هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
#61


پاسخ به: نوزده سال بعد
پیام زده شده در: ۹:۳۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
#62
یوآن، رز، وینکی و کلاوس با آخرین سرعتی که پاهای کوچک و خستگی وصف ناپذیرشان اجازه میدا پله های قلعه را پشت سر گذاشتند تا اینکه به برج رسیدند.رز زود تر از همه به سمت تلسکوپ دوید و چشمش را روی شیشه کوچک جلوی رویش گذاشت تا بتواند محوطه را ببیند.

- اگه رفته باشن یه جای دیگه چی؟

این صدای یوآن بود که آن چنان لرزان بود که انگار هر لحظه ممکن بود گریه اش بگیرد.رز جواب داد:

- یه جوری میکشونیمشون اینجا.چاره دیگه ای نداریم.

کلاوس بعد از این حرف رز هوا را با فشار از بینی اش بیرون داد.چرا همه چیز اینقدر سریع پیش میرفت؟ چرا پای او این وست گیر بود؟ کلاوس با صدای گرفته اش گفت:

- به نظرمن مطالعه کتاب ها راه بهتری بود.امن تر هم بود.

- اما احتمالش خیلی کم بود که توی کتاب ها چیزی پیدا کنیم.معلومه که جامعه جادوگری هیچوقت با همچین چیزی رو به رو نشده.

رز که داشتبه حرف های یوآن گوش میداد سرش را برگرداند و با صدای زیری گفت:

- باید یکی اونارو بکشونه اینجا.یه نفراین وست باید طعمه باشه...

کلاوس با آن چنان قدرتیاز جایش پرید که صندلی پشتش را واژگون کرد.کلاوس نعره زد:

- عقلت رو از دست دادی؟!فقط ما اینجا موندیم نمیتونیم خطر این که یک نفر دیگه رو از دست بدیم رو نمیشه از جون خرید!این...دیوونگیه محض ـه!

- اما اگه اینکارو نکنیم همه اون ها میفهمن ما اینجاییم و بعدش همه میمیریم.اگه فکر بهتری داره باید الان بگی.

- جادو...جادوخوار ها!

این صدای ترسان وینکی بود که به محوطه قلعه اشاره میکرد.




پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۹:۲۴ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
#63
رودولف با یک تهدید با قمه هایش مرگخواران را از جا پراند.رودولف با قدم های بلند و ژست خفن به سمت خانه های یازدهمو سیزدهم رفت.بعد از آن که رسید خانه هارا از راه لامسه ارزیابی کرد و فهمید واقعی هستند.جایی که باید خانه دوازده گریمولد آن جا میبود اکنون خالی بود.رودولف نعره زد:

- هیچ چیز مشکوکی نیست.چیکار کنم حالا؟!

- برو کنار رودولف که یه وقت آسفالت نشی!

این نعره از هنجره باروفیو ساطع شده بود که اکنون روی گاومیش خودش نشسته بود و از آن لبخندش میشد فهمید که می خواهد مستقیماً به سمت آن دو خانه حمله ور شود.لرد گفت:

- گاومیشت بیمه است باروفو؟!ما نمی توانیم خرجش را بپردازیم!

- بله ارباب بیمه شده.هم خودم هم گاومیشم.

باروفیو با آخرین سرعت ممکنه به سمت خطی که بین خانه یازده و سیزده بود حرکت کرد.نزدیک تر و نزدیک تر تا اینکه...

بــــــــــنگ!

شاخ های گاومیش نذاشت که از وسط دو خانه رد شود و در نتیجه باروفیو با ضربه وارد شده به سمت جلو پرتاب شد.در این لحظه تراورز رو به روی ارباب که تازه رسیده بود ایستاد و گفت:

- ارباب.من یه نقشه ای دارم ولی شاید یکم احمقانه باشه سرورم.

- آیا کارساز هست تراورز؟ اگر هست که ما مشکلی با احمقانه یا عاقلانه بودن آن نداریم!

- پس ما رفتیم سرورم.

تراورز از اربابش دور شد و به سمت خانه شماره سیزده رفت.وقتی که به آنجا رسید رودولف بی درنگ پرسید:

- چیکار می خوای بکنی تراورز؟!

- می خوام زنگِ این مشنگ رو یزنم ببینم شاید اونا چیزی شنیده باشن.

