هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶
#31
نقل قول:

لینی وارنر نوشته:
سلام.

بابت اینکه اینقد طول کشید معذرت می‌خوام. سوالا زیاد بودن و منم یکم سرم شلوغ بود.
امیدوارم سوتی‌ای نداده باشم، چون فرصت نکردم برای آخرین بار چک کنم.
تقدیمتون.

+ نیم ساعته سعی دارم بفرستم یهو چنان نت کند شد که نگو. :|



چه سوالات خوبی ، واقعا از بعد پرسی ویزلی یادم نمیاد سوالاتی اینقد گرم و صمیمانه پرسیده بشه ، معمولا همیشه خشک و رفع تکلیفی بود سوالات.

جواب هام که خیلی خودمونی و گرم بود ، خوندنشون رو لذت بخش تر میکرد و جذب میکرد که ادامه بدی لینی وارنر رو بهتر بشناسی.

Good Job to both

داشتم میدیدم یه دفعه دیدم اا اسم منم اومده چند بار ، لذت بخش بود که همش تو خاطرات خوبت از سایت بودم و این خودش یه افتخاریه

نقل قول:
به نظرم دامبلدور فعلی اگه بخواد می‌تونه. آدم خوبیه و شخصا قبولش دارم. فقط حس می‌کنم خودش یکم اذیت می‌شه. هاگرید رو تصور کنین! چه شخصیتی داشت و چه طنزی. حالا با دامبلدور محدودیت پیدا کرده و باید چارچوب خاصی رو رعایت کنه. نمی‌تونه خودشو مث هاگرید واسه هرچیزی آزاد بدونه. حتی وقتی هر از گاهیم ترمزو ول می‌کنه و چشمه‌ی هاگرید بودنش می‌جوشه، نگران می‌شه که من دامبلدورم، نکنه کسی الگویی که نباید بگیره؟ (این آخری حرفای خودشه‌ها، این‌چنین به فکره. :) )


زمانی که من دامبلدور بودم اگر یادت باشه ، قطعا آراگوگ که یادشه ، با پرسی ویزلی ، بی ناموسی نویسی رو به اوج خودش رسوندیم. یعنی رسما سایت رو مثبت هیجده کرده بودم و خیلی ها شاکی بودن. میدونم اینم ربطی به تو و مصاحبت نداشت ولی چون اینجا خوندم و با خودش هم در ارتباط نیستم ، بهترین جا دیدم که نظرمو بگم.
کلا دامبلدور های زیادی بودن تو سایت ، هر دامبلدور هم شخصیت قبلیه اون طرف بوده. خیلی ها مثلا فکر میکنن که کار راحتیه که از هاگرید بری دامبلدور شی و عوض شی که اینجوری نیست و اکثرا هم انجامش ندادن. شاید مثلا یه سری افراد دامبلدور شدن جدی تر شدن و یه سری شوخی ها رو دیگه نکردن ولی این حتما نشونه دامبلدور خوب بودن نیست.
در واقع تمام این چیزای گیج کننده ای که بالا گفتم ، منظورم اینه دامبلدور ورژن خودت باش، مهم نیست چه ورژنیه ، همینه که رول نویسی رو خاص میکنه. یه سال دامبلدور مثبت هیجده ، یه بار یه پیرمرد خرفته ، یه بار دلقکه ، یه بارم هاگرید

نقل قول:
اما دلیل اینکه جدی نمی‌نویسم اینه که تعداد سوژه‌های جدی کم شده و اکثر تاپیکا طنز هستن. خودتم سوژه جدید شروع کنی اینقد طرفداراش کمن که احتمالا یا دیر به دیر ادامه پیدا می‌کنه یا اصلا سوژه می‌خوابه.


ها یه تاپیک جدی نویسی پیدا کن ، اگر خودت وقت و حوصلش رو داری ، دوتایی داستانش رو جلو ببریم. البته اگر بقیه هم خواستن بیان که ایول ولی اگر نیومدنم هفته ای نفری یه پست میزنیم مثلا داستان جلو میره. اگر دوست داری جدی بنویسی و وقتش رو داری چون میدونم مدیریت باعث میشه وقتی که واسه پست زدن میتونی بذاری خیلی کم بشه.

