ریونکلاو .Vs گریفندور
جاروی فرسوده
-اینم نشد!
بچههای تیم ریونکلاو روزنامه به دست کنار شومینه نشسته بودند و دل میدادند و قلوه.. ام.. نه، گویا خیلی جدیان. به نظر میرسه اتفاقی افتاده باشه...
آندرومدا با خودکار قرمزی که تو دستشه یه ضربدر بزرگ روی روزنامهای که دستشه میزنه و دوباره در روزنامه غرق میشه. بعد از چند دقیقه، در حالیکه ادا اطوارای عجیبغریب از خودش درمیآورد و اورکا اورکا گویان دور تالار میچرخید، گفت:
-آها! یکی دیگه پیدا کردم!
بالاخره سر جاش نشست. نفس عمیقی کشید، تلفن رو برداشت و با شمارهای که زیر آگهی نوشته شده بود تماس گرفت:
-سلام خسته نباشید. به خاظر آگهیتون تماس گرفتم...
-هیپوگریف زنده میخواید؟ تموم کردیم فعلا. بار جدیدمون فردا میرسه. پسفردا تماس بگیرید که برای پسونفرداش قرار بذاریم.
-نه آقا... هیپوگریف زنده چیه؟! برای آگهی جارو تماس گرفتم.
-آها.. چند لحظه گوشی... [دیشیو خش خشش خشششششش- به گوش رسیدن صدایی از دور دستها]... ممد! ممد! پاشو با تو کار دارن!
ممدپاتر با صدایی خسته و دورگه و نیمهعصبانی از پشت تلفن گفت:
-فرمایش؟
-امم... سلام آقای... ممد. برای آگهیتون دربارهی جارو تماس گرفتم. ما هفتتا جارو لازم داریم. میتونید برامون جور کنید؟ شرایطش چیه؟
-اول باهاس جاروهای کهنهتون رو تحویل بدید خواهرم. بعد یه سهتا سفتهی ضمانتی بدید به مبلغ ششصد و پنجاه گالیون. پنجتا چک هم بدید برای اقساطش که اینم سرجمع میشه هفتصد و بیست گالیون. دویست گالیون هم پیشپرداختشه. آدرس ما هم که هست خدمتتون، یه سر اگه تشریف بیارید بیشتر باهم صوبت میکنیم.
-چرا اینقدر گرون؟
-به خاطر نوسانات بازار دلاره خواهرم. با دلار فنگی که با هم معامله نمیکنیم که!
فردای آنروز - شرکت لیزینگ ممدپاتر و برادران به جز اکبر (با مسئولیت محدود):آندرومدا به همراه اعضای تیم وارد حیاط شرکت شد. یه طرف حیاط تعداد زیادی هیپوگریف بسته شده بود. اون یکی طرف هم یه تپه جارو شکسته ریخته بود.
-
اهم! خانم شما چرا از این در وارد شدین؟ در اصلی اون طرفه!
-عه.. ببخشید ما گم شدیم. بعد دیگه شما ما رو اینوری آورد.
-خارجکیای چیزی هستین؟ "شما ما رو اینوری آورد" دیگه چه صیغهایه؟!

-نه من خوار جکیام! سلام رسوند خدمتتون!

آندرومدا با انگشت اول به مرد و بعد به ایچیکاوا اشاره کرد.
-شما نه، شما!
مرد که سر در نیاورده بود داستان از چه قراره و فکر میکرد دستش انداختند، کلهی کچلشو خاروند و با دست به راهپله اشاره کرد که یعنی "گمشید زودتر از جلو چشمام نبینمتون". ولی بچههای ریون که فکر کردند آقاهه داره کمکشون میکنه هی تشکر کردند... بازم تشکر کردند... بیشتر تشکر کردند...
-دِ برید زودتر نبینمتون دِ!
ریونیها پاهای یکدیگر را قرض گرفتند و الفرار!