تراروز در را باز کرد و با یک مشنگ رو به رو شده بود که روی مبلش لم داده بود، یک بسته پاپ کرن بزرگ در دستش بود و تلویزیون میدید.مشنگ جیغی کشید و که فوراً توسط تراورز و تسبیحش خفه شد.تراورز پرسید:

- هرچی چیز مشکوک در 24 ساعت گذشته دیدی به طور کامل واسم شرح بده!زود!




پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۹:۱۰ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
#64
در این لحظه دامبلدور نقشه آمریکا را از جیبش در آورد و شروع به صحبت کرد:

- ما برای اینکه سریعتر برسیم باید از هم جدا بشیم فرزندان روشنای!نگاه کنید.ما الان اینجاییم که میخوایم بریم اینجا.همونطور که شما فرزندان دارید میبینید پنج تا راه وجود داره و ما هم نه نفریم فرزندانم!در آخر این راه ها که به هم وصل میشن همدیگر رو میبینیم. .من تنهایی از راه اول میرم.هاگرید و فنگ از راه دوم.گلرت تو با اوتو برو.مایکل با فلورانسو و اورلا هم با جروشا بره.شوالی نیست فرزندان؟!

هیچکس چیزی نگفت.

در راه فنگ و هاگرید

فنگ و هاگرید از بیراهه ای که دامبلدور آن هارا بهشان نشان داده بود درحال حرکت بودند.هاگرید آه عمیقی کشید و گفت:

- کاشکی میتونستیم یکم دیگه هم اینجا بمونیم.تازه می خواستم بفهمم کیک پزی توی آینده چه پیشرفت هایی کرده!

- هاپ هاپ. هاپ هاپ هاپ! (من هم می خواستم ببینم استخاون های آینده چطوریه!)

- انقدر سال رفتیم عقب حالا هم می خوایم برگردیم.خیلی دوست داشتم چیزهای دیگه هم ببینم.راستی...الان هاگوارتز چطوری شده؟!

- هاپ هاپ هاف (حتماً اونم پیشرفته تر شده دیگه!)

- آره فنگ.توی این زمونه آینده میتونستم یکسری دستور تهیه هایی برای کیک هام پیدا کنم که همه با خوردنشون به به و چه چه کنن!...اِ...این راه بسته است که!

هاگرید درست دیده بود.راه روبه رویس با یک کوهِ سر به فلک کشیده بسته شده بود که مطمئاً بالا رفتن از آن غیر ممکن بود.

- فکر کنم توی این چندین و چند سال نقشه های نیویورک عوض شده باشه!

در طرف دیگر قضیه - جروشا و اورلا

در آن طرف قضیه هم جروشا و اورلا به بن بست رسیده بودند.اما برعکس هاگرید و فنگ راه آن ها با یک ساختمان بزرگ که عبارت"مرکز فرماندهی پورتال های زمانی" روی سردرش بود بسته شده بود.جروشا گفت:

- میتونیم اینطوری سریع برگردیم خونه ها!با پرتال اومدیم با پرتال هم بر می گردیم

- گل گفتی جروشا!همچین بچه هارو برگردونیم که دهنوشون باز بمونه!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "لوییس ویزلی"
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵
#65
.:: بیانیه شماره چهار ::.

موزه وزارتخونه، انجمنی خاک خورده!