نقل قول:
نمی‌گم بهترین هاگ چون نمی‌دونم چیش برتری داشت. اما لذت‌بخش‌ترین هاگی که شرکت کردم هاگوارتزی بود که مدیرش پرسی ویزلی بود. فک کنم تعداد کلاسا 13 تا بود (برای اون زمان خوب بود، برای الان بسیار بده!) و کلا خیلی خوش گذشت بهم.


اون دوران یادش بخیر واقعا ، من و آرش (پرسی) یکی درمیون مدیر هاگوارتز میشدیم و من اعتقاد داشتم که تعداد کلاسا باید پایین باشه و موضوعات تازه تدریس بشه ، کلاسارو میاوردم 6 تا میکردم ، بعد ترم بعد اون میرفت 20 تا کلاس میذاشت.
حالا هر کدوم دلایلی داشتیم واسه خودمون و هر جفتش هم به یه اندازه منطقی بود و چون رفیق هم بودیم هیچوقت درگیر نشدیم ولی کلا جالب بود.
ریونکلاو هم خیلی هاگوارتز برده ، خجالت بکشید فارغ التحصیل (کلمه سختیه ) شید دیگه باو ( زمانی که من ریونکلاو بودم کوییدیچ بردیم فقط فک کنم )


ها در آخر هم اینکه خسته نباشی کلا بابت مدیریت سایت و نظارت و رول نویسی و همه کارهایی که میکنی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶
#32
ها اگر وقتش هست ، آراگوگ عزیز لطف میکنی که این پست رو نقد کنی ؟

اگر خودت وقت نداشتی ، نیازی به نقد نیست.





پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶
#33
همچنان که مرگخوارا به دیوار اتاق نگاه میکردن ، اتاق هم کم کم شروع کرد به مرگخوارا نگاه کردن.

-هر کی زودتر چشمک بزنه یه آیس پک مهمون باید بکنه کل مرگخوارارو.
-
-آهااا ، همتون با هم چشمک زدین ، برین بخرید آیس پک ، من با طمع توت فرنگی میخورم.

مرگخوارا یه ذره بهم نگاه کردن دوباره یه ذره به دیوار نگاه کردن و چون هنوز از اتفاقاتی که افتاده بود گیج بودن یه بار دیگه به هم نگاه کردن.بالاخره وینکی از نگاه کردن به مرگخوارا و دیوار خسته شد و کمی جلوتر از بقیه مرگخوارا رفت و دستی به دیوار کشید.

-هی هی ، خودت مگه ناموس نداری به من دست میکشی ؟ برو به اون دست بکش

وینکی به سرعت به عقب برگشت و تصمیم گرفت که همون نگاه کردن به بقیه مرگخوارا و دیوار تا آخر این پست بهترین و امن ترین کار ممکنه. این بار هکتور معجون هاش رو کنار گذاشت ، دستی به شکم کراب کشید و جلو رفت. از تجربه وینکی استفاده کرد و این بار به دیوار دستی نزد.

-تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی؟ تو چجوری ...

کراب جلو میاد و ضربه محکمی به کمر هکتور میزنه و سریعا به جای خودش برمیگرده.

-بله مرسی کراب نیاز به ریستارت داشتم ، خب تو چجوری حرف میزنی ؟ تو مگه دیوار نیستی ؟ دیگه حالا گفتیم دنیای جادوگری ، قرارمون این نبود همه چیز اینقد عجیب غریب باشه که

تا دیوار اومد جواب بده ، بانز به هکتور نزدیک شد و در حالی که پشتش قایم شده بود گفت :
-سوال مهمتر اینه که آیس پک رو چجوری میخوری آخه ؟ کجات میره ؟ کجات هضم میشه ؟ از کجات میاد بیرون ؟

