یه روز رون داشته به موهاش شامپو میزده آب نمی زده.
هرمیون می پرسه چرا آب نمی زنی به موهات؟
رون جواب مبده -آخه رو شامپو زده واسه موهای خشک
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
لرد که هنوز اون حوری داشت ماساژش میداد به لینی و ریگولوس زل زده بود.به نظر میرسید خیلی عصبانیه.با دستش به اون دونفر اشاره کرد که برن جلو.بعد به حوری علامت میده که دیگه کافیه و حوری از اتاق میره بیرون.
لینی من من کنان شروع میکنه به توضیح دادن-ار --ارباب ---ارباب من---ارباب من فقط--
لرد حرف اونو قطع میکنه و با عصبانیت میپرسه-بگید ببینم ایوان کجاست؟
ریگولوس با ترس و بی هوا شروع کرد-قربان اون همین الان این--
که ناگهان با ضربه ای که توسط لینی به روی پاش زده میشه ساکت میشه.
لینی با اعتماد به نفس دوباره بدست آورده ادامه میده-ارباب اون الان پیش ما بود.ما اومده بودیم دنبال شما که سوالاتی ازتون بپرسیم که اون گفت من میرم یه جای دیگرو بگردم.
لرد که به نظر میرسید باور کرده با لحن مشکوکی گفت-باشه بگید ببینم چی شده.
لینی و ریگولوس نفس راحتی در دل کشیدند.
لینی می خواست شروع کنه که یکدفعه ایوان رو پشت سر لرد میبینن.
لینی با بیتفاوتی شروع میکنه به گفتن ولی ریگولوس که ترسیده بود از پشت لینی سعی میکنه به ایوان بفهمونه که یا بره یا از پشت سر اونا ظاهر بشه.
اما بی فایدست.ایوان فکر میکنه که ریگولوس داره براش دست تکون میده و اونم شروع میکنه به دست تکون دادن.
به محض اینکه حرف بین لینی و لرد تموم میشه ریگولوس هم از این کارش دست میکشه.
ویرایش شده توسط هرماینی گرنجر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۴ ۲۱:۴۸:۰۹
ویرایش شده توسط هرماینی گرنجر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۴ ۲۱:۵۱:۱۴
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
همه با هم-بله ارباب
تق تق
لرد-لونا برو درو باز کن.
لونا بله ارباب
چند ثانیه بعد دامبلدور با چهره ی همیشگی پشت در ظاهر میشود.
لونا با حالتی زیرکانه گفت-او ارباب فکرکنم با شما کار دارن.
لرد که داشت با حالتی تفکرانه به اسکور نگاه میکرد برگشت و پرسید-کیه لونا؟
لونا کنار رفت و لرد دامبلدور را پشت در دید.
-او دامبلدور چی شده که اومدی اینجا .بیا تو.
دامبا-اومدم که برای کمک کردن به اسکورپیو سو کمکتون کنم.
-چی کار؟یعنی من خیلی تعجب کردم که شما میخواین به یکی از مرگ خواران کمک کنین.میتونم علت این کارو بدونم؟
-علتش اینه که مسئول این اتفاق یکی از بچه های ماست.
لرد کمی مکث کردو نگاهی به اسکور انداخت با کنجکاوی تمام گفت-اونوقت اون شخص کیه؟
-جیمز سیریوس پاتر.
سکوت سنگینی جو را فرا گرفت.همه دهانشان از تعجب باز مانده بود.تنها کسی که تعجب نکرده بود لرد بود.
-خوب البته تعجبی هم نداره اون همیشه خرابکاری میکنه ولی سوال اینجاست که اون چطوری این کارو کرده؟
-مثل اینکه با هم بحثشون شده و جیمز هم اونو از روی عصبانیت هل داده و از پله ها سر خرده و بر اثر ضربه ای که بر سرش وارد شده این بلا سرش اومده.
ویرایش شده توسط هرماینی گرنجر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۴ ۲۰:۵۴:۱۳
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
1-روزی که هری پاتر تموم شد.
2-روز امتحانام(مهم نیست چه امتحانی)
3-همین دیگه
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
خودتون میدونید تنها کسی که توانست لرد سیاه رو نابود کنه هری پاتر بود.
تنها کسی که توانست در این راه به هری کمک کنه آلبوس دامبلدور بود.
تنها کسی که توانست دامبلدور رو نابود کنه سورس اسنیپ بود.
وتنها کسی که توانست مدت زبادی از دست این سه جادوگر بزرگ پنهان بشه ولدمورت بود.
پس به این ترتیب
1-آلبوس دامبلدور
2-هری پاتر
3-سورس اسنیپ
4-لرد ولدمورت
من خودمرو هم اضافه میکنم یعنی هرماینی گرنجر در هری پاتر که با هوش سرشارش توانسا هری را در پیدا کردن جان پیچه ها یاری کند.
5-هرماینی گرنجر
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
ببخشید میشه من به جای رول زدن از خودم یه داستان کوتاه بنویسم تا تایید بشم.
داستان رو هم تو همین تاپیک مینویسم.
قبوله؟
هرماینی عزیز؛ شما باید از الان رول نوشتن رو تمرین کنین تا بتونین به عنوان نیرو تو محفل فعالیت کنین.ما برای ماموریتها و فعالیتهای محفل به افرادی نیاز داریم که با رول های مثبت و فعالیت های سفید توایفا در راه نابودی جبهه سیاه کمک کنن.
من برای شما به دلیل اصرارهای مکرر حداقل شرط روگذاشتم؛اگه دقت کرده باشین سختگیری لرد برای مرگخوارشدن خیلی بیشتر از ماست.
ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۱۴ ۱۷:۰۳:۱۸
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
به نام خالق جادو
هری پاتر و سنگ جادو: هری پاترو دنیای جادوگری!
هری پاتر و تالار اسرار:هری پاتر و هیولای اسرار!!
هری پاتر و زندانی ازکابان : هری پاترو امیدی دیگر
هری پاتر و جام اتش : هری پاتر و سرنوشت
هری پاتر و محفل ققنوس : هری پاترو دیوانه ساز ها
هری پاتر و شاهزاده ی دورگه : هری پاتر و جان پیچه ها
هری پاتر و هفت (اسمش معلوم نیست):هری پاتر و پایان
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.
هری پاتر
نه به خاطر اینکه شخصیت اصلی داستانه
به خاطر اینکه من تمام چیز هایی که شما گفتید در هری دیدم
قدم قدم تا روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!
برای عشق!!!!
برای گریفیندور.