هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: تولد شش سالگی سایت جادوگران-جمعه-بیستم آذر
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۸
#1
آقا این تولد که میگن تولده، تولده کیه؟! یعنی جادوگران به دنیا اومده؟ اونوقت چندقلو؟ بعد کجا به دنیا اومده؟ بعد کیا تولد میگیرن؟ اولیاشم میان؟ کادو هم باید بگیریم؟ نمیشه دسته جمعی بگیریم منم پول بزارم؟ بعد چجوری روش شده محرم به دنیا بیاد؟ محرم به دنیا اومدن هم جشن داره؟ اصن این جشنه یا سوگ؟! گلاب بدم؟ راستی کیک میدن یا حلوا؟ اصن چیزی میدن؟ کیا؟ چی؟

یکی مارو روشن کنه ما از گیجی در بیایم باشد که تفلحو.


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۸
#2
....
ملت:
....
ملت: بريل مينويسي؟!
...... ... .....
ملت: حيرون كردي مار ِ؟ سر ِ كاريه؟!

نويسنده: بابا دارم فكر ميكنم چي بنويسم! همين خود ِ شما (منظور ملت است) هيچي از پست قبلي نفهميدين، ناظر هم كه خوابه نيست بياد رسيدگي كنه زيرش بنويسه اين پست فلان و چلان است لطفاً در نظر نگيريد و از پست قبل ادامه بديد، مدير هم كه از حذب ميترسه جرات نداره بياد اينجا سانسور كنه شايد ما مفهومي رو از پست قبل بفهميم، كارگردان هم كه همش پريده به ما كه آخه كي اين مري رو حذب راه داد، و باز همين خود ِ شما (منظور دوباره ملت است!) گفتيد مري را به اينجا نياوريد و حتي بعضي گفتيد با دشمن اعظم و كبير (مديريت) دست به يكي كرده تا ابتدا بوق ِ مري از اينجا كوتاه شود، و از طرفي هم ....
ملت: اه ... چقده حرف ميزني!
نويسنده: بله كارگردان هم داشت همينو توي گوشي اشاره ميكرد ... پس مستقيماً سراغ سوژه رفته و از هر كار انحرافي‌اي ميپرهيزيم :

اينجا يكمي سرعت گردش سوژه تند ميشه تا بلاخره حذب بتونه بره سراغ كار اصليش، يعني:
به سرعت ققي مياد و ميگه ملت شروع كنين و از اونجايي كه ملت زيادن و توي ساختمون حذب جا نميشن ميان بيرون دم در حذب كمپينگ ميكنن!
اينجا سرعت عادي ميشه:
مونتي ورقاش دستش بوده و داشته شاه رو مينداخته و بي‌بي روش و سرباز روش! بعد ميرفته رديف كناري و همين كار رو ادامه ميداده و عميقاً به فكر فرو رفته بوده!
ادي هم كه از اونطرف مياد جوراب مونتي رو ورداره ببره قاتيه جوراباي ديگه بشوره چشمش به اين منظره ميخوره و كلي ذوق ميكنه، بدي هوا رو بهونه ميكنه و مونتي رو مشايعت ميكنه كه بره توي مقر حذب بخوابه! بعدم خودش ورقارو ميگيره و مياد بيرون ... !

مونتي بعد اينكه يه نگاه سرسري به اتاق ميكنه و چيز خاصي چشمشو نميگيره، همينجوري كم‌كم چشماش گرم ميشه كه صدايي چرت اونو ميپرونه:
خيـــــــــش ... خيــــــــــــش ... از ققي به ادي ... خيــــــــش ... پيام اضطراري ... از ققي به ادي ... به‌گوشي؟ ميگوشي؟ كوشي؟ وردار اون لامصبو ... (لازم به ذكر ِ كه اين وسيله به هيچ عنوان ارتباطي به بي‌سيم ماگل‌ها ندارد و كاملاً هري‌پاتري ميباشد!)

6 امتیاز محاسبه شد !


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۸/۶/۴ ۲۰:۴۰:۴۳

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸
#3
- منظورم اينه كه ... اي اس ال پليـــز‌ !
گابريل كه يادش ميره چه پست بيناموسي‌اي زده يهو جو عفاف و متانت ميگيرتش و يكي ميزنه تو گوش ادي: مرتيكه‌ي فلان! خودت مگه بوق نداري؟!
بعدم در رو ميبنده و ميره بيرون !