همه مرگخواران منتظر جواب سوال بودن که سر و صدایی از گوشه دیوار شنیده شد و از پشت خاک های به وجود اومده ، موجود هشت پایی رو دیدن که در حال خوردن چندین حشره کوچیک تر داره بهشون نزدیک میشه. آراگوگ با یکی از دستای خالیش دهنش رو پاک میکنه و به صورت تحقیر آمیزی میگه :
-یعنی شما واقعا فک کردین دیوار داشت حرف میزد ؟ رفته بودم پشت دیوار یه غذایی بخوریم بیام. یعنی واقعا شما رو که تایید کرد که مرگخوار شید من نمیدونم.

آراگوگ که دل سیر حشره خورده بود ، به آرومی به طرف پنجره رفت و خیلی عمیق به فکر فرو رفت. هوای بیرون خانه ریدل روشن شده بود و آفتاب از پشت ابر ها در اومده بود که در حالت عادی هوای خوبی به نظر میرسید ولی نه برای خانه ریدل و مرگخواران. مشخص بود که لرد ولدمورت هنوز به طور کاملی به خودش برنگشته و کنترل آب و هوا رو در دست نگرفته.
بقیه مرگخواران همچنان در حال تحقیر شدن برای حرف زدن با دیوار و کمی نگران وضعیت اربابشون بودن و منتظر آراگوگ بودن که راه و چاره درست کردن اربابشون رو بهشون بگه.

-شما ها خیلی هاتون مرگخوار جوون هستین ، من در طول 14 سال عمرم تو این دنیا بیشتر از ده لرد ولدمورت دیدم که مردن و برگشتن. میدونم چیکار کنم که بتونیم به حالت ترسناک و خشن خودش برش گردونیم ولی برای این کار نیاز به تمام مرگخواران ، تمام محفلی ها و یه 10 تا حشره دیگه داریم که من یه ذره فکر کردم باز گرسنم شد.

مرگخواران به سرعت پراکنده شدن تا حشرات اطراف را برای آراگوگ بیارن.

-حتما زنده باشنا... اگر بکشینشون اون خوشمزگی زنده خوردنشون رو نداره تو دهن آدم... عنکبوت یعنی.

آراگوگ به طرف اتاق برگشت و به مرگخواران خیره شد که دنبال به دام انداختن حشرات زنده بودن و به این فکر فرو رفت که آیا واقعا لرد ولدمورت نیاز هست ؟ چرا خود آراگوگ ارباب مرگخواران نشه؟ این فکر آراگوگ رو بسیار گرسنه تر کرد.




پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۱۵:۴۰ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶
#34
در حالی که مرگخواران مدام رفرش میزدن تا ترین ها باز شه و رایشون رو بدن ، مدیران در گوشه ای از اتاق جمع شده و زمزمه کنان مشغول ایده پردازی برای نحوه جدید برگذاری ترین ها بودن.

-وایسا ببینم قبل از هر چیزی ، این آراگوگ چجوری یه دفعه وارد داستان شد؟ لرد ولدمورت قدیمی این همه پست نقد کرد که خانوم یه دفعه خودتون رو وارد داستان نکنید ، این یه دفعه اومد پرید کل داستان رو در مورد 8 تا دستش کرد.
-اون مهم نیست ، حتما میخواسته از سوژه های جدید شخصیت جدیدش استفاده کنه یه ذره. همه موافقید که در مورد ترین ها حرف بزنیم ؟ لیلی ؟ رز ؟ عله؟ هرمیون ؟

یه دفعه همه مدیران به سمت هرمیون برگشته و در حالی که با یه دست فکشون که رو زمین بود رو کم کم بالا میاوردن ، با دست دیگه به صورت و موهای هرمیون دست میکشیدن تا از وجود واقعیش مطمئن شن.

