هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹
سلام پرفسور وارنر

1. پارچه رو کنار بزنین و بگین با چه جانوری مواجه شدین؟ بزرگ یا کوچیک؟ (2 امتیاز)

من متاسفانه از پس بچه ها تندی دویدند به سمت قفس ها که له شدم زیر دست و پاشون!
ولی اخر سر با کمک پومانا بلند شدم دیدم فقط یه دونه پارچه مونده که خیلی هم کوچیکه، اقا ماهم رفتیم و زدیمش کنار دیدیم یه غول کوچولو داریم!

2. برخوردی که جانور با شما داشت چی بود؟ (4 امتیاز)

راستش اول نگام کرد بعد یهویی با چماقی که تو دستاش بود هفت هشت باری مارو زد، بعد که دید ما از پا درنمیایم شروع کرد به غرش کردن! بعد من همینطوری بهش زل زدم ترسید بنابراین با سر چماقش نزدیک چشمم شد و نزدیک بود کورم کنه!

3. چه غذایی برای جانورتون با این ابعاد جدید مناسب می‌دونین؟ چرا؟ (2 امتیاز)

ما دیدیم بهتره براش کرمفلوربرن بریزیم بخوره، گچون وقتی در ابعاد اصلیش بوده گوشت میخورده، حالا هم باید گوشت بخوره فقط در ابعاد کوچکتر!

4. آیا جانورتون از غذایی که تو سوال 3 تهیه کردین خوشش اومد؟ چرا؟ (1 امتیاز)

خب راستش من که اون غول نیستم ولی به نظرم براش دردناکترین لحظه ی عمرش بود چون رفت یه گوشه نشست و سرشو پایین انداخت!(به نظر داشت منو نفرین میکرد که این چیه؟)

5. هرگونه انتقاد و پیشنهادی که نسبت به کلاس در طی این سه جلسه داشتین ارائه بدین! (1 امتیاز)

والا پرفسور وارنر عزیز من که جلسه ی اول متاسفانه ندینمتون از جلسه ی دوم اومدم.
ولی تو این دوتا جلسه هیچ مشکلی یا ناراحتی ای برام پیش نیومد!


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹
سلام پرفسور سو لی

1. از روی شکل و محل قرارگیری این برگ طعمش رو حدس بزنید.علت حدستون رو کاملا توضیح بدین.(4 امتیاز)

گیاهی که من در حال حاضر دارم مینگرم،بسیار شبیه یک زردمبوی خالص هستش، بنابراین طبق مشاهده های دقیقم به این نتیجه رسیدم که ممکنه طمع کره خالص رو بده.
محل قرار گرفتنش هم دقیقا در وسط گیاه هستش.

2. یه برگ رو توصیف کنید یا نقاشیشو بکشید؛ بعد از حدس زدن طعمش، اون رو امتحان کنید و بگید چقدر با حدستون فاصله داشت. (3 نمره)
گیاه

من تصمیم گرفتم بعد از مشاهده ی مهمی که بر روی گیاه انجام دادم مزه اش رو هم تست بکنم پس من اولین برگشو که نزدیکترین برگ به وسط گیاه بود کندم تا بخورم.(متاسفانه اون برگ اصلیه کنده نمیشد و این خیلی عجیب بود!)
وقتی ما این را خوردیم دیدیم واییی بسیار ترش است، ما اشتباهی کل برگ را در دهان خود کردیم و حالا هم که دارم تکالیف را مینویسم مزه ی ترش ان لیمو ترش در دهانمان هست!

3. به نظرتون علت تفاوت طعم و ظاهر برگ‌های این گیاه چیه؟ (3 نمره)

خب به نظر من کاملا صدق میکنه که طعم لیمو ترش بده ولی فکرکنم مال من هنوز نرسیده بوده و هنوز به رنگ لیمویی تغییر نداده بودش!


