هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۰:۲۲ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳
#71
نتایج مرحله اول بهترین عضو تازه وارد دوره چهل و پنجم:

روبیوس هاگرید:14 رای
لیلی پاتر:1 رای

رنک بدون نیاز مرحله دوم به روبیوس هاگرید می رسد.




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۰:۱۹ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳
#72
نتایج مرحله اول بهترین نویسنده ایفای نقش دوره چهل و پنجم:

لرد ولدمورت:13 رای
رودولف لسترنج:2 رای

بدون نیاز به مرحله دو ، رنک به لرد ولدمورت میرسد.




پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۰:۱۶ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳
#73
نتایج مرحله اول جادوگرماه دوره چهل و پنجم:

ادوارد بونز:10 رای
لرد ولدمورت:3 رای
جیمز پاتر:1 رای


رنک بدون نیاز مرحله دوم به ادوارد بونز میرسد.




پاسخ به: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۳
#74
خلاصه:
مرلین اشتباها یکی از معجون های هکتور رو سر می کشه و عاشق مورگانا می شه و اونو می دزده و به مکان نامعلومی می بره! لرد از این جریان خبر داره.
در حالی که این دو نفر دارن با هم بحث می کنن صدایی به گوش می رسه!
لرد به ترتیب رودولف و اسنیپ رو میفرسته تا اونارو به خونه ریدل برگردونن ولی هر دو توسط مرلین و مورگانا اسیر میشن و نمیذارن که اونام برگردن خونه ریدل. رودولف و اسنیپ دنبال نقشه ای برای فرار هستن که قضایا رو به لرد خبر بدن.

----
مرلین همچنان عاشقانه به چشم های مورگانا خیره شده بود و قند های مختلفی تو دلش آب میشدن. لحظه ای رنگ قرمزی از چشمان مورگانا گذشت که باعث عقب رفتن مرلین و به وجود اومدن نگرانی تو قیافش شد.
-عزیزم ، حالت خوبه ؟ یه لحظه چشمات قرمز شدید شد. :worry:
-من حالم همیشه خوبه ، این چه سوالیه تو میپرسی ؟ تو مگه به من نمیگی که نیمه دومتم ؟ یعنی نباید بفهمی من چه حس و حالی دارم بدون اینکه ازم بپرسی؟
-باشه حالا عزیزم آروم باش ، من اشتباه کردم حتما. روز سختی بوده چیزهای عجیب غریب میبینم.
-تو همیشه چیزهای عجیب غریب میبینی. :vay: ولی حالا که اشاره میکنی ، یه حس عصبانیت شدیدی در وجودم هست ، تمام بدنم رو داره به آتیش میکشه. الان یه مدت هست که شروع شده و سعی کردم که کنترلش کنم و برای همین هست که با آرامش به نظر میرسم.
-دو دقیقه پیش نزدیک بود سرم رو ببری...آرامش داشتی ؟
-چی گفتی؟
-هیچی عزیزم چیز خاصی نگفتم. لرد همیشه عادت داره وقتی عصبیه ، یکی رو میگیره و به یه بهونه به شدت شکنجه میکنه.نظرت چیه یکی از این دوتارو بیاریم حسابشون رو برسی ؟

مورگانا سری به نشانه تاکید تکون میده و چوب جادوش رو در میاره و نازی بهش میکنه و بعد به صورت به رودولف و اسنیپ خیره میشه. مرلین هم کمی اونورتر روی تخته سنگی نشست و منتظر تصمیم گیری مورگانا شد.
-حالا کدوم رو بیشتر دوست دارم شکنجه کنم ؟

اسنیپ و رودولف به محض شنیدن این حرف ، نگاهی از ترس به همدیگه کردن و تا اسنیپ خواست که به دلیلی فک کنه ، رودولف با دست به اسنیپ اشاره کرد و گفت:
-این رو شکنجه کنید بانو...یادتونه چقد ژل های سرش تو مرلینگاه های خونه ریدل اذیتتون میکرد ؟ یادتونه یا بار از بغلش رد میشدید از موهای چربش چیزی ریخت رو رداتون و کثیفش کرد و مجبور شدید دوباره برید یک ساعت لباس جدید پیدا کنید ؟ قطعا انتخابتون باید این باشه.

