراخوانِ عضویت در تیم‌های ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶
خوشحال میشم کمک کنم :)



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: دفتر اساتيد
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶
من به نمره مراقبت از موجودات جادویی اعتراض دارم!

من مرگ پوشم رو بجای روش معمول با معجون درس معجون سازی که آدم ها رو به دیوانه ساز تبدیل میکرد دفع کردم!

اگه قراره من از 30 بخوام 20 بگیرم به این دلیل پس سامربای باید 10 بگیره! اون کلا با مرگ پوشه قرارداد بست!

اونوقت چی شده؟

گرگوری گویل:20

سامربای:28

یا باید نمره ی من زیاد شه یا نمره سامربای کم شه!



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶
من گویل تنهای شبم
میخواستم برم عضویت مرگخوار ها درخاست بدم دیدم نمیشه! نمیتونم!
من عشق عجیبی به لرد...نجینی...استاد معجون سازی محبوبم...ناظر عصبیه سوهان به دستم و تمامی افراد حاظر در اون خانه دارم!
اونجام کسی رو با میزان عشقی که توی قلب منه راه نمیدن!
این شد اومدم از باقی مونده ی عشقی که توی قلبمه و برای کسی نیست در راه محفل استفاده کنم!
راهم میدین پرفسور؟


توی پیام شخصی باهاتون صحبت می کنم.
عجالتاً،
تایید نشد.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۸ ۶:۳۳:۱۶


"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: حراست موزه (ارتباط با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶
اصلا مورخ کارش چیه؟
بگین شاید تونستم کمک کنم!

خیلی ازت ممنونم که میخوای کمک کنی گویل! اما جذب مورخ تموم شده و اطلاعیه رو هم اینجا زدم. شرمنده دیگه!


ویرایش شده توسط جیسون ساموئلز در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۲۷ ۱۷:۱۷:۴۸


"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۰:۴۱ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶
قبل از این که اولین دیالوگ از این جوانگ اسلیترینی بیرون بیاید یقه اش در دست استادش آستوریا کشیده شد و پاهای تازه لاغر کرده جوانک چند سانتی از زمین فاصله کرفت

استوریا درحال چرخاندن تهدید آمیز سوهان در دست آزادش گفت:چرا خودتو پروندی وسط سوژه؟

گویل با چشمانی اشکبار گفت:نپریدم! مدرک دارم!

استوریا با دیدن ران موجود در مدرک ارایه شده توسط گویل یقه اش را ول کرد کرد و گفت:میری مرگخوار های بقیه گروه ها رو از همه جا جمع میکنی میاری جلو ورودیه تالار اصلی!

گویل بدون لحظه ای اتلاف وقت به سمت تالار ریونکلاو میرفت که ناخداگاه یاده پرفسور محبوبش در حلق نجینی افتاد!

درواقع استاد محبوبش در حلق نجینی نبود!اما عدم وجود صبحانه قطعا استاد درس معجون سازی را به معده نجینی راهنمایی میکرد!

گویل در تمام راه به سمت تالار گریفندور به سختی انتخابی میان نجینی و هکتور فکر میکرد!

با دیدن یک عدد ویزلی دست به دام...عه چیزه ببخشید!دست به ردای رز جادویی شد!

رز با چشمانی گرد شده از تعجب داشت فکر میکرد:گویل چگونه توانسته ردای یک گیاه را بگیرد درحالی که گیاهان اصلا ردا نمیپوشند؟

اما چشمان اشکبار گویل او را وادار کرد تا بپرسید:چی شده گویل؟

گویل دلش را به دریا زد

بلاخره میان دو تن از محبوب ترین هایش انتخاب کرده بود!

بدون فکر بیشتر گفت:یک پرس صبحونه مفصل برای لرد و یک صبحونه مفصل برای نجینی میخوام که جلوی هضم شدن پرفسور هکتور رو در معده ی نجینی بگیره!

و همان جوابی که انتظارش داشت را شنید:برو از سامربای بگیر!

گویل با اینکه میدانست احتمال له شدن نجینی با چکش سامربای زیاد است سمته تالار هافلپاف به راه افتاد



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
با وینکی



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث‌های هری پاتری
پیام زده شده در: ۲۳:۱۰ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
رز ویزلی



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
هکتور دگورث گرنجر



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
الستوریا



"تنها ارباب است که میماند"






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.