هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
#73

اوتو بگمن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۵ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۲۵ یکشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۴
از آنجا که عقاب پر بریزد...
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 212
آفلاین
بخش اول تکلیف:

جیمز تلو تلو خوران از کلاس بیرون آمد و در را محکم پشت سرش بست، بدون توجه به اینکه با این کارش برق از سر دانش آموزان پراند.

او بعد از اینکه لحظه ای راهرو را از نظرش گذراند با عجله به سمت پایین راهرو رفت تا به اندازه بقیه پولش با ساحره ها باشد چون او هنوز به ازای نصف گالیون هایش با آن ها بود. او سی گالیون خرج کرده بود تا دور از چشم لی لی بتواند کمی از خاطرات جوانیش را زنده کند.

در میانه های راه بود که صداهایی نازک و بسیار آشنا رشته افکارش را پاره کرد. در دلش غوغایی بود که چه به موقع به آن ها رسیده است ولی در همین هنگام صدایی یا صداهای دیگری نیز به گوشش خورد. لحظه ای به فکر فرو رفت تا بفهمد کجا آن ها را شنیده اما از آن جا که نوشیدنی بسیاری خورده بود، این افکار به راحتی از ذهن توهمی اش گذشت اما همچنان به سوی صدا می رفت و با هر قدمش آن ها را واضح تر می شنید.

- عسیسم، نمیای بریم. من از این یارو فیلان فیلان شده اصلا خوشم نمی اد.
-چشم، با کمال میل بانوی تک ستاره قلبم... افتخار میدید راهنماییتون کنم!

ساحره دیگر که چشم هایی آبی و موهایی بور داشت و حس حسادتش داشت او را از درون می خورد، با صدایی خشمگین گفت:
- اوا سوی اصلا حسش نیس با اینا سر و کله بزنیم. بیا زودتر بریم یه جای درست و حسابی! کافی شاپ چطوره؟!
- بریم عزیزم، سوروس من برم... بعضیا زیادی نمی خوان منتظر بمونن، مگه نه؟

ساحره اولی که بسیار خوشتیپ بود و رژ لب سرخ رنگ بر لبانش بر زیبایی اش می افزود، ادامه داد:
- عاشــــــــــــــــــــــــقتم دیــــــــــــــــــــوونه!!... اون کیه؟! من از این جادوگر فضو... نگا کن جیمزه!! آه عجقم تو کجا بودی؟ فک کردم دیگه منو نمی خوای!

سیریوس:
سوروس:
جیمز:

جیمز که در این موقعیت قرار گرفته بود، صدایش را کمی بلند کرد تا به گوش هر دو ساحره برسد و پرسید:
- کسی دلش برا یه نوشیدنی تنگ نشده؟ نمیاین بریم با فراریم که جلو دروازه هاگه یه دور بزنیم؟... هان؟

هر دو ساحره که به شدت از حرف های جیمز، مرلین را شکر و نگاه های تحقیر آمیزی نثار سیریوس و سوروس می کردند، از آغوش گرم آن دو بیرون آمدند و به سمت جیمز مرفه دویدند. یکی دستش را دور کمر او انداخت و دیگری با متانتی بی نظیر دست در دست او کرد تا نظر جیمز را به خود بیشتر جلب کند. جیمز همچنان که خنده کج و کوله ای بر لب داشت، رو به سیریوس و سوروس گفت:
- هیچکی نمی تونه مال جیمزو بخوره، افتاد! خجالت بکشید! البته ساحره ها فرق می کنه موضوعشون.

و روی پاشنه پایش چرخید تا به سمت فراری پارک ممنوع شده بروند که سوروس فریاد زد:
- آهــــــــــــــــــــــــای! وایسا ببینم من این همه بهتون پول دادم اونوقت همین جوری میزارین میرین بوقیا!

سپس سیریوس هم با همان لحن سوروس ادامه داد:
- راس میگه، من برا شما دو تا پونزده گالیون از جیبم زدم. اونوقت تو همین جوری می پیچونیش می بریشون، جیمز!