خب، درباره خود انجمن وزارتخونه و چیزهای داخلش که صحبت کردم، درباره آزکابان هم بیانیه دادم.حالا فقط میمونه موزه.همونطور که در عنوان دیدید و میدونید، موزه وزارتخونه یه انجمنِ که خیلی وقتِ داره خاک میخوره.یعنی اگه بخواید برید تو باید با ماسک مجهز برید در غیر اینصورت بدجور سرفه تون میگیره!
تنها و تنها تاپیک فعال این انجمن بنیاد مورخان که فقط برای گفتن نتایج ترین های هرماه گروهان مختلف ـه.خیلی وقته که روی این انجمن کار نشده و برای همین، سر و سامون دادن بهش بسیار سخت خواهد بود.این موزه تاپیک های خوبی داره:تالار یادبود ها، کارت قورباغه شکلاتی و... اما این تاپیک ها هم مدت هاست که هیچگونه پستی نخوردن.تمام قسمت عنوان های انجمن رو ستاد های انتخاباتیِ دوره های قبلی وزارت تشکیل داده.اگه بنیاد مورخان رو در نظر نگیریم، بقیه عنوان ها مثل لا به لای ریش مرلین بیش از 1 سالِ که پست نخورده! تاپیک هایی مثل گینس جادوگری هم که دیگه بدتر! آخرین پست همین گینس جادوگری مال 7 سال پیس بوده!
اما همینطور که میبینین تمام تاپیک های انجمن بجزء بنیاد مورخان و ارتباط با ناظران بسته است! و وقتی یه تاپیک بسته است که درواقع بی استفاده خونده میشه.این جا انجمن ـه یا خانه سالمندان که انقدر ساکته؟!درسته موزه باید ساکت باشه اما دلیل نمیشه خلوت هم باشه...نه آقا اصلاً نمیشه.یکسری ایده هایی تو مخم دارم که این انجمن رو از یه جای خاک گرفته به یک انجمن حیرت انگیز تبدیل کنم! . و اینَک ایده های من.

فاز اول – باز کردن در موزه با لگد و شروع ایجاد های اساسی!


در اولین فاز همچین میزنیم در موزه رو با لگد از جا میکنیم که وارد شدنمون خفن و حماسی بشه!اولندش که میزنیم مثل همیشه تاپیک های بی استفاده رو تکه تکه میکنیم تا جا باز بشه.حالا میریم و چندین تاپیک مخصوص رول نویس ایجاد میکنیم تا اعضای عادی بتونن آزادانه فعالیت کنن.حالا تاپیک های یادبودی مثل کارت قورباغه شکلاتی رو دوباره فعال میکنیم و به روالی بهتر از سابق بر می گردونیم.حالا میرسیم به فاز بعد!

فاز دوم – مسئولان جدیدتر، بهتر، خفن تر!

وقتی تاپیک ها زیاد تر میشه باید یه مسئولی داشته باشه دیگه.از اونجایی که خیلی وقته از این انجمن استفاده نشده پس یکسری از مسئولانش هم یا شناسه شون بسته شده یا خیلی وقته فعال نبودن.حالا اینجاست که مسئولان جدیدتر و بهتری میان تا موزه رو به نحو احسند اداره کنند.البته یادتون نره که در صورت وزیر شدن من، بنده بر روی این انجمن نظارت مستقیم خواهم داشت و کلاً انجمن رو نمیسپرم دست کسی!

فاز سوم – حجومی یا نجومی، مسئله این است!

حالا ما کارهای اساسی خودمون رو انجام دادیم.حالا اینجاست که در موزه باز میشه و مردم مثل سیل میان تو!همیشه سخت ترین جا شروعه.پس اگه ما بتونیم شروع فعالیت رو درست انجام بدیم بقیه اش نسبتاً راحت تره.در این فاز فقط میتونیم امیدوار باشیم که همه پست ها در یک لحظه فرستاده نشه!البته مطمئناً مردم میدونن که هرچه قدر تقاضا ها و حرف ها بیشتر باشه کارها هم کند تر پیش میره.اما اگه پیشنهادات و پست ها زیاد باشه که چه بهتر!

فاز چهارم – تیم ضربت انجمن موزه!


خب، حالا میرسیم به مشکلاتی که ممکنه پیش بیاد.حالا اگه مشکلی پیش بیاد چه کسی حلش میکنه؟! اداره کاراگاهان.همونطور که در بیانیه خودم درباره اداره کاراگاهان نوشتم گفتم که این اداره حکم پلیس در وزارتخونه و انجمن های وابسته را خواهد داشت و میتونه شورش هارو سرکوب (نمیگم اعتراض جرمه ها.اعتراض بکنین، شورش نکنین!) و جنگ و جدال هارو خاطمه بده.

این بود حرف های من برای این انجمن خاک خورده!

هرگونه کپی از این ایده ها به شدت پیگرد قانونی خواهد داشت.
این موضوع درباره بیانیه های دیگر هم صدق میکند.

فراموش نکنید که این بیانیه برای اطلاع رسانی از این بود که من چطور میخوام این انجمن رو بهبود ببخشم.ایده های مربوط به این انجمن در آینده و با عنوان"موزه ای مدرن!"منتشر خواهد شد.



