هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۲۶ جمعه ۲۲ مهر ۱۳۹۰
#21
و رسما

آخر کار..!


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰
#22
یازدهم سپتامبر

غروب روز ده سپتامبر ماه کامل شد
برای خلقتم آن شب دو دل .. نه صد دل شد

کشید پنجه به کوهی صبور و خاک آورد
سپس گریست به روزم که خاک من گل شد

تمام پیکره ام را تراش داد اما
از این گره به گلویم عجیب غافل شد

دو قطره اشک از چشمش چکید در چشمم
همان شب از لب من نقش خنده زائل شد

گذاشت لب به لبم پس دمید تا روحش
گذشت از گره حلق من، هلاهل شد

1شنبه 11 سپتامبر ساعت سه صبح
برای مردم دنیا عذاب نازل شد


...:::تولدم مبارک:::...


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


یه فرض محال ..!
پیام زده شده در: ۵:۰۰ چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۹
#23
حالا اگه بهتون بگن شما فقط یک راه رو باید انتخاب کنین..

بر فرض ما به شما هری رو می دیم اگه جادو رو ول کنین !
یا اینکه جادو رو میدیم اگه هری رو ول کنید !

اونوقت همه با کله میرن تو صورت هری؟ من فکر نمی کنم!


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۴:۳۳ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
#24
خب، منم یه سری سوال داشتم از دوست عزیزم آمیکوس جان کرو!!!

پرسی جان اگه دیدی با سوال های خودت یکی در اومد، ببخش دیگه! :دی

اول سلام

از اغلب کسایی که می پرسم دوست داشتی جای کدوم شخصیت باشی، می گفتن هری پاتر، اما مثل اینکه این موضوع برای تو صدق نمی کنه! میشه بیشتر در موردش توضیح بدی؟

چرا اسلیترین؟ حالا این قابل درکه اما چرا مرگخوار؟

توی خانواده ت، بین اقوام و دوستات کس دیگه ای هم هست که از طرفداران این سری داستان های فانتزی باشه؟

خب، بزار اینجوری سوالمو بگم، وقتی در مورد هری پاتر بین دوستام و اطرافیانم حرف می زنم، می گن هنوز تو بچه گیم موندم و یه جوایی مسخره م می کنن؛ آیا تابحال در همچین موقعیتی بودی؟

هیچ وقت با خودت گفتی که عمرتو با پرداختن به فانتزی به هدر دادی؟

توی سایت های فانتزی دیگه ای هم فعالیت داشتی؟ الان چی؟


سرنوشت جادوگران.او آر جی، چی میتونه باشه؟ همه میدونیم روزی هری پاتر تموم میشه!!



خب امیدوارم همیشه بهروز و موفق باشی.
ممنون میشم اگه کامل جواب بدی، خیلی مهمه، حداقل برای من!

موفق باشی

روونا


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
#25
روی صحبتم با شخص خاصی نیست، لطفا کسی به دل نگیره!

