هافلکلاوشون!
سدریک دیگوریتام ریدل
لیلی لونا پاتر
-
- چیه تام ؟ باز دوباره اون نیمهی تاریکِ پشت وانتیت اکتیو شده؟
- پسرم داره دوماد میشه! مروپ گور به گور شده کجایی که این لحظه رو از نزدیک ببینی
شاید تا بدین لحظه متوجه شده باشید که چه اتفاقی درحال رخ دادن است. اگر هم متوجه نشدید، توصیه میکنم بار دیگر ضریب هوشیتان را اندازه بگیرید تا از سلامت عقلی خود مطمئن شوید! لردسیاهی که ما همیشه با آن کاراکتر "
" گونهش میشناسیم، درحال حلوا حلوا کردن هورکراکس های خود پای شخصیست که ظاهرا به او علاقهمند شده است و این اتفاق هرگز نخواهد افتاد مگر اینکه او از جان خودش سیر شده باشد!
بازهم متوجه قضیه نشدید! لرد سیاه هرگز از جان خودش سیر نمیشود بلکه با گرفتن جان بقیه، جان خودش را از جاودانگی سیر میکند! پس ممکن است چه اتفاقی درحال روی دادن باشد ؟ آیا لردسیاه توسط مجعون عشق طلسم شده بود ؟ شاید هم درپس این ظاهرسازیها، نقشهی پلید و شومی مخفی شده باشد ؟
درحالی که این سوالات از ذهن کنجکاو و پاترگونه لیلی لونا عبور میکرد، تام با همان حالت "
" به سدریک علاقهی مخصوص خودش را نشان میداد و سدریک هم به صورت سیامک انصاریطور به دوربین خیره شده بود تا میزان پوکرفیس بودن خودش را نسبت به این حرکت تام ، ثابت کند!
- حتما یه کاسهای زیر نیم کاسهاس!
- نیم کاسه چیه آبجی! کور بشه هرکسی که چشم نداره خوشبختی پسرمو ببینه. ماشالله چقدر هم عروسم شبیه رابعه اسکوییـه!
لیلی که احساس میکرد هرلحظه ممکن است تام از شدت ذوق و علاقهش، سر هرسهتایشان را به باد فنا بدهد، یقهی جفتشان را گرفت و با همان حالت استتار قبلی خودشان در پشت بوتهها، کم کم از صحنه دور شدند تا به تالارهایشان برگردند و بقیه را از این موضوع با خبر کنند.
- سدریک بالاخره ما با هم پشت بوته ها همسفر شدیم!
دیدی اونقدرها هم که فکر میکردی، تنگ و تاریک نیست!
-
همینطور که مدام از صحنهی دیدار لرد با عروس مذکور دور میشدند، تام ریدل اشک بیشتری توی چشمانش جمع میشد و دستانش را با حالت "
" تکان میداد تا با پسرش وداع کند.به محض خروج از لوکیشن مخفی، سدریک بوتهها را از خودشان جدا کرد و بعد از نشان دادن میزان تنفرش به بوته ها با حالتی که "عمرا دیگه با تام ریدل پشت یک بوته مخفی بشم!" ، کمی خودش را مرتب کرد و با قرار دادن لیلی به عنوان تنها مخاطبش، کلامش را باز کرد ..
- لیلی گویا موشکلی داریم! یعنی موشکل که چه عرض کنم، دچار دوشواری شدیم!
- چرا همیشه باید توی رولهای این مرتیکه مشنگ دوشواری وجود داره؟ ما چه گناهی مرتکب شدیم که باس کاراکترهای رولش باشیم!
- عاقو بزار حرفمو بزنم. متاسفانه تنها کاراکترهای بی طرف این سوژه ما سه تا هستیم. یعنی به جزء خودمون به کس دیگهای نمی تونیم اعتماد کنیم!به جز یکی دوتا محفلی، بقیه مرگخوارن!
- وات دِ فااااج؟