-هااا چیه چی شده ؟ منم میتونم خودمو بیارم وسط داستان یه دفعه دیگه.
-
-باو اینقد تعجب نداره که ، اومدم یه سری بزنم ببینم دنیای جادوگری هنوز زندس یا نه.
-
- هی عله حواست باشه ، اگر میخوای تا آخر این داستان دو تا دستات به بدنت وصل باشن بهت پیشنهاد میکنم از شونه به پایین تر رو لمس نکنی
-ببخشید هرمیون ، تا اونجا که یادم میومد تو جنس مخالفی داشتی آخه خیلی کنجکاوم ببینم چی شده و چه چیزایی تغییر کرده.

چند دقیقه بعد ، عله رو با سرعت به طرف بیمارستان میبردن تا شاید اگر به موقع برسن دستاش رو بتونن دوباره جا بندازن. هرمیون هم که دیگه به نظر میرسید تا اونجا که میتونسته آراگوگ رو اذیت کرده در رو باز کرد و ناپدید شد.
مدیران نگاهی به در انداخته ، بعد نگاهی به مرگخواران که هم چنان رفرش میکردن و بعد نگاهی به همدیگه انداختن و به ایده پردازیشون ادامه دادن.

-نظرت چیه اعلام کنیم که هر فرد فقط یه رنک میتونه ببره ، اینجوری حتی اگه همه مرگخوارا به لرد رای بدن بازم یه رنک بیشتر بهش نمیرسه.

تق تق

-شاید اینجوری حتی یه ذره دعوا هم بین مرگخوارا راه بیفته و هرکی رای اشتباهی بده و همه رنک ها به محفلی ها برسه

تق تق

- میتونیم هم یه سری رنک ها رو عوض کنیم و یه چیزایی بذاریم که لرد اصلا توشون فعالیتی نداشته.

تق تق

-بازم اینا به اربابشون رای میدن ، ولی کاری که میتونیم بکنیم اینه که یه سری رنک ها رو منفی کنیم ...

تق تق

رز با عصبانیت در رو باز کرد و در حالی که دود از گوش هاش سوت زنان بیرون میومدن ولدمورت رو گرفت و آورد تو. ولدمورت سعی کرد نجابت خودش رو حفظ کنه و به دود ها توجهی نکنه.

-چی شد؟ بردم همه رنک ها ؟ بریم به کارای مهمتر از ترین ها برسیم الان ؟





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
#35
نام کامل: هرمیون جین گرنجر
تاریخ تولد: 19 سپتامبر 1979
تبار: مشنگ زاده
رنگ چشم: قهوه ای
رنگ مو: قهوه ای و بوته مانند.

چوبدستی: چوب تاک (JKR) با مغز ریسه دل اژدها (JKR) تا اینکه بوسیله گری بک و قاپ زن هایش گرفته شد. بعد از فرار از عمارت مالفوی هرمیون از چوبدستی بلاتریکس استفاده می کرد: چوب گردو و ریسه دل اژدها، 30 سانتیمتر، سرکش (ی.م.24).

وسایل: آشکار کننده (ح.ا.13)، در طول سال تحصیلی 1993-1994 از یک زمان برگردان استفاده کرد تا کلاس های اضافی بگیرد (ز.آ.21)، کیف منجوق دوزی شده (ی.م.8).

جوراب: برای جن های خانگی جوراب می بافت.

شغل: بعد از اینکه ولده مورت کشته شد، در سازمان سازماندهی و نظارت بر امور موجودات جادویی شروع بکار کرد تا کیفیت زندگی جن های خانگی و دیگر موجودات محروم از حقوق اجتماعی را بالا ببرد. بعداً به سازمان اجرای احکام جادوی رفت و به تصویب قوانینی که به نفع اصیل زاده ها بودند خاتمه داد.

مهارت ها: بستن لوازم برای سفرهای طولانی مدت، منطق (س.ج.16)؛ ریاضیات جادویی؛ آتش ضد آب و قابل حمل (ح.1)؛ جسم یابی (غیب و ظاهر شدن)؛ کتاب تاریخچه هاگوارتز را بطور کامل خوانده است. می تواند یک سپر مدافع کامل درست کند و با استفاده از افسون تغییر پذیری سکه های جادو شده برای اعضای ارتش دامبدور درست کرد. رولینگ می گوید هرمیون گاهی اوقات برایش حرف می زند.

