هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ دوشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲
چرا کسی جوابم رو نمیده؟؟؟؟


دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
اتل متل توتوله
حال ولدی چجوره؟
نه مو داره نه دماغ ایشون
چوبشو بردن قبرستون


بهترین جا را میخواهی؟
بهت نشان بدهم؟
چشمهایت را ببند تمرکز کن
تصور کن
یک گام به جلو بردار
الان همون جایی


پاسخ به: بررسی پستهای محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
سلام.
لطفا این پست من رو نقد کنید.
بی نهایت ممنون.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲
ﻧﺎﻡ: ﻫﻮﺭﯾﺲ ﺍﺳﻼﮔﻬﻮﺭﻥ
ﮔﺮﻭﻩ : اسلیترین
ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﯽ : ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ
ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ : ﺩﺑﯿﺮ ﻣﻌﺠﻮﻥ ﺳﺎﺯﯼ ﻫﺎﮔﻮﺍﺭﺗﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮﯼ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﺟﺎﻥ ﭘﯿﭻ ﻫﺎﯼ ﻭﻟﺪﻣﻮﺭﺕ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩ ......
ﻋﻼﯾﻖ: ﺁﻧﺎﻧﺎﺱ ﺷﮑﺮﯼ ﻭ ﻣﻌﺠﻮﻥ ﻫﺎ


ـــــــــــــــ
بعداً می تونید همینجا در پستی جدید این معرفی شخصیت تون رو تکمیل تر کنید.
به ایفای نقش خوش آمدید !
تایید شد.


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۸ ۱۸:۵۷:۰۹

دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد


پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
تو میگویی این ولدمورت و آن ولدمورت یکی هستند؟
چرا ولدمورت من نالان و غمگين است ولي ولدمورت مرگخواران شادوخوش حال است؟
چرا ولدمورت مرگخواران ميوه از بازار ميگيرد؟ ولي ولدمورت من هردم زغال از کار ميگيرد؟
چرا ولدمورت مرگخواران صورتش دماغدار ولي ولدمورت من بی دماغ است؟
تو مي گويي که این ولدمورت و آن ولدمورت يکي هستند؟
چرا ولدمورت من کرشیو بر پيکر مرگخواربه زورو ظلم ميکارد؟
چرا ولدمورت من هر روز مي پوسد؟
چرا در خانه ي ولدمورت مرگخواران گل و زيتون فراوان است ولي در خانه ما اشکو خون دل و مار به جريان است.
تو مي گويي که این ولدمورت و آن ولدمورت يکي هستند؟
چرا ولدمورت من با زندگي قهر است؟

اشاره به ولدمورت های چت باکس دارد.


آقای باود؟
خیلی خسته ام!!!


پاسخ به: کافه محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۰۵ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
در آشپز خانه:
ریموس که تمام حواسش به سه تا مرد مشکوک بود برگشت و گفت:
نمی دونم مالی ،خودت یه کاریش بکن لطفا سریعتر.

مالی که نمی دونست بین لیمو و اسفناج کدومو انتخاب کنه در آخر تصمیم گرفت هردو رو کنار خاک بذاره.

-خب دیگه ریموس غذاشون حاضره.بیا ببرش.
-اما مالی پس معجون تشخیص هویت چی؟
-نگران نباش .نوشیدنیشون یادم نرفته.
-درسته.

بار کافه:
مرگخوار ها منتظر غذاشون بودن که یکدفعه جای زخمشون شروع به سوزش کرد.در همین زمان ریموس با ظرف های غذا وارد شد و مرگخوارها رو سر پا دید.در همون نگاه اول متوجه حالت غیر عادیشون شد و شکش به یقین تبدیل شد که این سه مرد سه تا از مرگخوارهای خبیث هستند.برای همین به آرومی جلو رفت و گفت:
آقایون بفرمایید بشینین .غذاتون حاضر شده.
-چی ؟نه ما باید بریم.
-حالا بعد از غذامون می ریم.دیر نمیشه که.
-اصلا می خوایم غذامون رو ببریم.مگه نه ؟
-چی؟نه،نه،اصلا.هنوز نوشیدنیتون آماده نشده.بفرمایید.

ناگهان یکی از مرگخوارها چوبش رو بالا آورد و گفت:
می ری اون ور یا نه؟


ویرایش شده توسط پروتی پاتیل در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۸ ۱۸:۱۱:۳۹

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.



پاسخ به: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
نام:رون ویزلی

لقب:خود اعتماد به نفس ابته تو سرود کوییدیچ لقب زیاد دارم.

شغل:دوست هری

مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟ترکوندن جوخه بازرسی.

به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟ترکوندن جوخه بازرسی.