ویرایش شده توسط گابریل تیت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۵ ۱۹:۴۳:۰۷
ویرایش شده توسط گابریل تیت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۵ ۱۹:۴۷:۵۳
ویرایش شده توسط گابریل تیت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۵ ۱۹:۴۸:۴۰

only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۰ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹

رونالد ویزلی؟


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: پاسخ به:سپر مدافعت چیه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹

گربه


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۹
پسرت
هری پاتر


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹
اون طرف:

-اوه اوه! نگاه کن این همه ساحره نه ببخشید ماگل خوشگل!
-ببخشید اقای محترم؟

رودلف که مشغول دید زدن زنهای تو خیابون بود با صدای ماتیلدا به خودش امد!

-ب بله مات نه یعنی بله؟
-زاخاریاس بهم گفت یه اقای به نام آلبرت تو دستشویی منتظرمه!
-بله بله کاملا درسته!
-خب چه کاری از دستم ساخت...
-ااهمممم!
-زاخاریاس ترسوندی منو!
-ببخشید ماتیلدا همچین قصدی نداشتم!
-باشه، چیشده که دوباره امدی پیشم؟
-خب راستش ماتیلدا کارت داشتم!
-هوییی،ببین اقای خیار من علاف تو نیستم بعد از رفتنم حرف هاتو باهاش بزن من کار دارم!
-اولن که اسمم زاخاریاس نه خیار،دومن"اصلا به تو چه که من با ماتیلدا چیکار دارم؟"
-اروم باشین اقایون!
-ماتیلدا بیا یه لحظه!

رودلف عصبانی از دست زاخاریاس تصمیم گرفت جار و بلاسشو جمع کنه و بره، به اندازه ی شش ماه محفلی هارو دیده بود!

-اقای پرفسور ما رفتیم دیگه!
-کجا بسرم رودلف جان!
-رودلف جان؟...خانوما و اقایون، یه لحظه گوش بدین!

رودلف تصمیم گرفته بود جلب توجه کنه واسه همین به بالای میز رفت و شروع کرد به سخنرانی!

-ببینید، من یه ادم معمولیم،من یه برقکارم؛اما از وقتی که اون اقا...کوشش؟...اها اونجا، اون خیار یا همون زاخاریاس اسمم رو پرسیده همه صدام میکنن رودلف!
اقا شما ها که دوستان صمیمیه من نیستین! هی رودلف صدام میکنین، اسم من آلبرته...آلبرت!
-خیلی خب البرت جان بیا پایین اگه حرف دیگری نداری؟
-چرا دارم، اقا من سویئت کناریتونم تورو خدا اروم تر باشین!

رودلف مطمئن بود که خیلی زیادی جلب توجه کرده،پس راهشو گرفت و رفت به سمت مرگ خوارا!

اونطرف:


رودلف بی خبر از همه جا وارد سویئت شد، و دم در با چهره ی بلا روبه رو شد!

-خب خب ببینین کی امده"مرد سخنرانی"!

اونجا بود که رودلف فهمید زیادی صداشو بلند و زیادی جلب توجه کرده! و حالا باید جواب گوی ارباب باشه!


ویرایش شده توسط گابریل تیت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۳ ۲۲:۲۲:۴۸

only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

زاخاریاس و رودلف به سمت دستشویی روانه شدند در نزدیکیه دستشویی بودن که فکر بکری به ذهن رودلف خطور کرد!

-بفرمایین اینجا دستشویی هستش،اگه چیزی لا...
-زاخاریاس،باباجان چرا رفتی تو دستشویی؟
-پرفسور این برقکاره گفت که باید از اینجا اب زده باشه به...
-نمیشنوم بابا!
-باشه الان میام...هی اقا برقکاره! اسمت چیه؟

رودلف اون موقع فقط روی نقشه ای که کشیده بود فکر میکرد نه اسم فرضیش!