جیمز که پوکر فیس شده بود، بعد از لحظه ای پردازش گفته های آن دو خودش را جمع و جور کرد تا ساحره کش تر جلوه دهد، سپس با لحنی خود شیفته و بدون هیچ ترسی گفت:
- اونا مال من بودن، مال منم می مونن... حالا بزنین به چاک! :sharti:
- باشه پس ببینیم کی مالکیت اونا رو می گیره. خوب، از شما ساحره جون جونیا نمی ان بریم دخمه پشتی با هم قایم باشک بازی کنیم!

ساحره ها که دهانشان بی اختیار باز مانده بود، با صدایی از سر شوق، با هم فریاد زدند:
- آخ جون قایم باشک!... جیمز ما باید بریم. بعدا می بینیمت.

ولی قبل از اینکه آن ها از جایشان حتی یک قدم بردارند، فریادی همه آن ها را سر جایشان میخکوب کرد:
- یه دیقه وایــــــــــســـــــــــــــین ببیـــــــــــــــنم... اصن هر دوتا تون اخراجین. اخراجــــــــــــــــــــ!

ولی سوروس چند ثانیه بعد از فریاد گوشخراشش با صدایی آرام و ریلکس، گفت:
- بیاید عزیزانم بریم دفتر مدیریتم...! مطمینم اونجا چیزای بدرد بخوری برا پذیرایی از شما بلا ها گیر میارم!

شترق

با این صدا بدعنق ظاهر شد و در حالی که قهقه می خندید، با صدایی که نازک کرده بود، گفت:
- آخ آخ... استاد، بلک جون و مدیر هاگ... وای چی میشه اگه این اطلاعات دست ریتا استیکر برسه! بلک اداختتون بیرون. آخی قربون دلای شکستتون برم من... یو هو هو...

و سپس با شترق دیگری ناپدید شد و سیریوس و جیمز شکست عشقی خورده، در سکوت رفتند تا در افقی بی پایان محو شوند...

بخش دوم تکلیف:

- خو بگو کدوم سفیدتره؟
- من چه بدونم منظورت چیه! از نظر رنگ پوست، تمیزی... از کدوم لحاظ؟!
-
- آهان، خو بگو دیه از نظر محفلی بودن لامصب!... نمی فهمی ذهنای امروزی غربین آخه؟ بزار ببینم... فک کنم بلک سفیدتره چون از همون اول با سفیدا بوده اما اسنیپ اول سیاه بوده و بعدا سفید شده... حله؟
- تو بی نظیری... می فهمی؟... بی نظیر.


ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۲ ۲۳:۲۳:۵۷
ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۲ ۲۳:۲۵:۴۴
ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۱۳ ۱۴:۰۱:۲۸

Only Raven

تصویر کوچک شده



.:.بالاتر از مرگ را هم تجربه خواهم کرد.:.


پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۵:۲۵ جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴
#72

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
ارشد ریون

استاد، بچه های الان، با همون بخش کوچک تا آخر ماجرا میرن. چه اصراریه؟ جادوی سفیدتون اینه، جادوی سیاهتون چیه؟

1)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید. (نکته 1:اگر بی ناموسی توش باشه ، "امتیاز اضافی" میگیرید ، در غیر این صورت امتیازی ازتون کم نمیشه.)
(نکته 2:به درسی که داده شده توجه کنید اگر میخواید بی ناموسی بنویسید و فقط بخش کوچیکی از پستتون رو بهش اختصاص بدید.)
(نکته 3:مواظب باشید از حد نگذرید ، خیلی بی ناموسی روان و به قولی "غیر هاردکور" بنویسید. اگر از حد گذشته باشه ازتون امتیاز کم میشه و حتی ممکنه پستتون پاک بشه.)


هیچ جفت اسم دیگه ای تو کل هفت کتاب نیست که از این دوتا به هم شبیه تر باشه. سیریوس و سوروس. من قاتی می کنم.

بعدشم این که، مگه میشه این موضوع رو بی ناموسی ننوشت؟

سیریوس در همان راهرو هایی که جادو در آن ممنوع است؛ سوروس را با زیر شلواری به یاد قدیم ها در هوا نگه داشته بود و می خندید و هیچ توجهی به فریاد هایش نمی کرد.
- چطور جرئت می کنی از ورد های من بر علیه من استفاده کنی، بلک؟ من شاهزاده دورگه ـم. من منم. مـــــن! صب کن بیام پایین. من تو رو جِرِت می دم-

سیریوس پوزخندی زد.
- به فرض این که بیای پایین.

