مکان : آداس
زمان : نامعلوم
ملت آداسی بیکار عین چند ساحره از کار افتاده توی آداس نشسته بودند . مادر بزرگه در حال بافتن بافتنی و در عین حال قصه گفتن برای بچه هاش بود . و همه دورش نشسته بودند و با بی حالی به دلاوری های مادربزرگه که داشت از جوونی هاش میگفت یا شایدم خالی میبست گوش میداند .
- خلاصه دختران خوبم ..... خوب گوش کنید اینجاش خیلی مهمه .... بعد من که میدونستم سالی تو یخچاله . مخصوصا رفتم ....
ملت
مادر بزرگه
تنها شخص فعال آداس پیتر بود که هم زمان هم خودشو برای لیلی لوس میکرد هم به حرفهای آستکبارانه لیلی گوش میداد و هم مشغول تمیز کردن و انجام کارهای آداس بود .
پیتر : امر دیگه ای باشه در خدمتم
لیلی : هووووووم برو یه غذای توپ و مناسب حال مادر بزرگه درست کن امروز چیزی نداریم .
پیتر : اطاعت !
مادر بزرگه : اواااا دخترم این چه حرفیه من فقط 34328434080 سالمه هنوز کلی آرزو دارم .
لیلی : ببخشید
مدتی گذشت . مادر بزرگه هنوز مشغول خالی بستن بود :
- .... اهو بچه های خوبم هنوز جریان دایی رو نگفتم براتون یه روز....
هلنا : مادر بزرگه ما خیلی حوصلمون سر رفته .
مادر بزرگه : ها.... ؟ چرا دخترانم !
آوریل : دیگه نسل زز ها منقرض شده . کار ما هم کساد شده .
ناگهان در باز شد و یه نفر اومد تو . ملت با تعجب به هم نگاه کردند .
ونوس : وای چه دختر مامانی ! اسم شما چیه ؟
دختر : من خفنم !
ملت
آوریل : خوب ما هممون خفنیم در این شکی نیست اسم اصلیتو میپرسیم !
دختر : من خفنم . خیلی هم خفنم
در همون لحظه صدای شکستنی شنیده شد .
گییییششششششششششششششششش !!!
بلافاصله ملت آداسی آشفته شدن .
ونوس : عزیزانم صدا از کجا بود ؟ نکنه این آجاسی ها خراب شدن اینجا ؟ نکنه ! عله راه گم کرده اومده اینجا ....
لیلی : نه صدا از طرف آشپزخونه هست . هر چی هست زیر سر این پیتره دست و پا چلفتیه !
لیلی اینو میگه و دوان دوان به سمت آشپپزخونه میره .
صدای لیلی از آشپزخونه :
- ای پیتر بی عرضه .
پیتر : بانوی من عذر منو بپذیرید . حواسم نبود .
لیلی : بیروننننننننن .... !
دوووف دیششششش دوووخ .
پیتر پرواز کنان از جلوی ملت گذشت و از پنجره بیرون رفت و از نظرها ناپدید شد .
چو : اینم از آخرین بازمانده نسل زز ها !!!
دختره : آقا من میگم خفنم شما میگین که نسل زز ها منقرض شده ؟
ملت آداسی
مادر بزرگه : دختر گلم شما چه قابلیت های ویژه ای دارین ؟
دختره : چند لحظه صبر کنید الان براتون یه زز درجه یک میارم .
دختره اینو گفت و از آداس بیرون رفت . ( با این صدا : چیییییووووووون )
مادر بزرگه : چه دختر با استعدادی میخواد برامون زز جور کنه یکم یاد بگیرید همتون رو دستم باد کردین
ملت آداسی
چیییییییوووووون !!! دختره همراه با یه گونی حاوی یک عدد زز وارد شد .
دختره : دیدین چقدر خفنم !
دختره اینو گفت و گونی رو برعکس کرد .
ناگهان لرد جامعه از گونی افتاد بیرون .
ملت آداسی
بلافاصله جو آداس متشنج شد و هر کس به جایی پناه برد .
مادر بزرگه : دختر با لرد جامعه چیکار داری . این یارو الان هممونو میخوره ! ولی چقدر دماغش شبیه سالیه خودمونه فقط جای سبز سفیده !
لرد
دختر خفنه : ملت نگران نباشین . من خفنم . این که میبینید همون کرام یا به عبارتی کریم خودمون یا به عبارتی دیگر یکی از زز های درجه یکه !
ملت آداسی
دختر خفنه با یه حرکت ماسک لرد جامعه رو میکنه .
کرام : های ملت
ملت
دختر خفنه : اگر بخواین بازم میتونم از این زز ها شکار کنما !
................
-------------------------
نکته اول : این رول در جهت فعال سازیه تاپیک بود
نکته دوم : دختر خفنه همون سارا اوانزه
نکته سوم :