طلسم پشتیبان: سمور آبی (م.ق.27).

شکل لولوخرخره: مک گوناگال که به او می گوید در همه درس ها رد شده است.


تایید شد.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۲۱:۴۳:۰۶



پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#36
دانش آموزان بی حوصله سر کلاس نشسته بودن و هر از گاهی به ساعت کلاس نگاهی مینداختن و با تعجب به همدیگه نگاهی میکردن که چرا استاد کلاس اینقدر دیر کرده. در این بین رودولف که میخواست سریعتر به ستاد انتخاباتیش برسه تا بقیه کاندید ها رو تخریب کنه و طرفداراشون رو به نامردی تهدید کنه بالاخره از جاش بلند شد و با عصبانیت گفت:

-آقا اصلا یعنی چی ما کلاس جادوی سفید داشته باشیم ، کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه داشته باشیم ؟ چرا نباید کلاس آموزش جادوی سیاه داشته باشیم ؟ چرا ایدش به ذهن اربابم نرسید ؟ اربابم که از همه باهوش تره ، اربابم که عالیه. شاید نیاز باشه 10 تا پست بدم بهش نقد کنه تا یه ذره آروم شم.

صدای در باعث شد که رودولف مثل برق سر جاش بشینه و دست به سینه بشه. جیمز پاتر به آرومی دست به گردن دو ساحره که با جاروی کوییدیچ از خیابون ها بلند کرده بود ، بدون توجه به دانش آموزان وارد کلاس شد و به طرف میزش رفت که یه دفعه هری سرفه ای کرد و نظر جیمز رو به کلاس جمع کرد.

-ها ؟ شما اینجا چیکار میکنید ؟ من فک میکردم سیریوس این کلاس رو به من داد تا خالی باشه که من به ساحره بازیم برسم
-نه پدرم ، به طرز عجیبی افراد زیادی واسه این کلاس ثبت نام کردن و میبینید که کلاس پر شده.

جیمز با ناراحتی ، دست تو جیبش کرد و کمی گالیون در آورده به ساحره ها داد و به سرعت از کلاس خارجشون کرد.دوباره به آرومی به میزش نزدیک شد و نگاهی از پنجره به بیرون انداخت و چند ثانیه فکر کرد. وقتی سرش رو به طرف دانش آموزان برگردوند ، لبخندی زد و به طرف تخته سیاه کلاس رفت و عبارت "کلاس تغییر شکل "رو بر روی تخته نوشت.
هری این بار سرفه ای محکم تر کرد و با کمی عصبانیت بیشتر گفت:
-پدرم اینجا کلاس جادوی سفید مرلینیه :vay:
-
-قراره که جادوی سفید آموزش بدید که مرلینی باشه ؟
-
-شایدم قرار باشه مرلینی آموزش بدید که جادوی سفید باشه ؟
-
-سفیدی که آموزش مرلین باشه ؟
-
-مرلین سفیدی که آموزشی باشه ؟ :vay:

چراغی بر روی سر جیمز روشن شد و سریع لبخندی زد و مرلین رو شکر کرد که اینقد باهوشه که میتونه تو این مدت کم ایده خوبی واسه کلاسش پیدا کنه.
-بله بله ، پسرم میدونم و چون فقط تو حواست بود ، به گریفیندور 100 امتیاز اضافه میکنم و بقیه گروه ها رو بلاک میکنم که دفعه بعد حواسشون باشه به من تذکر بدن.

جیمز به تخته سیاه کلاس نزدیک شد و با چوب دستیش بهش ضربه ای زد و به صورت ناگهانی تخته پر از نوشته شد. جیمز نگاه دیگه ای به دانش آموزان انداخت و با لبخندی شیطانی گفت:
-این تخته رو بخونید ، من میرم شاید هنوز اون ساحره ها از هاگوارتز خارج نشده باشن. تکالیف رو انجام بدید هفته بعد بیارید.