ادي برميگرده و پشت ميزش ميشينه و دوباره يه نگاهي به برگه‌ش ميندازه :
خب اين مونتي كه خوب كيسيه! حذب يه نفر رو كم داشته، اونم يه گوركن بوده! اينطور هم كه خودش ميگفت ميتونه گور در سايزها و اشكال متنوع و عميق و كم‌عمق و براي پير و جوون و زن و مرد و ... ! بله!! ايشالا براي مديران گوري ميكنيم، و روحشون رو با شادروان مايكل (جكسون) محشور ميگردانيم!
مورگان هم اينجوري كه به نظر مياد حافظه‌ش خوب كار ميكنه، حسابي ميتونه فلاش‌بكه واقعي بزنه!
بورديك هم كه يادش بخير، برادر حميد!!

بعد ادي ميره كوچه پشتي عمه مارج اينا و سه نفر رو پيدا ميكنه و جوراباشونو ميشوره و بهشون ميگه سه تا سپر مدافع بفرستن براي اين سه نفر تا جل و پلاسشون رو جمع كنن و بيان مقر حذب!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


آغازي دوباره ؟!!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸
#4
همه جا شيرموزيه! همينجور كه داره شيرموز از همه جهت ميچكه، از وسط قطره‌هاي درشت شيرموز اون پشت مشتا يه چيزايي معلوم ميشه:

يكي دستشو گرفته به كمرشو داره يه تشت رو پشت سرش ميكشه! از در ميره بيرون و يكم ترق توروق ميكنه و بعد يه مدت دوباره مياد توي اتاق! ميره اونطرف يه چيز رو ميگيره بو ميكنه و ميبره ميزاره اونطرف اتاق! از اونجايي كه ديگه ملت حوصله‌شون سر رفته، دوربين تند ميشه و همينجوري اين ياروئه از اينور اتاق يه چي برميداشته ميبرده اونور و اينا!
يهو صحنه اسلوموشن ميشه و يه چشم مياد نزديك دوربين، اينطرف و اونطرف رو نگاه ميكنه و يه دستي كشيده ميشه روي لنز و همه‌ي شيرموزا ميره كنار! (نويسنده اين پست هالي‌ويزارد‌ زده (بر وزن دريازده) ميباشد!)

خلاصه وقتي ديد درست ميشه يارو مشخص ميشه كيه! يكم شيرموزي رو كه از روي لنز برداشته مزه‌مزه ميكنه و ميره دوباره سراغ اتاق! معلوم ميشه كه ادي داشته اتاق رو مرتب ميكرده!

بعد اينكه اتاق يكمي سر و سامون ميگيره، ادي خاطراتشو مرور ميكنه كه هميشه روي اون صندلي پشت ميز سرژ ميشست و دنبال نقشه ريختن با همفكري ققنوس بود! صداي پارس فنگ هم هر از گاهي از بيرون ميومد و خود ِ ادي هم كه بعد رفتن برادر حميد، اتاق اونو گرفته بود مشغول شستن جورابا بود!
اما خب زندگيه ديگه، درست كه نگاه كني صندلي خاليه، هيشكي روي ميز ننشسته و صداي پارسي از بيرون نمياد!

ادی بعد اينكه توهمشو تموم ميكنه ميره تابلو حذب رو كه شكسته بود رو با يه طلسم (هااااا ... پست از اين هري‌پاتري‌تر ديده بووودي؟!!) ميچسبونه به هم و تميزش ميكنه! بعد با يه طلسم ديگه (در راستاي بالا بردن درصد جادوگراني ِ پست) اونو ميچسبونه به در ورودي!
بعد ميره يه كاغذ و قلم برميداره و شروع ميكنه به اطلاعيه نوشتن (چون به هرحال يه مدتي از ميادين دور بوده و وردي كه بايد ميخوند تا اين حركت هم با يه طلسم انجام بشه رو، يادش نبود!) :

حذب آغاز به كار ميكند


ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۶ ۱۵:۰۱:۵۵

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۳۲ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
#5
خوبي؟!

---

**يك ماه بعد**
به ادي: مرسي خوبم، تو خوبي؟!

بچه تو كار و زندگي نداري؟1 برو خونتون!!


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۵ ۱۱:۵۰:۳۸

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱:۳۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
#6
روح ِ من ميشي؟!