سوروس دست از فریاد برداشت و گفت: اع! اونجا رو نگاه کن. دوست گرگینه ـته!

سیریوس گفت: هه! فکر کردی. من کلاس اول داستان اون روباه و خروس جادویی رو خوندم. نمی تونی حواسمو پرت کنی.

سوروس گفت: احمق. الان ما باید نظر اون ساحره ها رو جلب کنیم. منو بیار پایین.

سیریوس گفت: راست می گیا. ببخشید سوروس جون. بذار یه نگاه دوباره به موضوع بندازم... آره! ایناهاش. درست گفتی. من فکر کردم دوباره باید این قسمت کتاب رو بازی می کردیم. شرمنده. ام، سوروس؟ شنیدی چی کفتم؟

سوروس منگ شده بود و زیر لب می خواند: می خوام بروسونمت... سونمت... سونَمـت!
سیریوس هم با نگاه به ساحره دوم شروع کرد: تعریف از دوست ساحره ـم نباشه! بهترین همســـــــرِ یه عاشق.

و بعد هر دو به طرف ساحره ها دویدند و نظرشان را به خودشان جلب کردند. سیریوس خب، خوشتیپ بود. چگونه ندارد. اما این که ساحره دوم چرا به سوروس علاقه مند شد، رازی است که هیچ کدام ما سر در نمی آوریم.

چند متر آن طرف تر، جیمز دوان دوان با شم گوزنی اش در حال دنبال کردن ردپای ساحره ها بود. چند قدم مانده به انتهای راهروی ورودی، متوقف شد و با نیش باز تا بناگوش، خودش را وارسی کرد و وارد راهروی مورد نظر شد. اما افسوس، ساحره ها were taken.

سوروس که تابحال سابقه بی ناموسی نداشت؛ به هیچ چیز توجه نمی کرد. اما سیریوس آنقدر تجربه داشت که خودآگاهش را فعال نگه دارد. وقتی جیمز را دید؛ چشمانش گرد شد و داد زد: تو زنده ای، نامرد؟

جیمز نگاهی به خودش کرد و داد زد: آرهههههههه! چرا خودم متوجه نشده بودم؟
گویا سیریوس به مرگ خودش فکر می کرد. چون گفت: خوش بحالت. لیلی چی؟
- والا اونو دیگه نمی دونم.

سوروس آنقدر مشغول بود که حتی با نام لیلی هم سرش را بالا نیاورد. جیمز نگاهی به ساحره کرد و گفت: حالا بیا درگیر شیم.

سیریوس گفت: چرا؟
- من اونو می خوام. تو اونو می خوای. تا حالا فیلم کره ای ندیدی؟
- حالا که اصرار داری باشه.

بعد درگیر شدند و سیریوس مرد . جیمز هم به ساحره رسید. پایان.

2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟

هیچ کدوم. من.
چند سال پیش، می گفتم بلک. چون می دونین، بلکه دیگه! اما من خودم واقعا شاهد تغییراتش بودم وقتی شروع به استفاده از مایع سفید کننده ی پریل کرد. پس، بلک.

تصویر کوچک شده


همون طور که بلک سفید شد؛ سوروس هم کم کم بخاطر تماس زیاد با روغن مو و همین طور، دور بودن از ساحره ها، سیاه شد.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#71

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
***عضو تازه وارد اسلیترین***

اول! اول! آقا اجازه؟!من نفر اول مخشام رو نوشتم...ستاره نمیزنید جلوی اسمم تو خوبترین ها؟!

1)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید.

جیمز کلاس را در حالی که هنوز رودولف در حال غرغر کردن و گله و شکایت از شورای عالی ویزنگاموت،طرفداران سابق،اعضای ایفای نقش،کاربران عضو،میهمان،زمین،زمان،هوا و کلا از همه چیز بود ترک کرد!
جیمز با خودش میگفت چه اهمیتی دارد که حالا 24 ساعت دیرتر صلاحیت رودولف تایید شده...دیگر به شورای عالی زوپس چه ربطی دارد که مردم در همان 24 ساعت اولیه موضعشان را مشخص کردند؟! اصلا رودولف باید از مرلینش میبود که یک نفر از شورای عالی نظرش را تغییر داد و رودولف تایید صلاحیت شد!