لاتیشا که بقیه بچهها هر دوتا پاش رو قرض گرفته بودند، داشت روی زمین میخزید که زودتر دور بشه. اما شما برگشت و در حالیکه لبخند عصبیای روی لبش داشت، لاتیشا رو زیر بغل زد و رفت.
دفتر مدیر شرکت-خب خانم بلک... اینجا رو هم امضا کنید... و اینجا... و اینجا... مبارکتون باشه! حالا زحمت بکشید چک و سفتهها رو هم تحویل بدید که دهنمونو شیرین کنیم! پیشپرداختم که نقده دیگه؟
-کارتخوان ندارید؟
-نه متاسفانه! سر کوچه یه عابربانک هست ولی... کارتتون رو بدید اصغر میره میگیره.
اصغر! کار خانومو راه بنداز.اصغر از سمت چپ کادر وارد شد، کارت رو از دست آندرومدا گرفت و از سمت راست خارج شد.
-رو چشمم آقا.
-فقط جاروهاتون نیمبوس ۲۰۱۸ئه دیگه؟
-بله خانم، خیالتون راحت باشه! نرم و بیصدا! من برای خانومم هم از همین مدل بردم. خیلی راضیه!
-خب پس با اجازه ما رفع زحمت کنیم دیگه...
-کجا حالا با این عجله؟ یه چاییای، شیرینیای، چیزی در خدمت باشیم!
زمین بازی کوییدیچدوربین یه نمای کلی از ورزشگاه رو نشون میده که جای سوزن انداختن نداره و هوادارای دوتا تیم پرش کردن. جلوتر میره که یه کلوزآپ از تماشاچیا نشون بده، اما یهو کارگردان تصمیم میگیره که ملت توی خونه بهتره یه وله ببینند!

بعد از برگشت، دوربین روی گزارشگر زوم میکنه...
-بله دوستان! همونطور که مشاهده میکنید تیمهای کوییدیچ ریونکلاو و گریفندور وارد زمین میشن و هر دو برای هواداراشون دست تکون میدن! تیم ریونکلاو قهرمان کوییدیچ پارسال بوده و امسال هم انتظار میره که قهرمان بشه. همینطور تیم ترنسیلوانیاشون هم تو لیگ کوییدیچ گل کاشت!
گزارشگر اجازه میده کمی سر و صدای تشویق تماشاچیا کمتر بشه، و بعد ادامه میده:
-جستجوگر و کاپیتان تیم ریونکلاو کسی نیست جز آندرومدا بلک، ولی تیم گریفندور هاگرید رو در نقش خرس گنده به عنوان جستجوگر خودش داره که من حتی نمیدونم آیا جارو میتونه وزنشو تحمل کنه یا نه!
آندرومدا بعد از اینکه چشمغرهای به هاگرید میره تا برتری خودشو به رخ بکشه، سوار جاروش میشه و به تبعیت از او، همهی اعضای تیم ریونکلاو سوار جاروهاشون میشن. هرچی نباشه نیمبوس ۲۰۱۸ داشتند...
-هاگرید در سوت خودش میدمه و بازی شروع میشه. به نظر میرسه مدیر هاگوارتز سوت رو داده به هاگرید و نه به داورا! داورا برای خودشون همینطوری سرگردان موندن چهکار کنند بدون سوت. در هر حال... تاتسویا میخواست کوافل رو برای هرمیون بفرسته، ولی ثور چکشش رو پرت میکنه به طرف کوافل که کوافل و چکش با هم وارد دروازهی گریف میشه و تنها کاری که از دست رون برمیاد اینه که جون خودشو برداره و از جلوی دروازه کنار بره.
گزارشگر تا ملت حواسشون پرته یه بیسکوییت ساقه طلایی میچپونه تو دهنش، ولی دوباره دوربین برمیگرده روش و باعث میشه بیسکوییت بپره ته حلقش و کبود شه.
بالاخره بعد از کلی دست و پا زدن، موفق میشه بیسکوییت رو قورت بده. چه میکنه این بازیکن!

