ماركوس:
نقل قول:

ميشه بيشتر توضيح بدي؟

نقل قول:

انگيزه‌م از كانديد شدن اينه كه وزير شم! انگيزه‌م از وزير شدن اينه كه تفريح كنيم! همه! چون همه‌مون اومديم سايت تا تفريح كنيم و يه وقتي بگذرونيم! حالا هرچي لذتش بيشتر و پربارتر، بهتر!
منم مثل بقيه نميخوام سخت بگيرم! كشور كه نميخوايم اداره كنيم بشينيم كليييي صغري كبري بچينيم! بايد برنامه‌اي باشه كه بشه از اين سايت بهتر استفاده كرد. همين!

مرسي كه قدم رنجه كردي


آنيتا:
با سلام خدمت مدير كبير و عظيم و خيلي گنده و بزرگ! عرض ارادت!
بله به هرحال جيب من و جيب شما نداره كه! من به جيب بزنم شما به جيب زدي و بلعكس!
در مورد تعامل هم كه بعله! اون زماني كه ذكاالمالك فروغي داشت تعاليم ارسطو رو ترجمه ميكرد، به چشم سر شاهد بودم كه گفت تعامل زدن! بحثي توش نيست

نقل قول:
مگه كار ديگه‌اي هم لازمه؟!! بيناموسي مثل فرهنگ يه كشور ميمونه، وقتي چرخ فرهنگ بچرخه همه چيز درسته، اقتصاد و سياست و نيروي نظامي هم درست ميشه! ما اگه بتونيم اين وجه رو درست كنيم، حله!

نقل قول:
مسلمه! شيرموز! مردم دو دسته‌ن: يا طرف شيرموزن، يا عليه شيرموز!

نقل قول:
كادر عموماً از بين بقيه‌ي كانديداها انتخاب ميشه! و البته تني چند از بچه هاي ديگه! البته همچين كادر بسته‌اي هم نيست، درواقع عموماً ملت درگير وزارت ميشن!

نقل قول:
تعامل را حسابي خواهيم زد! صبح ظهر شب، همه جا و همه وقت تعامل زدن در دستور كار ماست، خصوصاً با شما جناب مديريت!
در مورد تذكر هم بله، معلومه! نه تنها شما، هركابري كه تذكر بده ميشينيم بررسي ميكنيم اگه به جا بود به ديده مينهيم! در مورد بيناموسي هم همينجوري كه نميشه، اگه بنده رو متقاعد كنيد بله چرا كه نه!

نقل قول:
فراهم آوردن شرايط براي لذت بردن قديمي و تازه‌وارد از سايت! يك تفريح سالم و كمي تا قسمتي آموزنده!

نقل قول:
اگر شما بنده را وزير كنيد همه كاره شماييد! چون در واقع اينجانب عروسكي خيمه‌شب بازي هستم در خدمت شما، و شما صحنه گردان اين نمايش ميباشيد!

نقل قول:
غير قابل تعريف!

نقل قول:
ما قبلاً هم جنابعالي را تعريف كرده‌ايم! اگر باز مشتاقيد در صفحه‌اي از ورد نوشته و تقديم مينماييم!

نقل قول:
چشم

نقل قول:
اگر خواستيم فراري شويم شخصي بسيار شايسته كه در كمالات از شما مديريت چيزي كم نداشته باشد جايگزين خويش مينماييم!

و همچنين اينجانب با تشكر از شما معظم و كبير و الخ!

استاد مكرم، جناب آقاي ادي ماكاي!!!

با سلام


بنده مديري هستم فقير، و كم درآمد! نتيجتا در بين ستادها گشتم و ديدم كه بههه! شماهم كه مثل بنده هستيد و در فقارت(!) روي دست بنده نواختيد!

اين شد كه تشريف آوردم تا با جنابعالي يك سري تعاملات بزنم! توجه بفرماييد كه تعامل رو ميزنن!!! تا هم همدردي اي داشته باشم، هم با همفكري همديگر، پولي به جيب بزنيم!!



1- در صورت وزير شدن، غير از رواج و شيوع اين ويروس خطرناك، يعني بيناموسي، چه كار ديگري انجام خواهيد داد؟!!