اما جیمز در آن لحظه کوچکترین اهمیتی به رودولف نمیداد...موضوع رودولف نبود...موضوع ساحره بود!
جیمز با سرعت هر چه تمام تر پله های قلعه هاگوارتز را طی میکرد تا بتواند قبل از اینکه ساحره ی مورد نظر دسترس خارج شود،با او ارتباط بگیرد!

همین که به طبقه اول رسید ساحره ی زیبا روی،خوش اندام،هلو و باکمالات را دید اما آن ساحره با فرد دیگری در حال لا...چیز...حرف زدن بود...بله...حرف زدن کلمه مناسبتری است...به هر حال...جیمز آن ساحره را دید که از دست آن جادوگر مو چرب کاغذی گرفت...به همین خاطر سریعا خودش را به آن دو رساند...
_صبر کن بینم...صبر کن ببینم...اون چی بود بهش دادی سیوروس؟!شماره جغدت بود؟!
_گیرم که بود جیمز...به تو ربطی داره؟!
_معلومه که ربط داره...این ساحره رو من اوردم...نکنه هوس کردی جلوی این ساحره ی با کمالات هم تو هوا برعکست کنم و لباس رو و زیر و حتی فراتر از اون رو به نمایش عموم در بیارم!
_نه...مثل اینکه تو هوس کردی با سکتوم بزنم تشکیلاتت رو اعم از دماغ و گوش و غیره،قطع کنم!

ساحره ی باکمالات که شاهد این جروبحث بود،برای اینکه به خیال خودش جو را آرام کند گفت:
_آقایون..آقایون...دعوا نکنید...خب مشکلی نیست...من هم شماره جغد شما رو دارم،هم شماره جغد شما...یه شماره جغد دیگه هم گرفتم از یکی دیگه...یه شب پیش شما،یه عصر پیش شما،یه ظهر هم پیش اون یکی دیگه!

جیمز و سیوروس در حالی که با تعجب به ساحره نگاه میکردند،با هم گفتند:
_کدوم یکی دیگه؟!
_نمیدونم اسمش رو...ولی خیلی اقای خوشتیپی بود...گفت معاون رییس و مسئول برگذاری جام آتشه...مطمئنم آدم متمکنی هم هست از نظر مادی!
_سیریوس بلک!

سیریوس در حالی که با حالت رودولفانه ی "چی شده؟!" از پله ها پایین آمد، رو به سیوروس و جیمز ایستاد و گفت:
_چه خبره؟!چیه صدام کردین...چرا جمع شدین دور این خانوم باکمالات؟!
_ایشون میگه شما بهشون شماره جغد دادی؟!
_خب اره...مگه گشت فرشادی شما؟!شماره دادن هم ممنوعه؟!
_من به این ساحره رو اودم تو قلعه...شما به چه حقی بهش شماره میدین؟!
_اینجا قلعه منه پاتر...خودم مدیرشم...به هر کسی دلم میخواد تو قلعه شماره میدم!
_یا خود مرلین...شما چقدر بوقین...عینهو ساحره ندیده ها همه شماره دادن بهش!
_اصلا من یه سوالی میپرسم از شما دوتا جیمز و سیریوس...شما مگه محفلی نیستین؟!مگه عشق اونجا بهتون از طرف دامبل تزریق نمیشه؟!دیگه چرا دنبال این ساحره راه افتادین؟!
_منظورت چیه اسنیپ؟!
_خودت میدونی پاتر دیگه...دامبل...عشق....صفا...صمیمیت...اتاق مدیر!

قبل از اینکه جیمز بخواهد یا شاید بتواند جوابی دهد،سیریوس سریعا آسش را رو کرد!
_ببینم جیمز...اصلا تو متاهلی...لیلی کجاست...نتونستی حتما راضی نگهش داری که گذاشته رفته دیگه...قوات رو از دست دادی مثل اینکه!
_اصلا هم ربطی نداره...لیلی بزرگ شد،تمام جوونیش رو با من صرف کرد!
_خب نوجونیش را هم با من صرف کرد پشت دریاچه...مطمئنم نمیدونید!
_دوران کودکیش رو هم با من بود!