اینجا، جادوگران

واسه سه دیقه تو دلت راه بده مارو
تا من نشون بدم جادوگران و رابطه هارو
اینا حرفای امروز و دیروزه برپا
جادوگران شده اسیر یه ویروس مرگبار
دیگه احتیاجی به گِله از مدیرا نداریم
دیگه احتیاجی به محفل و مرگخوارا نداریم
یه جنگ روانیه حالا تو جادوگرانه
همه افتادیم به جون هم ویزارد و بیگانه ( ماگل)
با تنی خسته کوفته خشکیده میری
که با ایفای نقش مدیرا کشتی بگیری
وقتی جلوت پست می زنم میگی موفق باشی
توی پخ (پیام شخصی) بهم میگی میخوای بلاک بشی؟
نگاه ما به همدیگه شده مثل قاتل
توجه نمی کنیم دیگه به حس باطن
توی "نحوه ی برخورد" چندتا کاربر ساده
دارن از دعوا می کنن سوءِ استفاده
چه کاربرا که تا می بینن یارو مدیره
میگن رول بی رول این آقا بُتِ کبیره
رول چیه بابا؟ این حرفا رو ولش
رولو دیدی برسون سلام ما رو بهش
چه کاربرایی که واسه همین از اینجا رفتن
اما این مشکلات همه توی روزای هفته ن
هرکس شناسه ی خودشو بغل کرده
اینا پیشرفت نیس اینا عقبگرده
ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد
دیگه ریخته توی دل من هرچی درده
دلیلش به چند روز پیش برمیگرده
روزای اوج دعوا و بحث که از
همه شون چیزی نموند جز ترسِ محض
به یکی گفتم تو بیا بین کاربرا یک باش
اشکال نداره که اون ازت خون به چشم داشت
به حرفش گوش کن منصف باش باهاش یه خورده
گفت: مینروا وزیر بوده، حالا که مرده!!
خاطراتیه که من تو شعرم می نویسم
قلم کلماتو میاره و مینویسم
اینا باعثه گلوم پره از بغضی شه
که ببنده به دهنم راه اکسیژن
شاید به اینجا و این شعر اهمیتی ندی
منظورم اینه تو اینجا هم هس کاربرای بدی
ولی هه! اینجا خونَمه، وطنمه
جادوگران دلیل وجود شناسَمه
ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد
دیگه ترس برخورد و رفتار و روابط ما
داره کثیف تر میشه از هوای تهران
بعضی میگن جادوگران یه قفسه باید
از اینجا بری تا بکشی یه نفس راحت
میگن از بین فسیلا فقط مونده پرسی
اوله راهه واسه لینی و لونای خرسی*
که بعدِ منفجر شدن بمب ریونی
هیچ تاپیکی تو جادوگران دیگه بی سوژه نی!!
تو هم بیا جلو خودتو بساز، میتونی!
چرا واسه سطح پست همو قصاص میکنین؟
دوست من به خدا من هستم به صعود تو راضی
پس بیا با هم بشکنیم این خطوط موازی

میدونم اینو، غرور ما جادوگرانی ها به گذشته ی ماست، به تاریخ ماست
ولی به خدا اون دیگه گذشته!! الآن ما چی هستیم؟ الآن واسه آینده مون چی داریم؟
بیا دوست من، بیا دست همدیگه رو بگیریم، تا آینده ی جادوگران به اسم منو و تو افتخار کنه..

*دزدیده شده از محل زندگی لونا: ( از خرس مستربین خوشم میاد! )


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۹
#26
همین الآن،دفتر دامبلدور

سایه روشن های خورشید اول صبح، با تنبلی از پنجره به داخل می تابید، پرتره های خوشخواب دائمی، اینبار با لباس رسمی پشت دریچه ی صورتشان، بیدار و آگاه نشسته بودند و به صحبت های مینروا و دامبلدور گوش میدادند. گاهی وقتها که صدایشان بالا می رفت، ناگهان نفیر آتش خاموش کنی در فضا می پیچید! هَ..هَ..هَــچِّه ..! (عطسه)

-..اما اینجوری که نمی شه! داریم دستی دستی دانش آموزا رو میدیم دست نوچه های ولد..ولدمورت!

-می فهمم منظورتو مینروا، اما اونا با نامه ی وزارت اینجان؛ ما نمی تونیم کاری کنیم، و البته اونا هم! اما بهت اطمینان میدم که تمام سعیمو می کنم که روز براشون مثه شب سیاه بشه!

آفتاب کم کم به وسط آسمان میرسید و مرگخواران وسط حیاط هاگورارتز روی هم لم داده بودند!!

- ای بابا این شِه وژعیه آخه؟! ما اینژا امکانات نداریم! ما اینژا غژا نداریم! ما اینژا مواد نداریم! ما اینژا خوونه نداریم! ما اینژا ../ ای بابا بس کن دیگه مورفین! کم خودمون بدبختی داریم، تو هم چهار ثُم میری رو اعصابمون!

- منکه چیژی نگفتم آنتونیون ژوون؛ آخه اینژوری که نمی شه! ما اینژا امکانات نداریم، ما اینژا ..آخ!..باشه دیگه نمی گم.

- بچه ها، بچه ها زودباشین خودتونو جمع کنید، پیرِزنه داره میاد!

همگی به صف شدند، و آنتونین که مثل اینکه سخنگوی گروه بود رو به مینروا گفت:

- ای هندوانه، ای شفتالو، ای انار و سیب و آلو! ما را چه خبر آوردی؟، نور بَصَر آوردی؟ مار دو سر .. ساکت!