دوستدار شما، لوئیس ویزلی


ویرایش شده توسط لوئیس ویزلی در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۶ ۸:۲۴:۱۹



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "تراورز"
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵
#66
سلام تراورز!
یه سوالی واسم پیش اومده اومدم خدمتت.
توی اولین اطلاعیه ای که دادی نوشته بودی که قراره مسابقات و... در سازمان بازی های جادویی و ورزش آرشیو و بایگانی میشه.
می خواستم بگم مگه اینطور کارها توی موزه وزارتخونه انجام نمیگیره؟




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "لوییس ویزلی"
پیام زده شده در: ۱۰:۰۴ شنبه ۵ تیر ۱۳۹۵
#67
لوئیس خسته شده بود.لوئیس از کت و کول افتاده بود.مجبور شده بود تمام کارهای ستاد را خودش انجام دهد.لوئیس در این لحظه در سالن رو به روی ستادش بود و از اینکه میدید مردم با سرعتی سرسام آور غذا را پایین میدادند خوشحال میشد.

- سلام لوئیس.

لوئیس سرش را برگرداند و با پیکر پدر شوهر عمه اش،یا ساده تر بگویم جیمز پاتر رو به رو شد.لوئیس هم جواب داد:

- سلام جیمز.خوبی؟خوشی؟سلامتی؟!

- آره لوئیس خوبم...میگم اون چیزایی که مردم دارن میخورن یکم عجیبن.میشه بگی چیَن؟!

- ها؟! آهان اونارو میگی.اونا فریک شِیک هستند!

-اَ... ...ولی اوناکه خیلی گنده ان!چطوری درستشون کردی؟!

- چون خانواده ویزلی یه خانواده پر جمعیته همیشه از این نوع مخلفات توش پیدا میشه.شیر رو هم با قیمت مناسب از باروفیو خریدم.میگن شیر گاومیش خیلی کلسیم داره!

- بله، ملتفت شدم.یکی از این فریک شیک ها به ما هم میدی؟!

- آره.انتهای سالن سمت راست یه میز گنده هست روش پر فریک شیک ـه.

جیمز بدو بدو به سمت انتهای سالن دوید و از افق دید لوئیس محو شد.لوئیس دفترچه برنامه ریزی انتخاباتش را برداشت و جلوی جمله"برگذاری مهمانی برای مردم" یک تیکِ گنده زد.مورد بعدی هم که جواب دادن به سوالات متد اول مردم بود که یک ربع دیگر اجرایش میکرد.همه چیز خوب پیش میرفت.دیگر چه کارهایی باید میکرد؟...

- آها!

این صدای لوئیس بود که فهمیده بود یک چیز در برنامه هایش کم است.طرح هایش برای موزه.لوئیس این یکی را هم به لیستش اضافه کرد!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "لوییس ویزلی"
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
#68
اِ...آقا چرا ستاد خالی شد؟!

بشتابید! ، اصلاً بدویید بیاد! . هر سوالی،ایده ای، انتقادی، پیشنهادی، توصیه ای و...چیزی داشتید، من اینجا 24 ساعته منتظر حضور شمام!و به هرنوع سوال شما پاسخگو هستم.افراد جدید هم بیان، افراد قدیمی مثل جیمز و کنت الاف هم بیان! . مرگخوار،محفلی،اسلیترینی،گریفندوری،طنز نویس و جدی نویس و همه میتونن بیان اینجا و سوالات و ایده هاشون رو با من درمیون بزارن.

پذیرای انتقادات و پیشنهادات شما هستیم!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "لوییس ویزلی"
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
#69
.:: بیانیه شماره سه ::.

ستاد ها، مراکز و سازمان های وزارت سحر و جادو

دراین بیانیه می خوام سرنوشت ستاد ها مراکز وزارت سحرو جادو رو در دوره بعدی وزارت (اگه وزیر شدم!) براتون مثل بُلبُل بگم! :
دفتر فرماندهی اداره کاراگاهان

درباره این اداره که به نظر من مهمترین اداره وزارتِ یک بیانیه کامل و مفصل دادم.هنوز اصلاحیه ای درباره بیانیه صورت نگرفته اما اگه این اتفاق بیفته شما حتماً با خبر میشید!