جیمز و سیوروس و سیریوس که یاد لیلی پاتر و اینکه با چند نفر بوده،افتادند از ساحره ی باکمالتی که آنجا بود غافل شدند...و وقتی دوباره به خود آمدند و ساحره ای که آنجا بود را به یاد آوردند که دیگر دیر شده بود و ساحره از آنجا رفته بود...پس سریعا به دنبال ساحره به طرف خروجی رفتند اما وقتی به حیاط رسیدند با صحنه ی عجیبی رو به رو شدند...ساحره ی باکمالات ترک جارو پشت رودولف نشسته و آماده پرواز بودند!
اما قبل از اینکه رودولف پرواز کند،نگاهش به جیمز و سیوروس و سیریوس افتاد و رو به آنها گفت:
_عه!دیدین چی شد...ساحره ی مورد نظر داره میپره...درسته من معلم یا معاون و یا مدیر هاگ نیستم...ولی با تکیه بر جذابیت ذاتی و قوای راضی نگه داشتن ساحره ها،میتونم همه تون رو سوسک کنم...خیلی خب باکمالاتم!محکم بگیر منو نیوفتی!
_رودی...چه دور سینه هایی داری!خیلی هیکلت میزونه تو...من دستم دور سینه ات قفل نمیشه...میترسم بیوفتم از جارو!
_به سینه ام چیکار داری تو؟!دستت رو دور شیکمم حلقه کن که شیکمم کمر استکانه...خب ملت...کاری باری؟!من رفتم!

همینطور که رودولف و ساحره در آسمان دور و دورتر میشدند،جیمز با خود فکر میکرد که چرا باید رودولف در همه ی سوژه ها باشد؟!حتی وقتی که نیست!
سیریوس اما با گفتن جمله ای،جیمز را از تفکر در آورد...
_خب...این ساحره که مالید...از ساحره که آبی گرم نشد...نظرتون چیه برای تزریق عشق بریم پیش دامبل؟!


2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟

طبیعتا سیوروس سفید تر است...وقتی ریش و پشم نداره سفید تره طبیعتا...در ضمن دامبلدور با سیوروس رابطه ی عمیقتری داشت و جلسات متعددی با اسنیپ توی دفتر مدیریت برگزار میکرد...دامبلدور هم که خوش سلیقه...عکس گلرت رو ببینید متوجه میشین به میزان خوش سلیقه بودن دامبل!
دلیل از این مستحکمتر؟!




پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#70

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
دانش آموزان بی حوصله سر کلاس نشسته بودن و هر از گاهی به ساعت کلاس نگاهی مینداختن و با تعجب به همدیگه نگاهی میکردن که چرا استاد کلاس اینقدر دیر کرده. در این بین رودولف که میخواست سریعتر به ستاد انتخاباتیش برسه تا بقیه کاندید ها رو تخریب کنه و طرفداراشون رو به نامردی تهدید کنه بالاخره از جاش بلند شد و با عصبانیت گفت:

-آقا اصلا یعنی چی ما کلاس جادوی سفید داشته باشیم ، کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه داشته باشیم ؟ چرا نباید کلاس آموزش جادوی سیاه داشته باشیم ؟ چرا ایدش به ذهن اربابم نرسید ؟ اربابم که از همه باهوش تره ، اربابم که عالیه. شاید نیاز باشه 10 تا پست بدم بهش نقد کنه تا یه ذره آروم شم.

صدای در باعث شد که رودولف مثل برق سر جاش بشینه و دست به سینه بشه. جیمز پاتر به آرومی دست به گردن دو ساحره که با جاروی کوییدیچ از خیابون ها بلند کرده بود ، بدون توجه به دانش آموزان وارد کلاس شد و به طرف میزش رفت که یه دفعه هری سرفه ای کرد و نظر جیمز رو به کلاس جمع کرد.

-ها ؟ شما اینجا چیکار میکنید ؟ من فک میکردم سیریوس این کلاس رو به من داد تا خالی باشه که من به ساحره بازیم برسم
-نه پدرم ، به طرز عجیبی افراد زیادی واسه این کلاس ثبت نام کردن و میبینید که کلاس پر شده.