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد ادی ماکای
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸
#7
-ما از همون اولش بوديم!
-كم‌پست‌ترين بودن كلي كلاس داره، بدون ريخت و پاش، بدون سوسول بازي!
-ما خودمون نصف كودكستان‌هاي ايالت كاليفرنيارو داريم (از محله‌هاي سفيدپوست‌نشين‌ش!!)
-چيزي كه زياده، شيرموز! فقط هركسي لياقتشو نداره! به همين دليله كه خيرات نميكنيم!
-بار آخر باشه كه ميبينم بدون جوراب مياي ستاد ما!
-ما هم ها ! ...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: خدمات رسانه ای ! ( مناظرات انتخاباتی )
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸
#8
ادي خرامان وارد استوديو ميشه و ميره ميشينه بغل دست مري! پست بدون هيچ فضاسازي‌اي ميره سراغ ديالوگ!

مري: هرچي ميخواي بگي زود باش تا ساعت 18 بيشتر وقت نداري!
ادي يكم با انگشتاش ور ميره، انگشتاشو ميخوابونه انگشته وسطو مياره بالا بعد دوتا انگشت وسط رو ميخوابونه دو تا انگشت غير وسط رو مياره بالا (در اين قسمت شست را جزو انگشتان به حساب نياوريد) بعد انگشتاي ديگه ميخوابن (در اينجا خواننده‌ي محترم كه كلماتي مثل "ميخوابونه" و "بلند ميكنه" و "وسط" و الخ روش تاثير گذاشته و ميخواد پست رو به خاطر بي ناموسيش ترك كنه يهو مري ميپره وسط! البته قبل از اون پرانتز بسته ميشه ===> )
مري: چي؟ داري به كانديداي غايب فحش ميدي؟ اين ديگه چه علاماتيه با انگشتات در مياري؟
ادي: ها؟ چي؟ كجا؟ كو؟ كي؟ من؟
مري: ميگم داري چيكار ميكني؟
ادي: هاا دارم دوازده رو از هيجده كم ميكنم ببينم ساعت هيجده ميشه ساعت چنده عصر!
مري: حالا بلاخره از وقتي كه برات در نظر گرفته شده براي جواب به مورفين استفاده ميكني يا ميخواي حساب كتاب كني؟!

ادي همينجور كه با انگشتاش ور ميرفته:
1-هرجا عمه مارج باشه! ترجيحاً ريپر نباشه!
2- عمه مارج را توصيف كنيد! (جواب به عهده‌ي وزير كوشا و خلاق و بيناموس)
3-نرفته ميشناسم! شما چي؟ ميشناسي؟ (ها ببخشيد من ديگه فرصت سوال پرسيدن ندارم ... آقا پس گرفتم!)
4-ادی ماكای. (باور نداري؟ برو تاريخ بخون!)
5-اي ناقلا! ميخواستي تستم كني بفهمي ميدونم مار پا داره يا نه؟!
ميدوني، اصولاً من در هر زمان و مكاني اولين كاري ميكنم ميبينم طرف جوراب داره يا نه كه برم بشورم، ولي خب متاسفانه مار پاش كجا بوده كه جورابش باشه!

ادي همينجور كه با انگشتاش ور ميره شروع ميكنه به زير لب حرف زدن! مري يكم گوشش رو مياره جلوتر! ادي يه نگاهي به مري ميندازه و پشتشو ميكنه بهش و به كارش ادامه ميده!
مري: باز داري چيكار ميكني؟!
ادي: دارم 5 6 تا سوال كه مورفين گفته طرح ميكنم و جواب ميدم!
مري: خب بگو همه بشنون ديگه
ادي: اينجا افراد با سنهاي مختلف ميان و ميرن! نميشه كه من هر حرفي رو بلند بگم!
مري: پس ديگه حرفي نداري؟
ادي: چرا ديگه مناظره‌م با هوكي مونده!
مري: اولاً هوكي كشيده كنار بايد با عمه مناظره كني! بعدشم بايد يه پست ديگه بزني!