2- سوژه ي اصلي اي خواهيد داشت؟ يعني يك خط سير، مثل هوكي كه نژاد پرسته!!!

3- در صورت وزير شدن، جورابهايتان را چه كساني خواهند شست؟!( ترجمه: كادرتونو مشخص كرديد؟!)

4- تا چه حد با مديريت معظم و كبير سايت، يعني شخص شخيص بنده!! تعامل رو خواهيد زد؟! يعني كلا وقتي بهتان گوش زد ميكنم كه، اقاجان، بيناموسي ننويس! گوش ميكنيد يا خير؟!!

5- وظيفه ي اصلي خود را چه مي دانيد؟!!

6- اين را خصوصي بخوان مادر! : اگر بنده شما را با اختلاف دهن صاف كني، وزير بفرمايم، از مايه پيله اي كه بدست خواهيد آورد، با چند درصد بنده را شريك خواهيد ساخت؟!!!

7- ادي ماكاي را در يك جمله تعريف كنيد!

8- مديريت معظم و كبير سايت را، يعني بنده! را در يك صفحه تعريف كنيد!!!


9- به ياد آن دوران، برو مورد بعدي!!

10- در صورت وزير شدن، بعد از چند روز از سايت فراري خواهي شد؟!!


با تشكر قبلي از شما، مديريت معطم و كبير سايت، بنده!!

امضا:

همه جا صحبت از انتخابات وزارته و خبري از شور و شوق انتخاباتي نيست. ايوان كه از اين وضعيت كلافه شده ميره ستاد كانديداها يه سري بزنه كه ببينه اين كانديداها به چه هدفي اومدن ستاد تشكيل دادن. اول از ستاداي درپيت‌تر شروع ميكنه!

بعد از كلي اينور و اونور رفتن و دنبال آدرس گشتن، ايوان يك اتاق دو در سه توي باغچه‌ي حياط يه ماگل كنار لونه‌ي سگشون رو پيدا ميكنه! ايوان جلوتر ميره كه شــــتلق!!

ايوان سريع چوبدستيشو بيرون مياره: آواداكدورا ... آواداكدورا ... ها چي بود؟ كي بود؟ كي ميخواست به من آسيب بزنه؟ بهت اخطار ميكنم ... آواداكدورا ...

بعد يه مدت كه ايوان خونسردي خودش رو بدست مياره به جايي كه پاش روي اون هست و باعث ايجاد اون صداي كم‌جون (!) شد يه نگاهي ميندازه. مقواي كوچكي ميبينه كه روش نوشته ستاد ادي ماكاي!

خلاصه بعد از اين همه فضاسازي ايوان ميره كه وارد ستاد بشه! چي؟ در ميزنه؟ نه آقا اين ستاد كه در نداره! بلاخره انتظار خوانندگان اين پست به سر ميرسه و ايوان وارد ميشه ...

شلپ ... شلوپ ...

ايوان تا ميياد جوگير شه و دوباره آواداكدوراها رو بلغور كنه يه صدايي ميگه: بيا ... بيا اون جوراباتو بده ...
ايوان عقب عقب ميره: تو كيني؟ اسمت چينه؟ اينجا چيكار ميكني؟ اينجا كجاست؟ من كيم؟ تمساحــــــــــــا؟!! ...
ايوان مياد جوگير شه كه كارگردان به نويسنده اين پست اخطار ميده كه آخه بابا چرت و پرت گفتن در چه حد؟!
نويسنده به خود مياد و ادامه ميده:

-ها من ادي جورابشورم ديگه ... ميگم سريع جوراباتو بده بشورم!
ايوان: چرا هيچ كسي اينجا نيست؟ اين چه ستاديه آخه؟ پاشو ... پاشو خودتو جم كن!
ادي: ها؟ ستاد؟ چي؟ ... ببين حواس منو نميتوني پرت كني، جورابارو رد كن بياد!!

اولین سوال از کاندیدای محترم:

دقیقا اهداف انتخاباتی شما چیه
به چه انگیزه ای کاندید شدید؟

ستاد تبلیغاتی شما زده شد!

لطفا قوانین مربوط به تبلیغات رو مطالعه کرده و از آنها پیروی نمایید .

موفق باشید.