جیمز با ناراحتی ، دست تو جیبش کرد و کمی گالیون در آورده به ساحره ها داد و به سرعت از کلاس خارجشون کرد.دوباره به آرومی به میزش نزدیک شد و نگاهی از پنجره به بیرون انداخت و چند ثانیه فکر کرد. وقتی سرش رو به طرف دانش آموزان برگردوند ، لبخندی زد و به طرف تخته سیاه کلاس رفت و عبارت "کلاس تغییر شکل "رو بر روی تخته نوشت.
هری این بار سرفه ای محکم تر کرد و با کمی عصبانیت بیشتر گفت:
-پدرم اینجا کلاس جادوی سفید مرلینیه :vay:
-
-قراره که جادوی سفید آموزش بدید که مرلینی باشه ؟
-
-شایدم قرار باشه مرلینی آموزش بدید که جادوی سفید باشه ؟
-
-سفیدی که آموزش مرلین باشه ؟
-
-مرلین سفیدی که آموزشی باشه ؟ :vay:

چراغی بر روی سر جیمز روشن شد و سریع لبخندی زد و مرلین رو شکر کرد که اینقد باهوشه که میتونه تو این مدت کم ایده خوبی واسه کلاسش پیدا کنه.
-بله بله ، پسرم میدونم و چون فقط تو حواست بود ، به گریفیندور 100 امتیاز اضافه میکنم و بقیه گروه ها رو بلاک میکنم که دفعه بعد حواسشون باشه به من تذکر بدن.

جیمز به تخته سیاه کلاس نزدیک شد و با چوب دستیش بهش ضربه ای زد و به صورت ناگهانی تخته پر از نوشته شد. جیمز نگاه دیگه ای به دانش آموزان انداخت و با لبخندی شیطانی گفت:
-این تخته رو بخونید ، من میرم شاید هنوز اون ساحره ها از هاگوارتز خارج نشده باشن. تکالیف رو انجام بدید هفته بعد بیارید.

نقل قول:
این کلاس ، نوعی کارگاه آموزشی برای بی ناموسی نوشتن هست. ما باید در نوشتن حد و خط خطر خودمون رو بدونیم چون بی ناموسی نوشتن قدم زدن روی خط قوانین سایت هست و با کمترین اشتباه ممکنه که از خط عبور کرده و باعث فراهم کردن محیط بدی برای افراد سن پایین بشیم.
برای اولین جلسه ، مهمترین نکته این هست که بی ناموسی نوشتن به این معنی هست که فقط و فقط بخشی از پست بی ناموسی باشه تا یه بخش خنده دار و طنزی بهش اضافه بشه و اگر در کل پست بهش بپردازیم ، بی معنی و بیهوده نویسی میشه. در نتیجه توجه کنید که هیچوقت بخش بزرگی از داستانتون رو به این نوع سبک اختصاص ندید.
برای مثال بیشتر میتونید پست کلاس رو بخونید که متوجه این نکته بشید.
هر جلسه یک نکته گفته میشه تا تا آخر کلاس ، بتونیم سبک بی ناموسی نویسی رو کنترل کنیم که خودمون ازش لذت ببریم در حالی که به فعالیت بقیه اعضای سایت آسیبی نرسونیم.

تکالیف :

1)در حالی که جیمز از کلاس بیرون میره تا به ساحره ها برسه ، متوجه میشه که سوروس و سیریوس نظر اون ساحره ها رو به خودشون جلب کردن. درگیری جیمز و سوروس و سیریوس رو در یک رول بنویسید. (نکته 1:اگر بی ناموسی توش باشه ، "امتیاز اضافی" میگیرید ، در غیر این صورت امتیازی ازتون کم نمیشه.)
(نکته 2:به درسی که داده شده توجه کنید اگر میخواید بی ناموسی بنویسید و فقط بخش کوچیکی از پستتون رو بهش اختصاص بدید.)
(نکته 3:مواظب باشید از حد نگذرید ، خیلی بی ناموسی روان و به قولی "غیر هاردکور" بنویسید. اگر از حد گذشته باشه ازتون امتیاز کم میشه و حتی ممکنه پستتون پاک بشه.)
2)به صورت غیر رولی ، در پستی کوتاه توضیح بدید که آیا سوروس اسنیپ سفید تر هست یا سیریوس بلک ؟





پاسخ به: کلاس جادوی سفید مرلینی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۶ پنجشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۴
#69