-هی...هی اقا!
-هان؟چیه؟ چیشده اقا؟
-اسمت چیه؟
-امممم...اسمم؟
-بله اسمت!
-امم...خب راستش دوستام صدام میکنن رودلف! اما اسم اصلیم چیزه...چیز...اه ببین تورو خدا از بس رودلف صدام زدن که اسم اصلیم یادم رفته!
-جان؟
-خب اسمم خیلی طولانیه سرت درد میگیره!...راستی اون اقاهه کارت داشت!
-جالبه!
-چی؟
-روودلف لسترنج! اسمت این نیست؟
-اممم...رودلف لسترنج؟...نه بابا این کدوم خریه؟
-زاخاریاس جان،نیومدی چرا؟
-الان پرفسور!

زاخاریاس با شک و تردید از دستشویی دور شد؛عرق سرد بر پیشونی رودلف یخ بسته بود که ناگهان دست بلاتریکس دوباره فعال شد!

-اخه کله پوک! کدوم ماگلی اسمش رودلف که تو اون باشی؟
-اخ...اخ نکش گوشمو! خب چی میگفتم؟
-این همه اسم بود لعنتی!
-خب نام ببر!
-رابرت،مکس،الکس...
-خب من داشتم به چیزه دیگه ای فکر میکردم!
-وسط ماموریت ارباب؟
-نه منظورم اینه که مثلا چجوری خفه شن تا ما راحت شیم از دستشون!
-احمق کله پوک!
-میشه اینقدر بهم فحش ندی بلا؟
-کله پوک، الان فحش دادن مهمه یا انجام داد...

اما بلاتریکس درون رودلف یکهویی رفت! چون زاخاریاس برگشته بود!

-اممم...داری چیکار میکنی رودلف؟
-هیچی!راستی اسم اصلیم یادم امد!
-واقعا؟
-اره!
-خب...چیه؟
-البرت!
-آلبرت؟
-بله،آلبرت!
-خب ابرت چیزی لازم نداری؟
-نه...فقط اگه به یک خانم بگی بیاد کمکم ممنونت میشم!
-خانوم؟
-اره خب!
-به چه دردت میخوره؟
-خب... اهان ببین من باید دستمو به ته چاه فاضلاب برسونم،بعد از اونجا میفهمم نشتی داده یانه؟
-خب خانوم به چه دردت میخوره این وسط؟
-خب...یکی بالاخره باید این چنگگ تو کیفم رو تو چاه کنه!
-خب من میتونم!
-نه اخه باید دستت ظریف باشه! برو یک خانومه مجرد رو بیار کمکم کنه!

زاخاریاس گیج و با کلی شک و تردید از دستشویی بیرون رفت،اون هنوز به برق کار شک داشت پس تصمیم گرفت مطمئن بشه که اون فقط یه ماگله!


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

اما از پس که محفلی ها بلند حرف میزدن کس متوجه ی حرف های رودلف نشد!

-اهممممم...بخوابین!
-اره پرفسور دیدین چجوری تو دوئل شکستش دادم؟
-اری باباجان!

رودلف تصمیم گرفت یه بار دیگه اینکارو انجام بده ببینه چی میشه!

-بخوابین!
-پرفسور ببخشید میشه اون لیوانو بهم بدین؟
-اینو باباجان؟
-اره پرفسور!
-بیا باباجان!

رودلف دید اینطوری نمیشه انگار هیچکس حتی متوجه وجودیه مرگخوار تو جمع محفلی ها نشده بود!
تصمیم گرفت با خود دامبلدور حرف بزنه...

-پیر خرف...نه ببخشید پرفسور دامبلدور؟
-بله باباجان؟
-اممم...ببخشید میخواستم ببینم میتونم ازتون خواهش کنم که...
-که پیوز نه ببخشید بابا فیوز رو نشونت بدم؟
-امم نه پرفسور من میخواستم که...
-زاخاریاس عزیز میشه فیوز رو به این برق کار عزیز نشون بدی؟
-حتما پرفسور! بیا اینجا اقا!


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
اوه چه خوب!
ممنون

پ.ن:از خود پرفسور دامبلدور تشکر کن!


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
سلام فراوان بر لرد و بلاتریکس عزیز

اگه زحمتی نیست اینو برایم نقد بفرمایید


only Hufflepuff
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.