در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟خب واکنش که زیاده ولی من اول خلع سلاحشون می کنم بعد می بندمشون بعد اجزای بدنشان را قطع می کنم

چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟ هیچی ولی بهش توصیه می کنم به کلینیک زیبایی مراجعه کنه

به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟ به شما چه ؟ به حریم دیگران چی کار دارید؟
برای الف دال چه آرزویی دارید؟ اعضای بیشتر،ترکوندن جوخه ،فعالیت بیشتر

نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:چشم
الف دال:خفنان
ایوان روزیه:استخوان به درد نخور
محفل ققنوس:ترکوندن مرگخوارا
گربه های امبیریج:تفاله
لرد ولدمورت:بچه دماغو(البته دماغ نداره)

لینک یکی از بهترین پستهایتان را بنویسید.
سه دسته پارو

=============================================

الف دال بجز ترکوندن جوخه کارای دیگه ای هم بلده خب! همش که نباید جوخه ای ترکوند! اونقده کار داریم که...!
پستت برای شروع بد نیست داداشی! خیلی جای پیشرفت داری ولی میدونم که میتونی خیلی زود پیشرفت کنی!
توی ارتش دامبلدور می تونی پیشرفت کنی؛ ارتش میتونه بهت برای بهتر شدنت و همینطور سفید شدنت کمک کنه!

خوش اومدی برادر!


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۷ ۲۳:۲۵:۱۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۰۴ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
نام: هوریس اسلاگهورن
گروه:گریفندور
چوب دستی:نامعلوم
معرفی کوتاه:دبیر معجون سازی هاگوارتز بود که به هری در راه فهمیدن جان پیچ های ولدمورت کمک کرد......
علایق:آناناس شکری و معجون ها


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شخصیت انتخابی شما در گروه "اسلیترین" قرار دارد. اما شما گروه رو گریفیندور ذکر کردید. در صورتی که اسلاگهورن رو انتخاب کردید باید به اسلیترین برید، در غیر این صورت اگر گریفیندور رو میخواین، باید یک شخصیت گریفیندوری انتخاب کنید یا کلاً شخصیتی وردارید که گروه هاگوارتزش در کتاب های هری پاتر معلوم نباشد.
تایید نشد.



ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۸ ۹:۵۱:۰۵

دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد


پاسخ به: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
این جا چوب دستی هم میفروشید؟؟؟؟


دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
سلام پروفسور....
سلام بچه ها....اینجا چی کار میکنید؟؟؟؟با من کاری دارید؟؟؟؟
بله پروفسور مک گونگال....امروز تولد منه.....من و هری و رونمی خوایم بریم به کوچه دیاگون تا امروز رو خوش بگذرونیم و برای موش مریض رون معجون بگیریم...به ما اجازه میدید؟؟؟؟
پروفسور با تردید به آن ها نگاه کردو گفت:باشه...به شرط این که زود برگردید....قبل از شام و با صاحره ای غریبه هم حرف نزنید...
بچه ها با خوشحالی:zogh:به هم نگاه کردند و با سرعت به طرف شمینه خوابگاه گریفندور دفتند و هر کدوم یه مشت پودر فلو برداشت.....با هم فریاد زدند.....کوچه دیاگون!!!
در یک چشم بر هم زدن سه تا نوجوان جادوگر خودشون رو وسط یه کوچه باریک و شلوغ دیدند....بعد هر سه متوجه شدندکه درست اومدند....
اول به سمت مغازه کتاب فروشی رفتند....چون حتما همون طور که میدونین هرمیون عاشق کتاب هاست و امروزم تولدشه....وارد مغازه شدند و هری و رون کتاب ورد های پیشرفته رو برای هرمیون خریدند....
توی راه هرمیون همش با کتاب جدیدش ور میرفت و ورد های اون رو امتحان میکرد....خیلی بهشون خوس میگذشت....به سمت مغازه حیوانات جادویی رفتند تا برای هرمیون یه گربه هم بخرند...
وقتی رسیدند..هرمیون یه گربه رو دید و پسندید...در نتیجه سه تا نوجوان وارد مغازه شدند....
مغازه پر از قفس های فلزی جور وا جوری بود....
صاحره..صاحب مغازه...گربه مورد نظر رو به اون ها نشون داد....در همین لحظه هرمیون یه ورد از تو کتاب رو بلند خوند و از نک چوب دستیش یه نوری بیرون زد....
گربه بیچاره با دیدن نور ترسید روی سر رون پرید....
صاحره که از این ماجرا خشکش زده بود و از تعجبدهانش باز مونده بود...همین جور به گربه بالای سر رون نگاه میکرد....
آخر سر هری گربه رو پایین آورد...بعد اونو از ساحره خریدند و یه معجون هم برای موش رون گرفتند و به سمت اولین و نزدیک ترین شمینه دویدند...چون داشت غروب میشد و موقع مراسم شام در سرسرا....
اونا به موقع به شام رسیدند....
تا آخر شب هرمیون دوستاش بدار بودند و به ماجرا های آن روزشون فکر میکردند و میخندیدند....

پایان


___________________
غلط املایی و جا افتادگی حروف داشتین توی رولتون. البته بیشتر متن کتابی داشت تا متن یک رول یا همون نمایشنامه. نمایشنامه یا رول پاراگراف بندی منظم تر و توضیحات کمتر می پذیره. این حجم توضیحات بیشتر مال نوشته های کتاب ماننده. اگرچه نوآوری خاصی نداشت اما بد نبود در مجموعه. قابل قبول تا حدودی.
تایید شد.


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۲/۸ ۹:۲۸:۲۵

دوست دار شما.......
پروفسور مجتبی*جیمز*آبرافورد






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.