اونورتر ، خانه ریدل

-دو تا سنگ باز ؟ :vay:

آرسینوس با عصبانیت از جاش بلند شد و رفت یه طرف چند تا مشت به دیوار زد و برگشت به سمت کراب و لینی.
-هزارمین دسته شما دوتا مثل هم دست میارید ، خستم کردین. چجوری میشه آخه این همه مثل هم فکر کنید ؟ الان لرد میاد ببینه کسی نرفته دنبال اون دو تا هممون رو دوباره هزار بار شکنجه میکنه. خسته شدم اصلا ، خودم میرم.

آرسینوس از جمع مرگخواران دور شد و به آهستگی از خونه ریدل خارج شد. به محض خروج آرسینوس ، مرگخوارا شروع به خوشحالی و دست زدن کردن.
-ممکنه جیگر باشه ، ولی نمیفهمه که این همه ما تقلب کنیم آخرش مجبور شه خودش بره تا اونجا.


ویرایش شده توسط جیمز پاتر در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۶ ۲۱:۳۲:۳۳



پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳
#75
سوژه جدید:

جن های خونگی که از دربار لوسیوس قرض گرفته شده بود ، جعبه های به نظر سنگینی رو از کامیونی به داخل انبار وزارت خونه وارد میکردن و بعد آهی میکشیدن و دوباره به طرف کامیون برمیگشن تا جعبه های بعدی رو بردارن.
هوا به شدت سرد بود و هر تنفس بخاری در هوا ایجاد میکرد ، اسنیپ و سیریوس دو وزیر سحر و جادو دم کامیون وایستادن بودن و در حالی که دستاشون رو به همدیگه میمالوندن ، سعی بر این داشتن که از سرمای زیاد مریض نشن. هر از گاهی نگاهی به جن ها میکردن تا سرعت انتقال جعبه ها رو افزایش بدن.
-سیریوس به نظرت کار درستی بود که این همه سکه تقلبی از مکزیک وارد کنیم ؟ اگر ملت بفهمن چی ؟ کودتا میکنن دو تا وزیر جدید میارنا.
-تو ایده بهتری داری ؟ ورشکست شده وزارت ، این همه که حامیان ساحره ها ازمون پول گرفتن تا با حامیان جادوگران بجنگن و حامیان جادوگران گرفتن که مقابله کنن دیگه پولی واسمون نمونده.

بومب

آلبوس سوروس پاتر سریع وارد داستان میشه و با عصبانیت به سمت وزرا میاد و در حالی که دست به سینه میزنه میگه:
-پس انجمن برابری چی ؟ تو دیاگون گفتن بودجه نداریم ، شما هم که نمیخواید به ما بودجه بدید. من میخوام برای برابری ملت بجنگم شما بهم اجازه نمیدید.

قبل از این وزرا بتونن حرفی بزنن ، آلبوس سوروس پاتر از وزرا دور شد تا بره دفتر ناظرین هاگزمید و بودجه سازمان جدیدش رو بگیره.

دو وزیر به همدیگه نگاهی کردن و شونه ای به نشانه اینکه هیچکدوم دقیقا متوجه نشدن چی شده تکون دادن و بعد به طرف کامیونی حرکت کردن که یکی از جن ها آخرین جعبه رو برداشت و به طرف انبار حرکت کرد. با خوشحالی از اینکه میتونن از سرما فرار کنن به دفترشون برن ، در کامیون رو بستن و با اشاره ای به راننده گفتن که میتونه حرکت کنه. به محض اینکه کامیون از وزارت خونه خارج شد ، یکی از جن ها به سمت وزیر ها اومد و با صدای لرزانی گفت:
-ارباب مالفوی به ما دستور دادن که هزینه اجارمون رو ازتون بگیریم.