-آندرو و هاگرید هنوز دنبال اسنیچ میگردند. البته هاگرید تو چمنا داره دنبال اسنیچ میگرده، چون اون باید تو ردهی سنگینوزنا بازی کنه، نه تو جام هاگوارتز و بین یه مشت بچهخرده!
آندرومدا و بقیه اعضای تیم ریونکلاو به شدت به خودشون غرّه شده بودند. بازی با اختلاف چهل امتیاز به نفع اونا بود. نیمبوس ۲۰۱۸ هم که سوار بودند! دیگه از روونا چی میخواستند؟
-به نظر میرسه آندرومدا اسنیچ رو دیده. در همین بین از یه بلاجر هم جا خالی میده، اما نمیدونم چرا مستقیم داره به سمت زمین سقوط آزاد میکنه. من ندیدم بلاجر با جاروش برخورد بکنه.
فلش بکممدپاتر وقتی از رفتن مهمونها مطمئن شد، رو به اصغر کرد و گفت:
-جاروهاشونو بده بچهها تر و تمیز کنن، همینارو قالب کنیم بهشون دوباره!
پایان فلش بکآندرومدا به شدت با هاگرید که داشت تلاش مذبوحانهای میکرد اوج بگیره، برخورد کرد و دوتایی محکم به زمین خوردند. البته آندرومدا که روی تشک نجاتی به نام هاگرید فرود اومده بود، فرود نرمی رو تجربه کرد. نیمهغولها هم که اگه قرار بود صدمه ببینند دیگه اسمشون نیمهغول نبود!
البته... ضربهی وارده به سر هاگرید باعث شد ریست فکتوری بشه...
-گوشنمه!
شما اگه انسان عاقلی باشید، مطمئنا دوست ندارید روی شکم یک غول باشید، اونم در حالیکه گرسنشه... چون ممکنه لحظاتی بعد دیگه فقط روش نباشید!
آندرومدا هر چه نیرو در بدن داشت جمع کرد و شروع به دویدن کرد، اما هاگرید با هر گامی که برمیداشت، چهار قدم از قدمهایی که آندرومدا طی کرده بود رو پشت سر میذاشت و فیالواقع آندرومدا تنها یک قدم با یک لقمهی چرب شدن فاصله داشت!
وضعیت بقیهی بازیکنای ریونکلاو هم اون بالا، بهتر از وضعیت آندرومدا در اون پایین نبود. جاروها شروع به ریپ زدن کرده بودند و دود از اگزوزشون خارج میشد. تیم گریفندور هم فرصت رو غنیمت شمرده بود و تونسته بود در همین فاصله اختلاف رو به ۱۸۰ برسونه.
هرچند، اعضای تیم ریون مغرورتر از این حرفها بودند که بخوان عقب موندن یا ایراد داشتن جاروهاشونو قبول کنند! بنابراین، سعی داشتند با همون جاروهای زپرتی و قدیمی خودشون که به خیال خودشون با نیمبوس 2018 تاخت زده بودند، میدان رو به دست بگیرند. ولی زهی خیال باطل!
-جاروی لادیسلاو هم به نظر میرسه دچار نقص فنی شده و لادیسلاو با سرعتی باور نکردنی داره به سمت زمین سقوط میکنه!... اوه! جاروی پنهلوپه هم سنگکوب کرد! و شما! بارون ریونیه که همینطور داره از آسمون میباره!
بله... جاروهای اعضای تیم ریون انّا للروونا گویان، به دیدار حق شتافتند و همراه با سوارهاشون به سمت زمین سقوط کردند.
-آخجون! یه عالمه غذا!
این وسط، در حال سقوط، اسنیچ در حلق لاتیشا فرو رفت.
-درسته که آندرو موفق نشد اسنیچ رو بگیره، اما لاتیشا به جاش این کار رو براش انجام میده و بازی به نفع ریون تموم میشه... اوخ! هاگرید رندل رو بلعید! یعنی حالا برندهی این بازی کدوم تیمه؟ با ما باشید با برنامهی کوییدیچ برتر!