هدویگ آرام پرواز کرد و بر شانه هری پاتر نشت
هری پاتر و هاگرید سراسیمه درپی معجونی بودند که برای درمان دامبلدور استفاده میشد.این اظطراب به هدویگ نیز منتقل شده بود و نمیتوانست درست پرواز کند.مدت ها بود که دامبلدور بیمار شده بود و حتی خانم پامفری هم نتوانسته بود بیماری دامبلدور را درمان کند. حتی فکر کردن به این که اگر نمیتوانستند معجون جادویی( که هرمیون از کتاب "بیماری های جادویی و معجون های درمان آن ها "نوشته گارنی زابیپام") را پیدا کنند چه بلایی به سر دامبلدور میامد اورا میترساند.
آن ها پس از تلاش های بی وقفه و شبانه روزی نشانه های از معجونی که برای درمان دامبلدور مفید بود را در کوچه ی دیاگون یافته بودند.کوچه مثل همیشه شلوغ بود و جادوگران مغازه دار سعی میکردند با حقه های مختلف اجناس خود را به مردم غالب کنند. به آن ها گفته بودند میتوانند طریق پیدا کردن این معجون را از یک جن خانگی به نام مارکو بپرسند. اما یک مشکل وجود داشت.مارکو جن خانگی "اسمش رو نبر"بود!اما مارکو قلبا دامبلدور را دوست داشت و قراربود معجون را در کوچه ای دایاگون به هری و هاگرید برساند.بر اساس گفته های یکی از مرگخواران اسیر شده قرار بود که لرد سیاه امروز به مغازه چوبدستی سازی الیور برود و ابر چوبدستی را از آنجا سرقت کند آنها نقشه کشیده بودند که وقتی لرد سیاه مشغول سرقت از مغازه بود سریعا در کوچه کنار مغازه مارکو را ببینند.چون مارکو توسط لرد سیاه طلسم شده بود و فقط میتوانست در جایی حضور پیدا کند که لرد سیاه در آنجا باشد.
آن ها در کوچه منتظر ماندند تا حمله لرد سیاه شروع شد. هری به سرعت به کوچه کنار چوبدستی فروشی دوید و هاگرید از دوردست نظاره گر ماجرا بود.
هری به محض این که مارکو را دید خوشحال شد و سراسیمه به سمت او دوید و تا به او رسید گفت:
چه برایمان آورده ای مارکو:
مارکو جواب داد:
شامپو سیر پرژک! محصولی شگرف از ایران زمین!
در همین حین لرد سیاه در حالی که دستش را روی دلش گذاشته بود و به شدت میخندید قدم به کوچه گذاشت و گفت:
هری پاتر! به دامبلدور بگو داری کچل میشی و حتی پرژک هم نمیتونه از ریزش موهات جلوگیری کنه!
پایان!
رمز موجود در متن:
اسم نویسنده کتاب بیماری های جادویی و معجون های درمان آن ها به صورت رمزی نوشته شده و با جابجایی حروف به عبارت پیام بازرگانی میرسیم.
پیوست_____________
درود بر تو فرزندم! هرچند یه مقدار سریع پیش رفتی اما داستان خوب و متفاوتی نوشتی.
قبل از دیالوگ هات خط تیره (-) رو فراموش نکن.
درضمن... اضطراب!
تایید شد!
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۸ ۲۲:۲۳:۵۰