سیریوس نگاهی به اسنیپ انداخت و بعد به طرف انبار رفت و یکی از جعبه ها رو باز کرده و کمی گالیون تقلبی بیرون آورد و به جن داد و بعد هر دو گونه به همدیگه نگاهی کردن.
-حالا راحت میتونیم به همه بودجه بدیم بدون اینکه کسی از دستمون شاکی بشه و محبوب تر از قبل میشیم.


کمی اونورتر ، دفتر ولدمورت

لرد عینکش رو کمی پایین آورد و به آرسینوس و رودولف خیره شد. با دست اشاره ای به نجینی کرد و مار محبوب ارباب که آماده حمله شده بود ، آرسینوس دستش رو بلند کرد و با ترس گفت:
-ارباب به خدا نمیدونیم چرا حساب کتابهای ارتش سیاه جور در نمیان. :worry:
-من به شما دو تا یه ماموریت ساده دادم که چهار تا عدد جمع و تفریق کنید ، اونم نتونستید انجام بدید ؟ :vay:

رودولف که همچنان به کاغذ ها نگاهی میکرد ، یه دفعه متوجه مشکلی تو آمارها شد و از اینکه سریع به نتیجه رسیده بود تا شام نجینی نشه ، به آرومی به لرد گفت:
-ارباب ، وزارت خونه هنوز پول اینکه هری رو این ماه سعی نکنیم بکشیم رو نداده بهمون. من و آرسینوس الان میریم وزارت خونه پولتون رو زنده میکنیم.






پاسخ به: ثبت نام الف.دال
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳
#76
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


ثبت نام برای عضویت در ارتش دامبلدور




لطفا ابتدا قوانین ارتش دامبلدور رو مطالعه کنید.
به این نکته توجه کنید که ارتش دامبلدور برای 1)پیشرفت و 2)برای تفریح و فعالیت دسته جمعی تشکیل شده است. حتما نیاز نیست تازه وارد باشید ، یا با تجربه باشید تا عضو ارتش بشید. تمام اعضای سایت میتونن عضو شده و به فعالیت بپردازن.

و آخر اینکه برای عضویت فرم زیر رو پر کنید:

1)نظرتون در مورد آمبریج چیست ؟
2)به نظرتون اسنیپ بهتر هست یا آمبریج ؟
3)اگر یک روز قدرت شکنجه داشتید ، اسنیپ رو شکنجه میکردید یا آمبریج ؟ چرا ؟


موفق باشید




تابلوی اعلانات الف دال(ارتش دامبلدور)
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳
#77
تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده

قوانین ارتش






بنا به اینکه اسنیپ ها و آمبریج های سایت به قدرت های زیادی رسیدن ، به این نتیجه رسیدیم که وقتش هست ارتش الف دال رو دوباره شروع کنیم.


*هدف کلی الف دال ، پیشرفت در رول زنی و تفریح در کنار بقیه اعضای سایت می باشد*

1)همه اعضای الف دال امتیاز دهی می شوند.
1-1) هر پست "رول" که در انجمن های ایفای نقش زده بشه ، 20 امتیاز خواهد داشت. (شامل انجمن های خصوصی هم می شود.)
1-2)هر پستی که در جهت ماموریت های داده شده الف دال زده بشه ، 40 امتیاز خواهد داشت.
1-3)هر ماه امتیازات حساب خواهد شد و به 3 نفر اول رنک داده خواهد شد.سپس در آغاز ماه جدید همه امتیازات از صفر محاسبه میشود.
1-4)هر موقع پست رولی زدید ، با پیام شخصی و لینک پست به جیمز پاتر ارسال کنید.

2)مرگخوارها و محفلی ها میتوانند عضو الف دال شوند.