ادي كه تا الان هنوز پشتش به مري بود برميگرده سمت مري و تندتند شروع ميكنه به پلك زدن، آروووم دهنشو باز ميكنه و آروووم‌تر زبونشو مياره بيرون و همينجور پلك زدنش تندتر ميشه! تا اينكه به جايي ميرسه كه زبونش ديگه بيشتر از اون بيرون نميومده، در اين لحظه چشما از پلك زدن مي‌ايستن (ملت: چشم پا نداره كه وايسه! نويسنده: اگه داشت خودم جورابشو ميكشيدم بيرون) و خيره ميشن به مري (ملت: چيا خيره ميشن به مري؟ نويسنده: چشماي ادي ديگه!) در اين لحظه كه مري فكر ميكنه مسئله‌ي بيناموسي‌اي در ميونه سعي ميكنه ژست دختراي با وقار رو بگيره و يكي ميزنه تو گوش ادي و كيفشو برميداره و بلند ميشه از استوديو ميره!! (ملت: جوگير!!)

ادي كه سيليه حواسشو سرجاش اورده داد ميزنه: شيـــــــــــــش ... ياااافتم ... شيـــــــــــش!
كارگردان از پشت دوربين اشاره ميكنه كه چيو يافتي؟!
ادي: هاااااااا ... به نكته‌ي خوبي اشاره كردي ... من متوجه شدم كه ساعت هيجده ميشه شيش بعد‌ازظهر!
كارگردان اشاره ميكنه كه مري نيست حالا چيكار كنيم؟
ادي: بزارين واسه شما و بيننده‌هاي عزيز توضيح بدم تا شما هم رياضياتتون خوب شه! آخه ميدوني كه، عمه خيلي از رياضيم خوشش اومده!

ادي شروع ميكنه به ور رفتن با انگشتاش، انگشتاشو ميخوابونه انگشته وسطو مياره بالا بعد دوتا انگشت وسط رو ميخوابونه دو تا انگشت غير وسط رو مياره بالا ...


ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱ ۱۸:۳۸:۲۴
ویرایش شده توسط ادی ماكای در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱ ۱۹:۲۴:۳۳

جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد ادی ماکای
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
#9
ادي از شستن ظرفا خارج شده كه وارد اتاق دو در سه‌ش ميشه تا يه گوشه كپه‌شو بزاره خبرش! اون گوشه يه پشمالوي سيفيد نرم گير مياره و شيرجه ميزنه كه بخوابه روش!

شلپ!!

ادي يه نگاه به دور و برش ميندازه و شستش خبردار ميشه: اينهمه شيرموز از كجا اووومده؟! ... ملچ مولوچ ...
مرلين ريششو از زير ادي ميكشه كنار: اهم ... جواب سوالمو ميدي يا نه؟!
ادي: وزير حافظ جان و مال مردمه ... جان و مال مردم در گرو شيرموزه ... اگه چرخ شيرموز خوب بچرخه، همه چي به‌سامان ميشه ... در نتيجه وظيفه اول و اولين كاري رو كه يه وزير موظفه به انجامش رسيدگي به همين مسئله‌ي شيرموزه!
آما! ... آما اگه وزير نشدم ... به عنوان عضو كوچكي از ملت جادوگر تمام تلاش خودم رو براي به‌سامان كردن اوضاع شيرموز ميكنم ... در اين مورد هم از ويپر كمك ميگيرم، البته به عمه نگياااا ...
خلاصه كه مرلين جان ... هر كه ريشش بيش، شيرموزش بيشتر !


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: ستاد ادی ماکای
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۸
#10
فلور: اديــــــــــــــــــــي ... بيــــــــــــــــا
ادي: هنوز ظرفا مونده!
فلور: بيا كار مهمتري هست
ادي مياد: ها؟ چيه؟
فلور: يه استادي سوال پرسيده، بيا!
برگه‌رو ميده به ادي!

نظرم مساعده والا! محفليا خوبن سيفيدن خوشم مياد ازشون! مرگخوارا هم خوبن! ما هم خوبيم به شكر مرلين! شما خوبي؟ بچه ها خوبن؟
رقيب؟ اي خانووم، همه رفيــــــــقن! همه‌شونم رفيقه اصليه اصلين! فقط اين سگه عمه مارچ، ريپر، خيلي پاچه ميگيره! هنوز با اون نتونستم اصلي بشم !!

فلور: كجا داري ميري؟
ادي: ظرفارو بشورم ديگه!
فلور: جواب به سوالا چي شد؟
ادي: مختصر جواب دادم وگرنه ظرفا تموم نميشد!
آنيت: به به ... چه پسري ... گل پسري ... قند عسلي ...
ادي:


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.