نقل قول:
این کلاس ، نوعی کارگاه آموزشی برای بی ناموسی نوشتن هست. ما باید در نوشتن حد و خط خطر خودمون رو بدونیم چون بی ناموسی نوشتن قدم زدن روی خط قوانین سایت هست و با کمترین اشتباه ممکنه که از خط عبور کرده و باعث فراهم کردن محیط بدی برای افراد سن پایین بشیم.
برای اولین جلسه ، مهمترین نکته این هست که بی ناموسی نوشتن به این معنی هست که فقط و فقط بخشی از پست بی ناموسی باشه تا یه بخش خنده دار و طنزی بهش اضافه بشه و اگر در کل پست بهش بپردازیم ، بی معنی و بیهوده نویسی میشه. در نتیجه توجه کنید که هیچوقت بخش بزرگی از داستانتون رو به این نوع سبک اختصاص ندید.
برای مثال بیشتر میتونید پست کلاس رو بخونید که متوجه این نکته بشید.
هر جلسه یک نکته گفته میشه تا تا آخر کلاس ، بتونیم سبک بی ناموسی نویسی رو کنترل کنیم که خودمون ازش لذت ببریم در حالی که به فعالیت بقیه اعضای سایت آسیبی نرسونیم.

تکالیف :

1)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید. (نکته 1:اگر بی ناموسی توش باشه ، "امتیاز اضافی" میگیرید ، در غیر این صورت امتیازی ازتون کم نمیشه.)
(نکته 2:به درسی که داده شده توجه کنید اگر میخواید بی ناموسی بنویسید و فقط بخش کوچیکی از پستتون رو بهش اختصاص بدید.)
(نکته 3:مواظب باشید از حد نگذرید ، خیلی بی ناموسی روان و به قولی "غیر هاردکور" بنویسید. اگر از حد گذشته باشه ازتون امتیاز کم میشه و حتی ممکنه پستتون پاک بشه.)
2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟





پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۴:۰۰ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴
#37
من خودم شخصا این مشکل رو ندارم ، با یکی دو تا از مدیران دیگه هم که چک کردم این مشکل رو نداشتن.

شاید مشکل از بروزرت باشه ، کش ها و کوکی هاش رو پاک کن و اگر از فایرفاکس استفاده نمیکنی ، سعی کن از فایرفاکس استفادی کنی.

اگر بازم این ماجرا پیش اومد بعد از این عملیات ها ، دوباره بگو تا فنی تر باهاش برخورد کنیم.




پاسخ به: ثبت نام از اساتید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴
#38
سوروس ، آخرین بار که مدیر هاگوارتز بودی ولدی کشتت ، این دفعه مراقب خودت باش.

لیست کلاسهای مورد علاقم:

کلاس جادوی سفید مرلینی
كلاس تغیير شكل
كلاس فلسفه و حكمت


روزش زیاد مهم نیست ، هر موقع خواستید بذارید.




پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۰:۴۶ سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
#39
نتایج مرحله اول بهترین تازه وارد سال 93 دوره چهل و ششم:

روونا ریونکلاو:2 رای
فلورانسو:5 رای
هری پاتر:2 رای
رودولف لسترنج:6 رای
لونا لاوگود:1 رای
هاگرید:2 رای

مرحله دوم از طریق نظرسنجی بین فلورانسو و رودولف لسترنج دنبال می شود.




پاسخ به: ناظر سال
پیام زده شده در: ۰:۴۱ سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
#40
نتایج مرحله اول ناظر سال 93 دوره چهل و ششم:

لودو بگمن:5 رای
آلبوس دامبلدور:1 رای
کلاه گروه بندی:4 رای
الادورا بلک:2 رای
گلرت پرودفوت:2 رای
دابی:2 رای

"به این دلیل که کلاه گروه بندی شخص واقعی نیست ، با تشکر از زحمات تمام افرادی که با اکانت کلاه گروه بندی به سایت و اعضای تازه وارد کمک کردن ، رنک بدون نظرسنجی به لودو بگمن میرسد."








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.