3)در صورت پیشنهاد ، انتقاد و یا سوال می توانید در ارتباط با سران الف دال مطرح کنید.

4)در صورت درخواست نقد پست های ایفای نقش به نقد پست اعضای الف دال مراجعه کنید.
اگر برای پستی که زدید قبلا جای دیگه درخواست نقد کرده باشید ، نقد مجدد انجام نمی شود.
واضح هست که برای درخواست نقد حتما باید عضو ارتش باشید.

5)برای عضویت در ارتش به ثبت نام در الف دال مراجعه کنید.





پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳
#78
دامبلدور نگاهی به اطرافش کرد و به صورت ناگهانی شکلبوت وارد سوژه شد ، بعد شکلبوت نگاهی به دامبلدور کرد و یه دفعه جرقه ای ایجاد شد و کل دفتر منفجر شد.
لرد و مرگخوارا تا دود ها رو از جلوشون کنار زدن و منتظر بودن که ببینن که دامبلدور و بقیه محفلی ها محو شده باشن ولی با دامبلدور عصبانی مواجه شدن که جلوشون وایستاده بود و با خشونت همراه با مهربونی به شکلبوت خیره شده بود.
-مگه بهت نگفتم که دو تا چشمک ، یه دست ، یعنی منفجر کن و غیبمون کن یه جا دیگه ؟
-نه باب داستان چرا میگی ، گفتی دو تا چشمک یعنی منفجر کردن اتاق مدیریت.
-آخه یه ذره فکر کن ، چرا من باید نشونه ای بذارم واسه مفنجر کردن اتاق مدیریت هاگوارتز ؟ به نظرت تو چه شرایطی ممکن هست که من از کسی بخوام دفتر مدیریت خودم رو منفجر کنه همینجوری ؟ :vay:

لرد که از این بحث ها خسته شده بود ، شکلبوت رو از سوژه آوداکداورا کرد و بعد که نفس عمیقی کشید ، برگشت به سمت دامبلدور و گفت:
-سند پیرمرد...سند کجاست ؟
-پسرم.تو کی پی میبری که قدرت عشق از همه چیز مهمتره؟
-حرف بیخود نزن ، قدرت از همه چیز مهمتره. فقط قدرت وجود داره و دیگه هیچ.
-نه عزیزم ، قدرت عشق خیلی بهتره. تصور کن به جای اینکه اینقد سیاه باشی و ملت رو شکنجه کنی ، یه زن خوب داشتی تو خانه ریدل عشق و حال میکردی ؟

این بحث ساعت ها ادامه پیدا کرد تا بالاخره اسنیپ وارد شد و به آهستگی شونه لرد رو گرفت و گفت:
-لرد ، با عرض معذرت فک کنم این دامبلدور داره بحث رو عوض میکنه که نگه سند کجاست.

لرد نگاهی به دامبلدور انداخت و دامبلدور هم نگاهی بهش انداخت. لرد که عصبی شده بود ، چوب جادوش رو محکم تر به سمتش گرفت و همین باعث شد که دامبلدور کمی عقب بره و به میز نیمه سوختش بخوره و روی زمین بیفته. این برخورد باعث پرتاب شدن نامه ای که به طرز عجیبی نسوخته بود به طرف لرد شد. لرد نامه رو نگاهی کرد و متوجه شد که مقصدش خونه جیمز و لیلی پاتر بوده.به سرعت نامه رو خوند و بعد گونه به دامبلدور نگاهی انداخت و برگشت رو به طرف مرگخواراش و به آهستگی گفت:
-پیش به سوی دره گودریک !




پاسخ به: ماجراهای خانواده پاتر
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳
#79
هری و رون که از علف های زیر پاشون متوجه شدن مدت زمان زیادی هست صبر کردن ، حوصلشون کم کم سر رفت و دنبال برنامه ریزی جدید بودن که یه دفعه احساس کردن کسی پشتشون وایستاده. به سرعت چوب دستی هاشون رو از جیبشون در آوردن و برگشتن و آماده طلسم کردن شدن که یه دفعه رون کمی شوکه شد و به عقب رفت و پاش به چند تا از همون علف ها گرفت و افتاد زمین.
-پرسی ؟
-سلام رون ، اا سلام هری پاتر خلافکار.

