تصویر شماره ی 13:
از صبح باز هم کله شقی هری به سراغش آمده بود، از اول روز تصمیم گرفته بود یک انتقام حسابی از آقای فیلچ و گربه ی چندش آورش خانم نوریس بگیرد تا کمی دلش خنک شود، تمام مسیر را با کمک نقشه ی غارتگر طی کرده بود تا بتواند راهی را برود که هر کسی نمیدانست، اما هری خوب میدانست که فیلچ حواس جمع تر از این حرف هاست و برایش کاری ندارد تا بفهمد کسی جایی دارد کاری میکند، حالا خانم نوریس و فلیچ فانوس به دست آمده بودند تا ببینند چه خبر شده و این هری بود که با نقشه ی غارتگر در دستانش پشت یکی از دیوار ها قایم شده بود و منتظر بود زمان مناسب برسد تا بازی خود را شروع کند، کمی مضطرب بود چون همراهان همیشگی اش کنارش نبودند،بودن آنها همیشه برایش قوت قلب بود. حالا که با آن همه دردسر خود را به اینجا رسانده بود باید کار را تمام میکرد تا انتقام اذیت و آزار های فیلچ و خانم نوریس را از آنها بگیرد.
از عصر تلاش کرده بود تا معجونی را که طرز ساختش را با هزار خواهش و تمنا از هرمیون گرفته بود به خورد خانم نوریس بدهدو بالاخره موفق شده بود وقتی فیلچ به اتاق آمبریج رفته بود و نوریس در سالن میچرخید هر طور شده معجون را به او بخوراند. هری در فکر فرو رفته بود که با زمزمه ی فیلچ به خودش آمد:
《خانم نوریس از سر شب یه چیزیش شده، همش میخوابه،این رفتارای عجیب چیه؟! چه خبر شده؟!》
هری سر و صدایی به راه انداخت تا توجه فیلچ جلب شود،فیلچ داشت به سمت صدا میرفت که هری از پشت سر با انگشت به کف سر او زد و دوباره به زیر شنل نامرئی اش رفت و تا فیلچ برگردد به سمت در دیگری رفت، فیلچ غرق غر زدن بود که هری چوب دستی اش را به سمت فانوس او گرفت و 《وینگاردیوم له ویوسا》هری بهت زده به پشت سرش نگاه کرد این صدای رون بود که با ورد مورد علاقه اش هری را همراهی کرده بود،
فانوس از دست فیلچ ول شد و شناور در هوا بود فیلچ ناسزاگویان به دنبال فانوس می رفت که حالا کنترلش دست رون بود، خانم نوریس را زمین گذاشت و به دنبال فانوس دور خودش همانطور میچرخید و میچرخید که نوریس تازه از خواب پریده جستی زدو پشتش را گاز گرفت ،فیلچ دیگر به مرز جنون رسیده بود.هری به رون خیره شده بود که با پیژامه ی گل گلی مامان دوز با چهره ای در هم و دلخور روی حرکت چوب دستی و فانوس تمرکز کرده بودو تلاش میکرد هری را نادیده بگیرد، هری با بهت وکنجکاوی گفت:
تو چطوری اومدی اینجا؟!
تایید شد.
مرحله بعد: گروهبندی