- لازمه به اطلاعتون برسونم که شما تو هاگوارتز هستید و اگر میخواید اینجا بمونید باید از قوانین اینجا پیروی کنید، این طرز صحبت کردن در اینجا ممنوعه، مفهوم شد؟

- آخه منکه کلی از شما تعریف کردم!!
- پیرزن عمه ته! و همینطور اینکه اسکان شما در حیاط باعث سد معبر شده! سریع خودتونو تکون بدید.

- آخه کژا بریم؟ شب کجا بخوابیم؟ کژا مواد بکش..اِ..اِ..سیگارمو پش بده!
- از در سرسرا که وارد میشین، سمت راست یه انبار جاروئه، میتونید شبو اونجا بگذرونید، و در ضمن، اگه یه مو از سر موشهای اونجا کم بشه، من شما رو مسئول میدونم!

- مینروا مک گوناگل، لازمه به عرضتون برسونم که این مدرسه رو من تأسیس کردم و هر کاری دلم بخواد توش انجام میدم و تو که نه، هیچ کس دیگه ای هم نمی تونه جلومو بگیره! مفهومه جونیور ؟!

سالازار که از شجاعت و جسارت روونا متعجب شده بود فریاد زد: بِراوو!

- چی ؟
- دمت گرم

- خِ..خــیلی خب، روونا ریونکلا شما میتونید به تالار ریونکلا برید.

- پس من چی؟

سالازار با قیافه ای حق به جانب و عصبانی مینروا را نگاه کرد..

- شما هم میتونید به خوابگاه اسلیترین برید.

- مینروا میدونی که میتونم با یه نامه از این مدرسه اخراجت کنم!

- خیلی خب وزیر روفوس، شما هم برید به خوابگاه هافلپاف.

- مینروا! همکار عزیز من، منو که فراموش نکردی؟!!
- واااای دیوونه شدم، تو هم بیا ورِ دلِ من تو اتاق معلما بخواب.

لبخندی ملیح!! بر لب های سوروس نشست!

- بقیه هم تو انبار، و تکرار نکنم " من همیشه حواسم به شما هست! "

مینروا رفت و جمع مرگخوارها به یکدیگر نگاه می کردند؛ گروهی خوشحال و گروهی عصبانی!

- صب کن آنتونین، من یه نقشه دارم!
- بهتره واقعا یه نقشه داشته باشی روونا وگرنه همه مون توسط لرد سوخاری میشیم!

- من توی ریونکلا، روفوس تو هافلپاف، سالازار توی اسلیترین و سوروس توی اتاق معلم ها، میتونیم از همه اسرار سر در بیاریم..یا حتی..یا حتی..همه رو تحت طلسم فرمان بگیریم!!

- پَ گریفیا چی میشن ؟ اونا رو می خواین شیکار کنین؟
- راس میگی، اونا رو یادم رفته بود!

- بهتره واقعا یه نقشه داشته باشی روونا وگرنه همه مون توسط لرد سوخاری میشیم!

-اینو یه بار نگفته بودی؟
- فکر نکنم!

- حالا باید چیکار کرد ؟

ادامه دهید


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹
#27
از هری پرسیدند: زیباترین در جهان کیست؟

جواب داد: خب معلومه! ولدی جوون


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹
#28
(آیاتی چند از دفترچه خاطرات بلاتریکس!)

وُلدی

تو که کچل و شهره ی عالمی
توکه خیلی شبیه خاله می
من و عشق تو با این آرزو
تو که فرمانروا و ظالمی

اگه واسه ما دستورات گل کنه
جوری میزنم که نجینی حول کنه
که مخزن کروشیوت پر بشه
مرگخوارتو از دم خُل کنه

ولدی خشکلی ولدی دلبری
ولدی از همه زیباتری
ولدی واسه من ولدی واسه عشق
ولدی از همه مغرور تری

حالا که همسر آینده می
روفوسو اخراج کن در دمی
آنتونین و ایوان برن سرد خونه
چرا روونا میگه در قلبمی ؟

کاری کن روم توی روت وا بشه
بزار دردسرات چندتا بشه
کاش نقشه ی داشتن قلب من
واست آرزوی فردا بشه

ولدی خشکلی ولدی دلبری
ولدی از همه زیباتری
ولدی واسه من ولدی واسه عشق
ولدی از همه مغرور تری


( اصن فعالیتو حال کن :دی )


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹
#29
منو این

منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
با همدیگه خوشبختیم..!