پرسی به رون نزدیک شد و دستش رو گرفت تا از زمین بلندش کنه. رون که هنوز از دست پرسی شاکی بود ، دستش رو کنار زد و خودش به سختی از جاش بلند شد و طبق معمول در همین بین چوب جادوش رو شکست.
-شنیدم که از هاگوارتز اخراج شدین؟ حتما منتظرید که مامان و بابا از خونه برن تا برید وسایلتون رو بردارید فرار کنید ها؟
-به تو چه ربطی داره ما چیکار میخوایم بکنیم ؟
-ببین رون ، ما مشکلاتی قبلا داشتیم ولی الان میتونیم به همدیگه کمک کنیم.من میرم پیش مامان و بابا و ماجرایی سر هم میکنن تا از خونه برن ، در عوضش تو باید یه سری مدرک که از خرابکاری های بابا تو وزارت خونه رو نشون میده واسم پیدا کنی و بهم تحویل بدی.
-ببین مو قشنگ ، اگر فکر کردی من به بابام خیانت میکنم ، مشخصه که از ویزلی ها نیستی و از سر کوچه آوردنت.

پرسی لبخندی زد و بعد با صدای بلند شروع به داد و بیداد کرد.هری و رون کمی به همدیگه نگاه کردن و بعد به طرف خونه ویزلی ها نگاهی انداختن و متوجه شدن که مالی و آرتور از در خونه اومدن بیرون تا منشا صداها رو بشنون.
-باشه باشه ، قبوله. تو برو اونا رو بفرست یه جا دیگه ، منم اون مدارک رو میارم بهت تحویل میدم.

پرسی چشمکی به هری و رون زد و با ازشون دور شد تا خانواده ویزلی ها رو از اونجا دور کنه.

طرف سیاه ها:

لرد که به تازگی از خواب بیدار شده بود ، کمی چشاش رو مالید و نگاهی به نجینی انداخت که با عصبانیت به اسنیپ نگاه میکرد و سریعا بهش چیزی گفت تا مانع حمله دوباره نجینی به اسنیپ بشه. بعد از جاش بلند شد و در حالی که همچنان پتو دورش بود به اسنیپ نزدیک شد و گفت:
-پس گفتی که ویزلی ها جلوی مسافر خونه جمع شدن تا برن پیش پاتر ها؟
-نه نه قربان ، پاترها دم مسافر خونه جمع شدن برن پیش ویزلی ها.
-ها
-نه باب گیج شدم ، منظورم اینه که هری پاتر جلوی خونه ویزلی هاست و میخواد بعدش بره مسافرت.
-ها خب مشکلت چیه الان که پاتر ها تورو دعوت نکردن باهاشون بری مسافرت ؟ یا اینکه چرا ما مرگخوارا رو هیچوقت مسافرت نمیفرستیم ؟

اسنیپ که متوجه شده بود لرد هنوز به طور کامل از خواب بیدار نشده بود ، چوب دستیش رو در آورد و وردی روش اجرا کرد. لرد تکونی خورد و چند بار سرش به دیوار خورد و بعد که انگار تازه به هوش اومده بود ، اسنیپ رو کریشیویی کرد و بعد به طرف نجینی برگشت و گفت:
-انگار روی منوی غذای امروز ، هری پاتر هست نجینی جان.




ناظر ماه
پیام زده شده در: ۲:۰۰ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳
#80
انتخابات ترین های آبان،آذر و دی از تاریخ 20 تا 27 دی ادامه خواهد داشت .

در همین تاپیک به بهترین ناظر از نظر خودتون در یک پست رای بدید .








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.