خورندگان معجون راستی

این مرکز هم به فعالیتش به همون شکل قبلی ادامه میده و تغییری در اون به وجود نمیاد.اما اگه ایده جدید و خوبی از سوی کاربران به دستم رسید یا خودم ایده جدیدی داشتم در اطلاعیه های وزارت درجش میکنم.

سازمان فرهنگ و هنر جادویی

این سازمان هم به احتمال 99% به فعالیتش ادامه میده.اما شاید یکم از این شکلی که در حال حاضر داره خارج بشه.یعنی این ستاد فقط در ضمینه فرهنگ و هنر فعالیت کنه و نه چیز دیگه ای.و چون این مرکز فرهنگ و هنرِ، اجازه دسترسی و فعالیت در موزه وزارتخونه رو دارا میشه و احتماالا مسئولیت چند تاپیک در موزه هم به این سازمان داده میشه..همچنین رول هاش هم فرهنگی تر میشن و اگه تاپیکی با این محور پیدا نشد تاپیکی برای اعمال ماموریت های این سازمان تاسیس میشه.

سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری"ساواج"

مهمترین ستاد بعداز اداره کاراگاهان.پس این ستادهم به فعالیتش ادامه میده.ماموریت های این سازمان بیشتره و یکجور ماموریت های شرلوک هولمزی داره!یعنی به شما یک یادو خط سوژه داده میشه که به شکلِ اینه که مثلاً سازمان در خطره و شما باید در یک رول خودتون و سازمان رو از این مخمصه نجات بدید.به همین دلیل هم این سازمان میتونه با اداره کاراگاهان همکاری داشته باشه.

ارتش وزارت سحر و جادو

این اداره کاملاً بی استفاده است!وقتی اداره کاراگاهان رو داریم ارتش می خوایم چیکار؟!در صورت این که کاربران پیام بدن و ایده جدیدی داشته باشن و مسئولان هم صلاح بدونن این ارتش باز میشه.اما اگه من وزیر بشم که کلاً میبندمش!

دفتر حمایت از موجودات جادویی!

این دفتر به فعالیتش ادامه میده اون هم به روال سابقش.این ستاد بیشتر از هر جنبه دیگری جنبه ماموریتی خواهد داشت.چون این دفتر با محورِ"محافظت"فعالیت میکنه و تعداد رول هایی که میشه با سوژه های مختلف با این موضوع نوشت خیلی زیاده.بنابراین تعداد ماموریت هایی که این دفتر میده بیشتره اما کوتاه تره و بیشتر می خواد نکات رو به اعضاش یاد بده تا خود رول نویسی رو!




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "لوییس ویزلی"
پیام زده شده در: ۱۲:۲۸ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
#70
کنت الاف!
نقل قول:
خب لوییس، طرح های خوبی برای ازکابان دادی.

خیلی ممنون
نقل قول:
ولی چجوری میخوای جرم متوسط و سبک و سنگین رو مشخص کنی؟

ببینید، بالاخره مسئول های آزکابان میفهمند جرم سبکه یا سنگین.برای مثال یه اتفاقی افتاده و یه اعلامیه منتشر شده که شما رو محدود میکنه و شما میرید یه اعتراض تند میکنید.این جرم سبکه چون مردم حق اعتراض رو دارن.اما این که شما به این علت که از کسی خوشتون نمیاد برید بهش بددهنی کنید و بعدش انگار نه انگار...این جرم سنگینه!چون شما هرچه قدر که از طرف مقابل بدتون بیاد حق بد دهنی ندارید.
نقل قول:
بر فرض مثال منو محکوم به جرم سنگین میکنی(که میدونم جرئت این کارو نداری.)

اگه کاری کرده باشید خوبم محکومتون میکنم!
نقل قول:
من میام اعتراض میکنم که ای اقا جرم من سبکه، نه سنگین. چجوری میخوای اثبات کنی؟

اگه کاری کرده باشید اعضای عالی آزکابان با تحقیق میتونن به راحتی بفهمن که جرم شما سنگین بوده،متوسط یا سبک.همونطوری که اون بالا نوشتم.اگه برای مثال بددهنی همینطوری باشه که سنگینه.اگه اعتراض تند و تیز به یک اعلامیه باشه سبکه.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.