هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۳ پنجشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۲
#21
فیلیوس فلیت ویک

فلیت ویک استاد درس وردهای جادویی می باشد. او یک جادوگر کوچک اندام است ولی قدرت های جادویی اش اصلا کوچک نیستند. وی یک جادوگر ماهر است و بر طبق یک شایعه، در دوران جوانی اش قهرمان دوئل بوده. (ت.ا) فلیت ویک یک مرد احساساتی است.وی، زمانی که فهمید جینی ویزلی را به داخل تالار اسرار برده اند، شروع به گریه کرد. ظاهرا وی روح لطیفی دارد. در کلاس وردها، زمانی که دست و پا چلفتگی نویل باعث شد که فلیت ویک در هوا معلق باقی بماند، او این مسئله را با خوشرویی پذیرفت و به خاطر این کار با نویل با عصبانیت برخورد و او را مجازان نکرد. ولی او گذشته از اندام کوچکش و خوشرویی اش، انتظار احترام متقابل را دارد.

وقتی که فلیت ویک هری و مالفوی را در حال جدل کردن درباره جاروی جدید هری، نیمبوس 2000 ، دید مالفوی با او رفتار خنثایی داشت و هیچ گونه رفتار تحقیر آمیزی مثل رفتارش با لوپین دیده نشد.


ظاهر کلی

مو: سفید
ویژگی خاص: کوتاه قد
سن: پیر، با توجه به اینکه در جوانی قهرمان دوئل بوده و همچنین در دهه 1970 مشغول به تدریس در هاگوارتز شد.
تاریخ تولد: 17 اکتبر (جی کی)
گروه: راونکلاو (جی کی)
تخصص: طلسم ها
دفتر: طبقه هفتم، انتهای برج غربی (ز.آ)
علاقمندی ها: تزئین کردن هاگوارتز با پری های زنده
نوشیدنی: شربت گیلاس با سودا و یخ و نی چتر دار


ــــــــ
شما شهریور سال گذشته در بازی با کلمات تایید شدید. الان قوانین ورود به ایفای نقش تغییر کرده و کارگاه نمایشنامه نویسی به جای بازی به کلمات اومده. با این وجود مانعی نیست. قابل قبوله.

به ایفای نقش خوش آمدید !
تایید شد !



ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۵ ۱۴:۳۹:۳۸

میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بدترين فيلم هري پاتر
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲
#22
فیلم یک ,دو ,چهار و دو قسمت هفت که بهترینش بودن.ولی بقیه به خصوص فیلم 3 و 6 زیاد بدرد نمیخوردن.توشون هری پاتر گم بود.هری پاتر یه چیز دیگه شده بود.جذابیت نداشت.مثل بقیه فیلماش نبود.میشه گفت یه جورایی این فیلما تاریک بودن.برای اینکه بعد از فیلم 4 جادو یه معنای دیگه پیدا کرد,هری عاشق شد,رون عاشق شد,دراکو بد شد,همه مردن,همه چیز خراب شد و....
فیلم های 1 و 2 با کتاب زیاد فرق نداشت.ولی بقیه فیلما داشتن.فیلم سه با فیلم 1 و 2 تغیر زیادی داشت ( مخصوصا در بازیگر ها,چون تولید فیلم یه سال دیرتر شروع شده بود ) دیگه فیلم 6 رو که نگو.کلا از کتاب به دور بود!بعدش فیلم هفت خیلی خیلی خوب بود.( چون روش زیاد کار شده بود ) و خیلی شبیه کتاب بود!


میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه ميتونستي از يه ورد استفاده كني اون چي بود؟
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲
#23
اسمشو یادم نیست.همون ورده که فلج میکرد.برای ادمایی که دلم میخواد بعضی وقتا هیچکاری نکنن.(رادیو ها و...)
آواکداوارا برای خیلی ها.برای تمام انسان های بد و درست نشو.حتی اگه 8 میلیارد زمین بشن 1 میلیارد!
و مهم تر از همه که میتونه دو تا ورد بالا رو هم انجام بده طلسم فرمان!


ویرایش شده توسط al!reza در تاریخ ۱۳۹۲/۱/۱۳ ۱۲:۵۸:۱۰

میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: نظر خود را درباره انكه ايا جادو وجود دارد يا نه بنويسيد.لطفا
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱
#24
جادو وجود داره.ولی کم.این دور و زمونه کم جادو وجود داره.ولی اگه یه نگاه به کتابای قدیمی بندازین میفهمین.همین کتاب اسمانی ما مسلمونا قرآن.بخونین میبینین پیامبرانی از جمله موسی جادو بلد بودن.جادو این نیست که ما بگیم لوموس یه دفعه یه جا روشن بشه.هری پاتری تخیلی هست ولی بعضی جاهاش درسته.برای من که وجود داره حسش میکنم شما رو نمیدونم!


میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱
#25
نام و نام خانوادگی:
علیرضا شیخی
سن:
12
محل زندگی:
یه جایی که بهش قبلنا میگفتن لیان ایران.الانم ساکن تو ویلای جادوگران
شغل:
نویسنده و بازیساز
فعالیت های جنبی:
بازیسازی
نحوه آشنایی با هری پاتر و میزان علاقه:
پاکت فیلمش رو تو 7 سالگی دیدم خوشم اومد 10 سالگی وارد دنیاش شدم
کتاب های مطالعه شده:
تام سایر,جودی با جوراب های لنگه لنگه,سینوهه,ادیسه,هری پاتر
علاقه مندی:
بازیسازی,نقاشی,نوشتن,اذیت کردن و شوخی کردن با دوستام
شخصیت و کتاب مورد علاقه:
سورس اسنیپ,هاگرید,رولینگ,تام سایر,تام انجلو ( شخصیت بازی مافیا)


میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۵ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱
#26
شاید هری پاتر تموم بشه ولی سایتاش تموم نمیشن.درسته که تا حدود 2 سال پیش همینطور داشت به سایت و وبلاگ های هری پاتری اضافه میشد ولی هنوز هم کسانی هستند که هری پاتر رو نخوندن.الان تمام سایت ها و وبلاگ های هری پاتر به کتاب جدید رولینگ پایدارن.اگه رولینگ کتاب های جدید منتشر کنه هری پاتر زنده میمونه صد البته فن های زیادی هم نوشته میشه که میتونه جای خالی هری پاتر رو پر کنه به نظر من زوده که بگیم سایت های هری پاتری بسته میشن


میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۱
#27
تک شاخ - عینک - زبان - جرقه - قفس - درختچه - خون - قلعه - جیغ - کاغذ
__
هری در حالی که روی دست هاگرید خوابیده بود داشت به رویای قلعه هاگوارتز فکر میکرد.عینکش را که جابجا کرد روزنامه ای که معلوم بود خیلی قدیمی است را دید.بیشتر نوشته ها و برگ های روزنامه کدر شده بود و تیتری درشت هنوز روی ان باقی بود : روزنامه پیام امروز. و با خطی طلایی ( که بیشتر به سیاه مایل بود تا طلایی که قبلا داشت ) نوشته شده بود : بهترین و بزرگترین روزنامه جهان جادوگران.هری با کنجکاوی روزنامه را برداشت.زیر تیتر بزرگ با خطی ریزتر نوشته شده بود : بزرگترین و بهترین روزنامه جهان جادوگران.زیر ان با خطی خوف ناک نوشته شده بود : شکست لرد سیاه. تا خواست مطلب را بخواند صدای تق تق امد.به پشتش که نگاه کرد جغدی قهوه ای رنگ را دید.پنجره را که باز کرد جغد در اتاق با صدای هو هو پرواز میکرد.هاگرید با بدخلقی در حالی که هنوز خمیازه میکشید گفت : هری....چرا پنجره رو باز کردی؟خواب بودم.و با چشمانی پف کرده از جایش بلند شد.روزنامه را از پای جغد در اورد و سکه ای در کیسه اش انداخت.ناگهان گفت : اه...هری میدونی تک شاخ های چی هستن؟و با ذوق خنده ای کرد.و ادامه : و چرا از خون اونها میخورن؟و با تاسف سر تکان داد.هری ناگهان جیغی کشید و گفت : هاگرید...اون...اون چیه تو موهات داره وول میخوره؟و به موهایبلند و نا مرتب هاگرید اشاره کرد.هاگرید دست در موهایش کرد و ان موجود را ( که بیشتر به کرم شباهت داشت ) را بیرون کشید.زبانش را در دهان چرخاند.هری گفت : اوی!هاگرید تو که نمیخوای... هاگرید گفت : نه هری داشتم باهات شوخی میکردم!و ان کرم را در ظرف غذا انداخت.هاگرید روزنامه را در دست هری که دید ان را از او گرفت و کمی که خواند ان را روی زمین انداخت و با نوک چترش ( چوبدستی اش ) ان را با جرقه های قرمزی سوزاند.هری خواست بگوید که چرا این کار را کرد که هاگرید گفت : هری میشه اون قفس رو بدی به من؟هری این کار را کرد.هاگرید در قفس را باز کرد و از داخل ان کمی فضله بیرون اورد و پای درختچه کوچکی که کنار تختش بود ریخت و با مهربانی به ان اب داد.و گفت : اوه اوه!هری دیر شده باید بریم!و دست هری را گرفت و از پله ها پایین امد.با بدخلقی گفت : اخرشم روزنامه رو نخوندم!هری دست هاگرید را گرفت و رفت هنوز هم داشت به قعه هاگوارتز فکر میکرد.

سعی کنید بین پاراگراف هاتون یک خط فاصله باشه.
تایید شد


ویرایش شده توسط al!reza در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۲۷ ۱۵:۱۵:۴۷
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۲۷ ۲۲:۱۵:۱۶

میخوام دنیا نباشه,ریونکلاو رو باشه!
عشق س ریونکلاو رو!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.