سیوروس اسنیپ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۴ یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۲۸ پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 499
آفلاین
کلاس جادوی سفید مرلینی با تدریس پروفسور جیمز پاتر- ترم 19(تابستانی)مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوراتز

برنامه درسی و زمان بندی این کلاس در طول ترم به شرح زیر خواهد بود:

نقل قول:
جلسه اول= پنجشنبه 11 تیرماه 94
جلسه دوم= پنجشنبه 25 تیرماه 94
جلسه سوم= پنجشنبه 8 مرداد ماه 94
جلسه چهارم= پنجشنبه 22 مرداد ماه 94
جلسه پنجم= پنجشنبه 5 شهریور ماه 94


تذکر: لطفا قوانین را به دقت مطالعه کنید.

با آرزوی موفقیت برای ایشان.



Re: جادوی سفید (مقدماتی و پیشرفته) به شیوه مرلین کبیر
پیام زده شده در: ۰:۰۱ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۳
#68

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
هي هي صبر كنين.چيچي رو معدوم شود كلي مطلب تو اينجا هست ميخواين پاكش كنين؟
اين رو بزاريد اينجا بمونه. هر چي اومد اينجا كه حتما نبايد پاك بشه. اينجا فقط براي تاپيكهاي قديمي بسته شدست كه استفاده اي نداره و دليلي نداره پاك بشن.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: جادوی سفید (مقدماتی و پیشرفته) به شیوه مرلین کبیر
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۳
#67

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
خوب ديگه با شروع كار هاگوارتز اينجا تعطيله. من بعنوان معلم دفاع در برابر جادوي سياه خدمتتونم.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: جادوی سفید (مقدماتی و پیشرفته) به شیوه مرلین کبیر
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۳
#66

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
ويزلی من کی به تو اجازه حرف زدن دادم که داری با من اينطور صحبت ميکنی؟ برگرد به خوابگاهت هرچه زودتر.
حالا يک ورد که به تازگی اختراع کردم بهتون ياد ميدم. از اونجايی که جادو با دست بسيار بسيار مشکله و همينطور که ميبينم هيچ کدوم از شما حتی نتونست يه برگ کاغذ رو جابجا کنه خواهشمندم از همون چوب استفاده کنيد. خب. طريقه اعمال اين ورد به اسانی قابل انجام فقط کافيه که قلب رئوفی داشته باشی. اين ورد تنها رو جادوگران سياه انجام پذيره و فقط و فقط هم جادوگران جبهه سفيد ميتونن اونو انجام بدن.
کافيه زير لب بگی:
سابوتالوکارلی
اونوقت حريفتون رو بی درد سر بيهوش ميکنيد. اما اين ورد ضد طلسم هم داره بنا براين برای ما که اهل اسيب رساندن نيستيم بسيار خوب است. اين بيهوشی که من ميگويم از نوع ورد استوپيفای نيست فرد ميفته بدون اينکه صدمه ای ببينه يا پرتاب بشه. اگر فرد بيهوش قدرتش زياد باشه ميتونه بعد از چند دقيقه خودبخود بهوش بياد. اين طلسم در جنگهای گروهی تن به تن بدرد ميخوره چون اصلا به جبهه سفيد برخورد نميکنه. و شما دشمنانتونو بيدرد سر اسير ميکنيد.
ضد طلسم اين افسون:
سابيتاليکارلو
در هر عمل طلسم کافيه که چوبتونو ۳۶۰ درجه به راست تاب بدين. و در عمل ضد طلسم ۳۶۰ درجه به چپ.


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: جادوی سفید (مقدماتی و پیشرفته) به شیوه مرلین کبیر
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۳
#65

رونالد ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۲ دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۵:۲۲ چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از پناهگاه ویزلیها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
تو کتاب تاریخ جادوگری رو خوندی اگه نخوندی بخون بی سواد بی سواد نیا درس بده
حالا به دل نگیری ها می گم بخونی بد نیست خیلی باحاله



پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۳
#64

CAT


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۱۰ سه شنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
مرلين جان انقدر كلاس نذار از بين بردن اون كه براي من و تو كاري نداره ولي تو داري از سبك گربه اي يعني بازي كردن با قرباني استفاده ميكني ......... ولي خوب چون تو ميخواي باشه صبر مكنم :-D


Draco Dormiens nunquam Titil Landus







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.