هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: عضویت در تیم ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷
#1
سلام و عرض ادب.
دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و سطح زبانم بد نیست.دوست دارم با تیم ترجمه همکاری داشته باشم لطفا نحوه عضویت تیم ترجمه رو بهم توضیح بدین.متشکرم.

سلام
خوشحالیم که استقبال کردید.
پخ هاتون رو چک کنید.
جوابتون رو فرستادیم.


ویرایش شده توسط دوریا بلک در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۷ ۲۱:۱۵:۳۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷
#2
نام:
سدریک دیگوری
گروه:
هافلپاف
ویژگی های ظاهری و اخلاقی:
23 سالمه قد بلندی دارم و موهای بلوند,عاشق رنگ خاکستری و طوسی ام حتی رنگ چشمام هم طوسیه! گاهی وقتا دوستام بهم میگن آقای خاکستری چون معمولا سرتاپا خاکستری میپوشم.کمی مغرورم اما کل آدما رو دوست دارم.مهربونم و دلسوز, پرتلاش و با حوصله, کمی عصبی میشم گاهی اما خیلی زود آروم میشم.
خانوادمو تو دنیا از همه چیز بیشتر دوست دارم.
چوبدستی:
از جنس چوب درخت آبنوس و هسته پر ققنوس 18 اینچ انعطاف پذیر
جارو:
جدید ترین مدل جاروی پرنده نیمبوس 2018 با قابلیت کروز کنترل و تغییر ناگهانی جهت و همچنین قفل شدن روی هدف و امکان سواری اتوماتیک
معرفی:
سپتامبر یا اکتبر 1978 متولد شدم.اصیل زاده هستم.پدرم آموس دیگوری که مامور وزارتخانه است و برای سازمان مقررات و کنترل موجودات جادویی کار میکند.اسم مادرم هم خانم دیگوری است که اطلاعات زیادی راجب ایشون موجود نیست.سال 1989 یک نامه واسم اومد و به هاگوارتز دعوت شدم البته انتظارش رو هم داشتم.در سال 1993 کاپیتان و جستجوگر تیم کوییدیچ هافلپاف شدم و یکی از بهترین بازیکنان تاریخ کوییدیچ هستم. در سال 1995 یکی از چهار جادوگر شرکت کننده در جام آتش بودم همه مراحل رو با جوانمردی و کمک به بقیه پشت سر گذاشتم و ازبخت های اصلی قهرمانی محسوب میشدم. اما در مرحله آخر توسط لرد ولدمورت به قتل رسیدم.علاقه زیادی به اختراع دستگاه های جادویی دارم و یکی از مهمترین اختراعات من که نا تمام ماند چوبدستی دنبال کننده بود که پروژه مشترکم با آقای اولیوندر بود.اما قبل از اتمام کارم کشته شدم.ویژگی این چوبدستی به این شکل بود که میتوانست طلسم های جادویی را به شکلی ارسال کنه که هدف را دنبال کنه تا به هدف بخوره و یکی از بزرگترین اختراعات تاریخ جادوگران محسوب میشد اما بعد از مرگ من به نتیجه نرسید.

________

این شخصیت قبلا گرفته شده. تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۱ ۲۱:۰۳:۳۴
ویرایش شده توسط مافلدا هاپکرک در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۱۱ ۲۱:۰۶:۲۷
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۵ ۲۰:۲۷:۵۸


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۳۴ جمعه ۹ آذر ۱۳۹۷
#3
سلام دوباره به کلاه عزیز.
پس امیدوارم بین اسلیترین و هافلپاف انتخاب خوبی واسه من داشته باشی...اما اولویت اول من اسلیترینه. تاپیک معرفی گروه های چهاگانه رو کامل مطالعه کردم.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷
#4
سلام کلاه عزیز!
خصوصیات اخلاقی:
عاشق.تشنه قدرت،عاشق کار تیمی،با پشتکار،ماجراجو،تا حدودی شجاع
افراد مورد علاقه:
سیریوس بلک.
عاشق ترین شخصیت داستان اسنیپ
لرد سیاه
لوپین
اولویت ها به ترتیب:
اسلیترین
گریفیندور



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی در مورد تصویر شماره 10
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷
#5
هدویگ آرام پرواز کرد و بر شانه هری پاتر نشت
هری پاتر و هاگرید سراسیمه درپی معجونی بودند که برای درمان دامبلدور استفاده میشد.این اظطراب به هدویگ نیز منتقل شده بود و نمیتوانست درست پرواز کند.مدت ها بود که دامبلدور بیمار شده بود و حتی خانم پامفری هم نتوانسته بود بیماری دامبلدور را درمان کند. حتی فکر کردن به این که اگر نمیتوانستند معجون جادویی( که هرمیون از کتاب "بیماری های جادویی و معجون های درمان آن ها "نوشته گارنی زابیپام") را پیدا کنند چه بلایی به سر دامبلدور میامد اورا میترساند.
آن ها پس از تلاش های بی وقفه و شبانه روزی نشانه های از معجونی که برای درمان دامبلدور مفید بود را در کوچه ی دیاگون یافته بودند.کوچه مثل همیشه شلوغ بود و جادوگران مغازه دار سعی میکردند با حقه های مختلف اجناس خود را به مردم غالب کنند. به آن ها گفته بودند میتوانند طریق پیدا کردن این معجون را از یک جن خانگی به نام مارکو بپرسند. اما یک مشکل وجود داشت.مارکو جن خانگی "اسمش رو نبر"بود!اما مارکو قلبا دامبلدور را دوست داشت و قراربود معجون را در کوچه ای دایاگون به هری و هاگرید برساند.بر اساس گفته های یکی از مرگخواران اسیر شده قرار بود که لرد سیاه امروز به مغازه چوبدستی سازی الیور برود و ابر چوبدستی را از آنجا سرقت کند آنها نقشه کشیده بودند که وقتی لرد سیاه مشغول سرقت از مغازه بود سریعا در کوچه کنار مغازه مارکو را ببینند.چون مارکو توسط لرد سیاه طلسم شده بود و فقط میتوانست در جایی حضور پیدا کند که لرد سیاه در آنجا باشد.
آن ها در کوچه منتظر ماندند تا حمله لرد سیاه شروع شد. هری به سرعت به کوچه کنار چوبدستی فروشی دوید و هاگرید از دوردست نظاره گر ماجرا بود.
هری به محض این که مارکو را دید خوشحال شد و سراسیمه به سمت او دوید و تا به او رسید گفت:
چه برایمان آورده ای مارکو:
مارکو جواب داد:
شامپو سیر پرژک! محصولی شگرف از ایران زمین!
در همین حین لرد سیاه در حالی که دستش را روی دلش گذاشته بود و به شدت میخندید قدم به کوچه گذاشت و گفت:
هری پاتر! به دامبلدور بگو داری کچل میشی و حتی پرژک هم نمیتونه از ریزش موهات جلوگیری کنه!
پایان!
رمز موجود در متن:
اسم نویسنده کتاب بیماری های جادویی و معجون های درمان آن ها به صورت رمزی نوشته شده و با جابجایی حروف به عبارت پیام بازرگانی میرسیم.
پیوست

_____________

درود بر تو فرزندم! هرچند یه مقدار سریع پیش رفتی اما داستان خوب و متفاوتی نوشتی.
قبل از دیالوگ هات خط تیره (-) رو فراموش نکن.
درضمن... اضطراب!
تایید شد!


ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۸ ۲۲:۲۳:۵۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.