ما مرگخوارا شادیمو شادی داریم
چرا محفلیا شاکین؟ ماها پارتی داریم

دامبل با اینکه خودش طرفداره
داره میگه که به وزارت خبرداده

داره صدای آژیر میاد از سر پیچ
کوچه رو دید زدم، هیشکی توش نیس هیچ!
فقط میچرخه چراغ نارنجیه
آخ جون اینکه هستش ماشین فیلچ!

منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
با همدیگه خوشبختیم..!

منو این عینهو درو تخته ایم
آره به هیشکی نمی خوایم سرنخ بدیم
که کجا میریمو کجا میایم
بخوای راستشو فقط به دو جا میایم

اولی مهمونی دومی شیطونی
راستی تاحالا زیر طلسم فرمان بودی؟

از همه تون می خوام اینو محکم بگین
که منو و این این ولرد مکملیم

منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
با همدیگه خوشبختیم..!

تو عشق من به لرد شکی نیست
حتی دامبل هم به ما شبیه نیست

اگه بخوای با مرگخوارا آشنا بشی
ما بیشتر به شما شرح میدیم

همه واسه لرد سر میدیم و
با همدیگه صمیمی

می مونیم تا به محفل ثابت کنیم
تو عشق ما به لرد سردی نیست

منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
منو این این منو این منو منو لرد
با همدیگه خوشبختیم..!


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!


Re: *نقد پست های انجمن شهر لندن*
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
#30
نقد پست شماره ی 37 گودریک گریفیندور ، دارالمجانین لندن

سلام، ببخشید بازم دیر شد!

بریم سر نقد این پست:

خب، شما اینجا از سه موضوع استفاده کردی که هر سه تا به هم مربوط میشن، و هر سه تا هم مهم هستن و متاسفانه شما هر سه تا رو یه جورایی مخفی کردی!

1ول: متن نامه ی جوکر
2وم: صحبتی که به واسطه ی گوش مبارک لرد به ایشون از طرف جوکر تزریق میشه!
3وم:همون محل دوئل که اسمش محفوظه

خب میتونیم محل دوئل رو یه چیز بی اهمیت در نظر بگیریم که در اون صورت نیازی به توضیح دربارهش نیست، صحبتی که بین جوکر و لرد رد و بدل شد، نقش زیادی در رول ایفا میکنه ، بهمین دلیل بهتر بود که حداقل به طنز مینوشتی. اما متن نامه خیلی مهمه و چون پست نفرقبلی به واسطه ی همین نامه به پست شما پیوند خورده، توضیح مختصری درموردش لازمه و عدم نوشتنش، پستو ناقص جلوه میده.

مورد دومی که تو نظرمه، عوض شدن لحن صحبت کردن شخصیتات وسط دیالوگه که یادمه تو نقد پست قبلی هم بهت گفتم:

* بیا میدان تا بهت نشون بدم.
آهان یه چیزه دیگه یادم اومد:

لرد شمائید؟ فکر میکردم خوشتیپ تر باشی کچل !

که تناقض ایجاد می کنه!

درباره ی آندرلاین های اول جمله هات هم که تو پست قبلی گفتم، اما چون احساس میکنم همونجوری راحت تری، دیگه نمی گم.

بعد به نظر من پست خیلی بد تموم شد؛ وسط دوئل با یه جمله پست تموم میشه، خلأ بطور فجیهی احساس میشه، رک بگم، من انتظار بیشتری از شما دارم و به شدت توصیه میکنم وقتی بی حالید، عجله دارید، انگیزه ای ندارید یا از این قبیل حالتها از رول زدن خودداری کنید.


امیدوارم بخاطر نقدهای رک من ناراحت نشی، اما اگه نظر منو بخوای، من این پست رو یه رول قابل قبول نمی دونم.
فراموش نکن، من انتظار بیشتری از تو دارم، خودتو دست کم نگیر .

موفق باشی


»»» ارزشـی متفکــر «««
.
.
.

باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم!
شد..شد! اگر نشد دهنم را عوض کنم!!

I have updated a new yahoo account, plz add the last one!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.